- کد خبر: 36656
- بازدید: 1,844
- 1400/10/02 - 07:05:17
یادداشت؛
ساز شکسته شهر با «کوچههای سبز» کوک شود
برای در امان ماندن از گـزندِ اتفاقات تلخی که سوسوی نور زندگیمان را ربوده میتوان به کوچههایی سبز از جنس آرامش و طراوت پناه برد.
به گزارش سبلان ما ، وقتی دستان یخ زدهیمان را روی بوق تند گوشخراش ماشین گذاشته و سر یک جای پارک به تیپ و تاپ هم میزنیم تا با یک مشت اراجیف به هر قیمتی حرفمان را به کرسی بنشانیم یا در روزهایی که با همه سگ دو زدنها همچنان تا خـِرتناق غرق در قرض شده و مصیبت از سر و کولمان بالا میرود، جای یک چیز بیشتر از همه احساس میشود تا خیالات مبهم و شوم مثل خوره به جانمان نیافتاده و امانمان را نبُرد.
آن گمشده میتواند یک فنجان چای قندپهلوی لب سوز، یک چُرتِ ظهرگاهی یا یک تماس تلفنی با کسی که قلبش برای ما میتپد باشد. همه اینها ممکن است آب صبر را بر آتش تند خشم ما ریخته و کمی آراممان کند اما آرامش قلبی دُرّ گرانبهایی است که به این سادگیها به دست نمیآید.
روانشناسان برای در امان ماندن از گـزندِ هـوهـوی بادهای سیاهی که سوسوی نور زندگیمان را ربودهاند اتفاق نظر دارند. آنان معتقدند تأثیری که محیط بر خُلق و خوی انسان میگذارد با هیچ چیز دیگری قابل قیاس نیست. با استناد به این موضوع یکی از بهترین و سادهترین گزینهها برای افزایش دامنه صبر جامعهای که در نزاع خیابانی یا میزان افسردگی ید طویلی دارد، پناه بردن به طبیعت و درختانی است که مظهر حیات و آرامشند.
تصور کنید درست از لحظهای که بند کفشهای خود را محکم بسته و پاشنه خوابیده آن را بالا زدید، به محض خارج شدن از منزلتان در محیط شهری اولین چیزی که جلوی چشمانتان سبز شود طراوت و زیباییهای پر از آرامش درختان استوار، سبزینگی محیط و طراوت و خنکای سِحر کننده آنجا باشد؛ آیا قرار گرفتن در چنین محیطی نمیتواند ناگزیر اِکسیر آرامش را پخش کرده و ذرهای از التهاب جامعه را بکاهد؟
دستیابی به شهری که تا این حد گل و درخت در آن جلوهگری کند به ظاهر سخت میرسد؛ چه بسا زود قضاوت کرده و به ما اَنگ آرمان گرایی بچسبانید اما رسیدن به این مهم اصلا کار شاقی نیست. کافی است در قالب طرحی با نام «کوچههای سبز» یا هر اسم مشابه دیگری با مشارکت دستگاههای مرتبط که در رأس آن شهرداریها و سازمانهای مردم نهاد میتوانند قرار گیرند، به تناوب درب منازل را به صدا دربیاوریم و پیشنهادمان را به آنها بگوییم؛ "«کاشت رایگان نهال در جلوی منزلتان از ما، زحمت نگهداری و آبیاری با شما»"
رد چنین پیشنهاد سبز وسوسه برانگیزی آن هم در قرن بیست و یکم و در شرایطی که همگان به آثار بینظیر درختکاری پی بردهاند کمی سخت به نظر میرسد. چه بسا با اندکی مشارکت و احساس مسئولیت در اجرای صحیح این طرح در سالیانی نزدیک نقطه به نقطه کهنشهر اردبیل درختان سر به فلک کشیدهای را شاهد شود که سود آن اول از همه به ساکنین محل و در ادامه به جامعه پُرتنش و محیط زیستِ آسیب پذیر ما برگردد.
جدای از آن با اجرای چنین طرحی در یک کار بزرگ فرهنگی هم شریک خواهیم بود. وقتی با اجازه صاحب ملکی نهالی کاشته میشود ساکنین خانه خود را متعهد به حفاظت از درختان خواهند کرد؛ شهرداری و ارگانهای مرتبط نیز فقط یک بار متحمل هزینه خواهند شد و به جز تأمین و غرس نهال مابقی مراقبتها از جمله هرس و آبیاری را به صاحبان ملک خواهند سپرد. گفتنی است این طرح را نباید با طرحهایی همچون توزیع رایگان نهال در بین اقشار مردم که در هفته منابع طبیعی انجام میپذیرد، یکسان گرفت چرا که تفاوت این دو طرح از منظر کیفیت و درستی اجرا از زمین تا آسمان است.
درختی که ریشههایش به خاک مقدس چنگ زده باشد، قطع به یقین لبخندهای خشکیده را دوباره میرویاند، زخمهای نمک خورده را در لابلای درهم تنیدگی شاخسار خود التیام میدهد و قلبهای رنجیده دورافتاده را نزدیک و نزدیکتر خواهد کرد. با اجرای صحیح طرحی که ما «کوچههای سبز» نام گذاشتیم؛ سبزینگی محیط به قلبها هم ریشه خواهد دواند تا معدود مشتهایی که برای سلب آرامش دیگران گره شده یا دهانهایی که به فحش و ناسزا باز میشود بیاختیار قفل شوند.
اصلا چرا سخن را به بیراهه ببریم؛ همین اردبیل ما در نزاع و درگیری آمار نچسبی دارد. طی آماری که سازمان پزشکی قانونی در ماه گذشته منتشر کرده؛ اردبیل در سطح کشوری به این بزرگی بیشترین میزان مراجعه کنندگان نزاع بر حسب جمعیت را به خود اختصاص داده و این در حالی است که مدتهاست مسئولان فرهنگی این استان با شعار «اردبیل، شهر مهربانیها» در تلاش هستند تا از جنبههای مختلف به این مؤلفه سبز و زیبا دست یابند.
درختان استواری که پهلو به پهلوی هم قد عَلـَم کردهاند زبان دوستی و محبت را بهتر از هر کس دیگری بلدند و هر یک میتوانند برای پادرمیانی آمده باشند تا با طراوت و سبزینگی خود بر بغض خُـفته و حرفهای در گلو مانده مردمان خسته شهر چیره شوند.
در شهری که بذر درخت کاشته شود، جُـرعه جُـرعه آرامش را میتوان سرکشید و خیابانهای زرد و نارنجی آن جایی برای لانه کردن غم و اندوه نخواهند داشت. اینجا عشق و آرامش دالان قلبها را خواهد شکافت و سایه سار درختان سر به فلک کشیده روح را با موسیقی طبیعت قلقلک خواهد داد تا حرف های تلنبار شده در سینه به هِـق هِـق شبانه تبدیل نشود.
چنین دیدگاههایی روی کاغذ زیبا به نظر میرسند اما تا زمانی که تصمیم سازان قدرت به دست، مُهر مجوزهایشان را تنها برای احداث ساختمانهای بلندمرتبه بغلـتانند آب از آب تکان نخواهد خورد و مثل گذشته در عمل لنگ خواهیم زد.
یادداشت از: حامد مصطفائی آگاه
دیدگاهها