14:06 - 1396/10/07
کد خبر: 73970

يادداشت/ جمشيد كريمي

"هر گردی گردو نیست" جناب منتقد؟!

آنچه در لابلای سخنان این منتقد چشمک می زند این است که وي در این انتقادشان زندان سیاسی را پیش فرض گرفته اند همان سکه ی رایجی که کاسبکاران زیادی را به نان و نوا رسانده است

به گزارش پایگاه خبری تحلیلیسبلان‌مابه نقل ازآران مغان، اخیرا گفتگوهایی در فضای مجازی برجسته شده است که یک مورد آن نظر مرا جلب کرد تا کمی از دریچه ی نقد بدان بنگرم.  اکبر صمدی فرماندار تلاشگر پارس آباد مغان که در تلاش است زمینه های احداث یک ندامتگاه (زندان) در پارس آباد  را فراهم کند از سوی یکی از همشهریان به دور از شهر و اردبیل نشین مورد انتقاد قرارگرفته است.

این منتقد گرامی زندان را در مقابل کتابخانه قرارداده و استدلال می کند که شهر ما به کتابخانه نیاز دارد تا زندان و چرا به جای احداث کتابخانه به احداث زندان اهتمام می کنید و زندان را در این مونولوگ شرّ مطلق و کتابخانه را خیر مطلق پیش فرض گرفته اند. خیر و شر بودن ماهیت کتابخانه به عنوان یک امر فرهنگی و زندان به عنوان یک چهارچوب بسته و اجباری مقوله ای است که صاحب نظران و فلاسفه سخنان بسیاری در این باب گفته اند و می گویند و منتقد محترم می توانند برای مباحث فرهنگی به کتابهای بسیاری از جمله "برگزیده ی نوشته های فرهنگی آنتونیو گرامشی فیلسوف ایتالیایی و برای بحث زندان مشخصا به کتاب "مراقبت و تنبیه، تولد زندان" میشل فوکو فیلسوف فرانسوی مراجعه کرده و زندان و کتابخانه یا مقوله ی فرهنگی را عمیقا و از درون ببیند اما به طور کلی هیچیک از اینها به خودی خود نه شرّ مطلق هستند و نه خیر مطلق بلکه آنها را باید در زمنیه های شکل گیری و کارکردهایشان باید تحلیل کرد و چه بسا  استفاده های بد از کتاب و فرهنگ آثار بسیار بد و زیانباری به بار می آورد و شاهدش هم "إذا فسد العالِم فسد العالَم" است در حالی که بدترین شرارتی که یک زندانی محبوس دارد قتل نفس یا جرایمی در همین حد است که قطعا قابل مقایسه با شرارت عالم فاسد نیست.

آنچه در لابلای سخنان این منتقد چشمک می زند این است که وي در این انتقادشان زندان سیاسی را پیش فرض گرفته اند همان سکه ی رایجی که کاسبکاران زیادی را به نان و نوا رسانده است وگرنه در شهری که تولیدات کشاورزی شان بخش مهمی از اقتصاد کشور به شمار می رود اما عملا از پایین تر سطح رفاه برخوردارند و حتی از قدیمی ترین امکانات شهرشان یعنی فرودگاه محروم هستند و دم بر نمی آورند چگونه می توان انتظار زندانی سیاسی داشت که وجود زندان را ضروری کند حتی من شخصا که آشنایی نزدیکی با این منتقد محترم دارم ایشان را نه سیاسی می دانم و نه می توانم در دسته‌ی فعالان سیاسی و حوزه‌ی سیاست دسته بندی کنم هرچند که به قول ارسطو همه ی ما انسانها حیوان سیاسی هستیم بنابراین می توان نتیجه گرفت زندانی که آقای فرماندار به دنبال احداث آن هستند با زندان ذهنی این منتقد محترم دو چیز متفاوتی هستند که حتی قیاسشان هم مع الفارق است و بهتر است بگویم "هر گردی گردو نیست" جناب منتقد!

مغان یک منطقه ی وسیعی است با سه شهرستان که طبیعتا جرایم مختلفی نیز اتفاق می افتد جرایمی که برای نگهداری مجرم نیاز دارد. وقتی از مجرم سخن می گوییم در واقع از انسانی سخن می گوییم که از بد حادثه و ناملایمات اجتماعی و شرایط اقتصادی و روانی و صدها دلیل دیگر خواسته و ناخواسته در مسیری قرار گرفته است که به خود و خانواده اش آسیب زده است بنابراین مجرم و خانواده اش را با کمی تسامح می توان زلزله زدگان اجتماعی و فرهنگی دانست که دچار بلایا شده اند و اینها کسانی هستند که بخشی از جامعه و عضوی از بدن جامعه هستند و به هیچ بهانه ای نمی توان آنها را نادیده انگاشت و اگر فردی از یک خانواده ی مثلا ۶ نفری جرمی مرتکب شد دیگر نمی توان غیر مستقیم و به انحای مختلفی خانواده ی آن را نیز مجازات کرد.

یکی از مهمترین دلایل اقدام فرماندار محترم پارس آباد برای احداث زندان به مرکزیت این شهر جلوگیری از مجازات غیر مستقیم خانواده ی مجرمان است و طبیعتا مخالفت جناب منتقد با احداث زندان را باید عکس آن دانست و دلیلش هم تحمیل هزینه هایی است که در رفت و آمد میان مشگین شهر و پارس اباد باید متحمل شوند و اگر مسائلی همچون حکم باز را به این روند اضافه کنیم که در طی آن زندانی ضمن اینکه شبها مقیم زندان است و کیفر می شود روزها در بیرون از زندان کار می کند تا معیشت خانواده اش دچار تنگی و ننگی نشود که خود عامل صدها مفسده و نیازمند صدها محکمه است.

سوالات بسیاری را می توان در این فقره از منتقد محترم پرسید اما من به چند سوال بسنده می کنم و انتظار دارم ایشان به دقت پاسخ دهند.

1. آیا جناب منتقد با مفهوم و وجود زندان در همه جای ایران مخالف هستند یا مشخصا با احداث زندان در شهر پارس آباد؟

2. اگر با وجود زندان به طور کلی مخالف هستند آیا ایشان پیش از این در این باب سخنی گفته و چالشی داشته اند یا خیر و اگر داشته اند کجا و در چه سطحی؟

3. اگر با احداث زندان در پارس آباد مخالف هستند و آن را برای این شهر ناپسند می دانند آیا می تواند معنا و مفهومش این باشد که وجود زندان در شهرهایی مثل مشگین شهر و اردبیل را برای مردم آن شهرها پسندیده می دانند؟

4. منتقد محترم تاکنون عملا چه کارهایی در خصوص دغدغه ی فکری شان یعنی کتابخانه و مسائل فرهنگی در شهر پارس آباد انجام داده اند که ماحصل کارشان اکنون در معرض استفاده ی عموم باشد؟

5. اگر منتقد محترم ساکن پارس آباد بودند و عضوی از خانواده مثلا پسرشان خدای ناکرده ناخواسته جرمی مرتکب شده و در زندان مشگین شهر زندانی می شدند آیا بازهم با احداث زندان در پارس آباد مخالفت می کردند؟

6. سوال آخرم اینست که منتقد محترمی که ساکن اردبیل هستند چرا اساسا باید دغدغه ی شهری را داشته باشند که مردمش در سالهای گذشته و در انتخابات مجلس که منتقد گرامی هم نامزد بودند میزان اعتمادشان به وی یا به عبارت دقیق تر بی اعتمادی شان به ایشان را در برگه های ارایشان اعلام کرده اند؟

جمشید کریمی/ خبرنگار و فعال رسانه ای پارس آبادمغان

انتهاي پيام/