- کد خبر: 14432
- بازدید: 1,477
- 1393/10/14 - 22:59:20
نگاهي به شخصيت ديني - مذهبي شهيد فرامرز قاسمزاده
فرامرز در اواسط سال 1364 هنگامی که نوجوانی پانزده ساله بود به جبهه هاي حق عليه باطل شتافت و به جمع بسیجیان جان برکف پیوست و در لشکر همیشه قهرمان عاشورا مشغول مبارزه با دشمن بعثی گردید.
به گزارش سبلانه به نقل از كيويميز،
شهید فرامرز قاسمزاده
فرزند: حمزه
متولّد: 1349/07/01؛ روستای سوره برق
زمان و مکان شهادت: 1364/11/23؛ فاو
مردی از سلاله ی پاکبازان و شهیدان و یَلی برومند از کاروان ایثارگران و حماسه سازان شهید، فرامرز قاسمزاده در هفتم فروردین سال 1349 درروستای سوره برق از توابع شهرستان کوثر در یک خانواده ی مذهبی و متدیّن دیده به جهان گشود. وی نهمین فرزند خانواده بودبا وجود اینکه نام نوزاد را در شناسنامه فرامرز نهادند، برای اینکه وی یک اسم مذهبی هم داشته باشد او را در خانه توحید می نامیدند. در آن زمان كلاس قرآن در روستاي سوره برق برگزار ميشد كه فرامرز هم در دوران خردسالی از جمله شرکت کنندگان این کلاسها بود که پیش از شروع تحصیلات رسمی، روح و جانش را با کلام الهی صیقل میداد و معارف دینی را از زبان وحی فرا میگرفت.
او که دوران کودکی و نوجوانی اش با پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی گرِه خورده بود، اُنس و اُلفت زیادی با مسائل دینی و انقلابی پیدا نموده بود و همزمان با تحصیل بیشتر وقت خود را در مسجد و پایگاه بسیج شهید چمران شهر گیوی سپری میکرد و به فعّالیّتهای فرهنگی و تبلیغی میپرداخت.
فرامرز برای رفتن به جبهه های جنگ لحظه شماری مینمود و حتّی به عشق حضور مؤثّر و کارآمد در مقابل دشمن متجاوز، به ورزشهای رزمی روی آورده بود.
به این ترتیب، فرامرز در اواسط سال 1364 هنگامی که نوجوانی پانزده ساله بود به جبهه هاي حق عليه باطل شتافت و به جمع بسیجیان جان برکف پیوست و در لشکر همیشه قهرمان عاشورا مشغول مبارزه با دشمن بعثی گردید.
فرامرز در روز بیست و سوم بهمن ماه سال 1364 در منطقه ی «فاو» و در جريان عمليات والفجرهشت هنگام درگيري بانيروهاي عراقي بر اثر اصابت گلوله ی خمپاره مظلومانه به شهادت رسيد و مرغ روحش از قفس تن به ملکوت اعلی پر کشید. مرقد مطهّر آن شهید بزرگوار در گلزار شهداي گيوي واقع شده است.
گزیدهای از نامه های شهید:
«...به پدر زحمتکشم عرض سلام گرم ميرسانم و دستهاي زحمت کش او را از راه دور ميبوسم. به مادر عزيز و عزيزتر از جانم نیز عرض سلام مخصوص دارم و هميشه به تو دعا ميکنم.
مادرم، اميدوارم که ازآمدن من به جبهه ناراحت نباشيد. مادرجان، از خدا ميخواهم که تو را از من راضي کند و به شما صبر عطا کند. مادرجان، شما همیشه حضرت زهرا را در نظر بگيريد. حالا ما که نمرده ايم و شما فقط از دوري ما ناراحتيد، ولی درد و غم آن حضرت چطور؟!
... قربان شما: فرامرز شما. کسي که هرگز فراموشتان نميکند. 1364/11/01»
انتهاي خبر/
دیدگاهها