- کد خبر: 3052
- بازدید: 1,147
- 1391/08/03 - 12:50:12
مرسي و حركت در مسير حسني مبارك
به گزارش سبلانه به نقل از تابناک، یکی از عوامل کارآمد در پیروزی انقلاب و حفظ دستاوردهای آن، وجود رهبری است. معمولا نیروهای مخالف انقلاب، پس از پیروزی، تلاش میکنند با یکسری کارها، راه انقلاب را به سمت اهداف مورد نظر خود منحرف کنند. در چنین وضعیتی وجود رهبر هشیار و قاطع، مانع از چنین چیزی میشود و اصول و آرمانهای انقلاب محفوظ میماند؛ تجربهای که در انقلاب اسلامی تأثیر خود را به روشنی نشان داد.
در این باره باید گفت، تحولاتی که در چند کشور اسلامی، از جمله مصر منجر به فروپاشی نظامهای استبدادی شد، از همان آغاز کار این نگرانی را پدید آورد که نبود رهبری در این انقلابها، بزرگترین خطری است که آنها را تهدید میکند، چرا که مخالفان فرصت خواهند کرد تا شرایط را به سود خود تغییر دهند و حاصل مبارزات و جانفشانی انقلابیون را تباه سازند.
از نظر جامعهشناسی، انقلاب به معنای یک تغییر ریشهای و بنیانی و عمیق در جامعه و ساختهای اجتماعی به ویژه هنگامی است که ناگهانی و بیشتر با خشونت باشد؛ بنابراین، با نگاهی به تحولات جامعهٔ مصر و دقت در کارکرد انقلابیون، به این نکتهٔ اساسی برمیخوریم که انقلاب آنان، انقلاب سطحی بود و نتوانست به تغییرات ریشهای و عمیق دست بزند و شاید دلیل اصلی آن، نبود رهبری در این امر باشد؛ انقلابی که در پی آن امید میرفت مناسبات قدیم را به هم بزند و سرآغاز تغییرات بزرگی در مصر و جوامع عربی اسلامی شود، امروز از برآورده کردن کمترین انتظار مردم خود درمانده است.
اما تغییرات اساسی نه در کادر فرماندهان ارتش مصر که بازیگرانی مهم در تحولات این کشور هستند، انجام گرفته و نه در سطح مهرههای کلیدی رژیم حسنی مبارک. یکی از خواستههای مردم انقلابی مصر، تجدید نظر حکومت انقلابی در روابط با رژیم اسراییل و قطع ارتباط با آن بوده است.
آنها در جریان انقلاب و پس از پیروزی آن، پیوسته بر این خواسته پافشاری داشتند و در چندین مرحله نیز خود عملا کارهایی کردند که گویای این امر بود؛ کارهایی چون انفجار در خط لولهٔ گاز مصر ـ اسراییل، حمله به سفارت اسراییل و تصرف آن، اعلان همبستگی با آرمان فلسطینیان و تأکید بر رفع محاصرهٔ غزه از جانب مصر، ولی بر خلاف انتظار، مصریان و مردم دیگر کشورهای اسلامی، امروز شاهد ازسرگیری روابط مصر و اسراییل در بالاترین سطح سیاسی و استمرار روابط اقتصادی دو کشور در دورهٔ ریاست جمهوری آقای مرسی هستیم.
از سوی دیگر، از حکومت انقلابی انتظار میرفت در روابط خود با آمریکا و عربستان ـ که به هیچ وجه مایل به پیروزی انقلاب مصر نبودند و برای شکست آن هر کاری که لازم بود ـ انجام دادند نیز تجدیدنظر کند و مناسبات گذشته را به هم بزند؛ اما با تأسف باید گفت، نه تنها چنین کاری نکرد، بلکه برعکس با هر دو کشور روابط دوستانهای برقرار کرده است.
انتظار دیگر از حکومت انقلابی مصر، تقویت جبههٔ مقاومت علیه اشغالگران فلسطین و نزدیک شدن به ایران و سوریه بود. عملا آنچه رخ داده، عکس این موضوع را نشان میدهد. آقای مرسی در مواضع خود، حکومت سوریه را مورد هجمه قرار داده و در برقراری ارتباط با ایران نیز تردید دارد و وقت کشی میکند. در اینکه چرا میراثدار اندیشههای استاد حسن البناء و سید قطب ـ که هر دو بر سر آرمانهای دینی مردم مصر جان خود را فدا کردند ـ چنین راهی را در پیش گرفته، باید به انتخابات ریاست جمهوری مصر توجه دوبارهای کرد. در جریان برگزاری انتخابات با وجود روشن بودن نتیجه، اعلان آن چند روز به تعویق افتاد و سرانجام با بازگشت مردم به میدان التحریر، نتیجه اعلان شد.
* هماکنون میپرسیم که بهانه برگزارکنندگان انتخابات در اعلان نکردن نتیجه چه بود؟
ـ تشکیک در سلامت انتخابات و احتمال تقلب در آن.
* این ظاهر قضیه بود؛ باطن قضیه چه بود؟
ـ ترس آمریکا و رژیم صهیونیستی و عربستان از پیامدهای این انتخابات و وخیمتر شدن اوضاع خاورمیانه.
راهکار فوری برای کنترل اوضاع، دیرکرد در اعلان نتیجه و طرح موضوعی همچون احتمال تقلب در انتخابات بود. در خلال آن چند روز، مذاکرات محرمانهای صورت گرفت و به احتمال زیاد، آقای مرسی برای به دست گرفتن قدرت و تکیه بر کرسی ریاست جمهوری مصر، ناچار به سپردن تعهداتی شد؛ تعهداتی چون، مخالفت نکردن با سیاستهای خاورمیانهای آمریکا، مخالفت نکردن عملی با روند سازش، پذیرفتن نقش پدر سالارانه عربستان و حفظ منافع این کشور، پایبندی به مفاد پیمان کمپ دیوید و استمرار ارتباط سیاسی با اسراییل، کمک به تضعیف جبههٔ مقاومت علیه اسراییل و هجمه به سوریه، عدم همسویی با ایران انقلابی و سرانجام تضمین باقی ماندن مهرههای سیاسی و نظامی حکومت حسنی مبارک در مناصب خود.
* اما در ازای این همه تعهد، آقای مرسی چه چیزی به دست میآورد؟
ـ ریاست جمهوری مصر انقلابی را.
شاید آقای مرسی با توجه به شرایط پیش روی، گمان میکرد با به دست گرفتن قدرت و در سایه زمانی که به دست میآورد، خواهد توانست شرایط را در آیندهٔ نزدیک به سود خود و انقلابیون عوض کند، ولی آن آینده شاید خیلی دیر باشد و مسیر تحولات به سمت و سویی دیگری پیش برود. هدف آمریکا و دیگر مخالفان انقلاب مصر، تأمین خواستههای خود بود که محقق شد. حال چه فرقی میکند حسنی مبارک دیکتاتور رییس جمهور مصر باشد یا مرسی انقلابی، بلکه مهم حفظ منافع آنان است که در سایه حکومت جدید نیز تأمین میشود. آنها نیز همانند مرسی نیاز به زمان دارند؛ زمانی که مسیر تحولات جامعه مصر، کاملا در مسیر دلخواه آنان قرار گیرد.
جریان اسلامگرای اخوانالمسلمین و در رأس آن مرسی با سیاستهایی که در پیش گرفتهاند، در حکومتداری و بالا بردن جایگاه مصر در میان کشورهای اسلامی به طور خاص و در جهان به طور عام توفیقی نخواهند داشت. به لحاظ جایگاه مردمی نیز که نتیجهٔ انتخابات و فاصله کم آرای دو نامزد، پیام نگران کنندهای را برای طرف پیروز در پی داشت، آنچه در این فاصلهٔ زمانی رخ خواهد داد، تخلیه شدن انرژی انقلابی مردم مصر و ناامیدی و رویگردانی آنان از اخوان المسلمین و دریغ کردن حمایت خود از قویترین شکل اسلامی خواهد بود. پس هم آمریکا و عربستان و اسراییل و هم آقای مرسی نیازمند زمان هستند و هر دو در کمین تغییر شرایط به سود خود.
برنده و بازنده نیز از هم اکنون معلومند؛ در صورتی که مردم انقلابی و اسلامخواه مصر از کارکرد ناپسند آقای مرسی و اخوان المسلمین سرخورده و ناامید شوند، زمینه برای به قدرت رسیدن فردی با ویژگیهای حسنی مبارک در جامعه مصر فراهم خواهد شد و در این صورت، آمریکا و متحدانش برنده نهایی تحولات مصر خواهند بود.
اما آنچه میماند، افسوس و دریغ انقلابیونی است که فرصت سوزی کردند و خود را در دام آمریکا گرفتار ساختند و به دست خود، رشتهای بر رشتههای این دام افزودند.
انتهای پیام/
دیدگاهها