سبلان ما

پایگاه خبری تحلیلی

سبلان ما

دوشنبه 27 مرداد 1404
  • کد خبر: 31593
  • بازدید: 281
  • 1395/05/20 - 11:36:51

گریز از خود، سقوط در منجلاب

دختری با حالتی گریان و مضطرب که قصد خروج غیر قانونی از کشور داشت توسط مامورین دستگیر شد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی به نقل از  بانوی کوثر، سمیرا دختری 28 ساله ماجرای زندگی خود را چنین بیان داشت تنها فرزند خانواده هستم چهار برادر دارم وضعیت اقتصادی نامناسبی داریم به دلیل عدم علاقه به درس موفق به ادامه تحصیل نشدم .

در خانواده و اقوام ما رسم بر این است که دختر در سن پایین ازدواج کند و هر چه سن بالاتر رود نشانه ای شوم برای خانواده و خود فرد به شمار می رود . با گذشت زمان احساس می کردم که نگاه والدینم به من مانند درخت بی ثمری است که مایه سرافکندگی آنها هستم شاخه و برگهایم با هر وزش باد می لرزید. برای خلاصی از سرزنش والدین و اطرافیانم تصمیم گرفتم شغل مناسبی پیدا کنم تا بتوانم خرج خودم را در آورده و مشکلات و سرزنش های خانواده و شکست تحصیلی ام را جبران کنم . در هتلی مشغول به کار شدم و خیلی زود با شایستگی، رضایت صاحب کار و مشتریان را جلب کرده بودم .

تا اینکه یکی از مشتریان هتل به من شماره تلفنی داد و گفت یکی از دوستانم می خواهد ازدواج کند اگر قصد ازدواج داری با او تماس بگیر بلافاصله و بدون هرگونه تفکر درباره عواقب رفتارم به منظور دست یابی به تنها آرزویم که ازدواج و خوشبختی بود با آن شماره تماس گرفتم خودش را امید معرفی کرد و بیان کرد قصد ازدواج دارد با گذشت مدت زمان کوتاهی به امید دلبسته شدم پس از چهار ماه ارتباط تلفنی چون ساکن جنوب بود باهم قرار گذاشتیم که به تهران بروم و در تهران ازدواج کنیم به همین خاطر برای عملی نمودن رویاهایم و رهایی خانواده ام از احساس حقارتی که من علت آن بودم وسایل و لباسم را بطور مخفیانه جمع کرده و به تهران رفتم غافل از اینکه مقدمه حقارت و سرافکندگی ها را فراهم می نمایم. امید به تهران آمد و مرا با خود به جنوب برد با دیدن هیکل و تیپ  او از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم یعنی مرد ایده ال و رویاهام این مرد است مرد زندگی خودم را یافتم دیگر مشکلی در زندگی نخواهم داشت.

امید مرا به بندر عباس برد و در خانه خانمی ساکن شدیم به من گفت خانه خواهرم است و مرا با او به آرایشگاه فرستاد و گفت ما از طریق صیغه محرم شده ایم و مشکلی نیست . حدود یک ماه از روابطمان سپری شده بود که من متوجه شدم حامله ام ، با گفتن این خبر به امید بهم ریخت و شروع کرد به گلایه که من خودم شناسنامه ندارم برای این ناخوانده از کجا بیاورم .

انگار از خواب بیدار شدم یکه خوردم از اینکه مرد آرزوهایم یک افغانی بود که بطور غیرمجاز وارد ایران شده بود ، او فاقد شناسنامه و هویت بود و به خاطر یک باور نادرست که دختر باید در سن پایین ازدواج نماید قربانی شدم و برای جبران اشتباه قبلی ام مرتکب اشتباه بدتری شدم  و خواستم به همراه امید از مرز خارج شوم تا کاخ آرزوهایم را بر ویرانه ای که ساخته بودم بنا کنم دستگیر شدم .

نظریه کارشناسی :

کودکان در مراحل رشد یاد می گیرند که مانند والدین درک کنند، فکر کنند و احساس کنند . والدین سمیرا بر این افکارند که ازدواج باید در سنین پایین باشد و دختری که 28 ساله است دیگر سن ازدواج او سپری شد و خواستگاری نخواهد داشت. سمیرا با این افکار که با گذشت زمان و عدم ازدواج وی ارزش وجودی او پایین می آید به سر می برد و بطور آشفته در پی راهکاری بوده است .

سمیرا به این مسئله که در چشم دیگران چگونه جلوه می کند اهمیت می دهد ، از طرفی آگاهی از افکار و ارزش های خانوادگی که دختر در سنین پایین باید ازدواج کند و از سویی تصور نامطلوب از خود و عدم موفقیت در تحصیل منجر می شود که وی نگرش مثبتی نسبت به خود نداشته باشد . لذا به دلیل پایین بودن اعتماد به نفس ، توانایی برنامه ریزی و تلاش برای رسیدن به اهداف آینده را در خود نمی بیند فردی سطحی نگر و منفعل می شود و در معرض آسیب اجتماعی قرار می گیرد.

یکی دیگر از عوامل مهم زمینه ساز آسیب در مورد سمیرا کمبود محبت و عدم برقراری روابط عاطفی و روانی می باشد . باید توجه داشت که دختران در سنین مختلف نیاز مبرم به مراقبت والدین دارند، دخترانی که در دوران رشد، خصوصا دوران نوجوانی از نگاه محبت آمیز، نوازش و مبادله مهر و محبت خصوصا در رابطه با مادرشان محروم می شوند شدیدا در معرض آسیب های روانی ، اجتماعی قرار می گیرند ، یعنی خانواده سمیرا از همان دوران رشد خصوصا نوجوانی محیط مناسبی برای تخلیه احساسات و هیجانات مثبت و منقی را فراهم نکرده بودند. سمیرا محبت را هیچ وقت به حالت فیزیکی لمس نکرده بود.

انتهای پیام /

 

 

 

اشتراک‌گذاری

  • گریز از خود، سقوط در منجلاب

دیدگاه‌ها

  • وارد کردن نام، ایمیل و پیام الزامی است. (نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد)
دیدگاه شما برای ما مهم است
بیست‌وسه منهای شش