سبلان ما

پایگاه خبری تحلیلی

سبلان ما

دوشنبه 27 مرداد 1404
  • کد خبر: 42221
  • بازدید: 1,067
  • 1402/04/06 - 08:18:59

رابطه آمریکا با گروه منافقین بدون خط خوردگی

همان زمانی که مجاهدین خلق به‌عنوان تروریست شناسایی شد، تندروهای امریکا، از جمله وزیر دفاع وقت و معاون رئیس‌جمهوری آمریکا، استدلال کردند که از مجاهدین خلق باید به عنوان سلاحی علیه جمهوری اسلامی ایران استفاده می‌شود.

به گزارش سبلان ما، به شهادت تاریخ، دولت امریکا نقش بارزی در مدیریت تروریسم در جهان دارد به‌طوری‌که امروز نقش این دولت در عملیات تروریستی در ایران کاملاً عیان شده است. نقش امریکا در عملیات تروریستی گروهک فرقان، حمایت این دولت از عملیات‌ تروریستی سازمان منافقین و ردپای سازمان سیا در ترور شهدای هسته‌ای نمونه‌هایی ازاین‌دست در تاریخ ایران است.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 57، بلافاصله نقشه‌های متنوع و مختلفی به‌منظور ضربه‌زدن به‌نظام نوپای جمهوری اسلامی از سوی ابرقدرت‌های غربی و در راس آنها امریکا طراحی شد که یکی از آن نقشه‌ها، عملیات ترور بود. ترور سران و افراد شاخص نظام همچون شهیدان مطهری، بهشتی، باهنر، رجایی، قرنی، مفتح، هاشمی‌نژاد، قدوسی، مدنی، دستغیب، لاجوردی، اشرفی اصفهانی، صیاد شیرازی در این راستا طراحی شدند.

نقش امریکا در ترورهای دهه 60 مسئله‌ای بود که بنیان‌گذار عظیم‌الشأن انقلاب اسلامی، امام خمینی نیز همواره به آن اشاره می‌کردند. ایشان در 23 مهرماه 1361 و پس از شهادت آیت‌الله اشرفی اصفهانی توسط سازمان منافقین در محراب نمازجمعه، عاملین این جنایت را «منافقین و منحرفین شقی» خوانده و ابرقدرت‌های جهانی را مسئول چنین جنایت‌هایی دانستند.

پس از تصرف سفارت آمریکا در تهران توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اسنادی از حمایت امریکا از گروهک‌های تروریستی خصوصاً گروهک فرقان فاش شد. در یکی از این اسناد با تأکید بر ارتباط همه‌جانبه «یک طلبه قدیمی» با سفارت و"وعده ترورهای هفتگی"وی به وزارت خارجه آمریکا آمده است: «یکی از دوستان قدیمی دفتر سیاسی که یک طلبه قدیمی است و سال گذشته، مسئول مرکز بحث‌های ایدئولوژیک برای شاگردانش بود، یک دید خلاصه‌ای از فرقان داد. 11 نفر از شاگردان قدیمی این شخص عضو گروه فرقان در تهران هستند. تعداد اعضای گروه فرقان 40 الی 50 نفر هستند. آنها ترکیبی از چپ‌گراها و راست‌گراها هستند، اگرچه بیشتر آن‌ها نامتعادل هستند. به جز بعضی از افراطیون، اغلب آنها اصول اسلامی را قبول دارند و احساس می‌کنند که ترور راهی است که آنها از دست روحانیونی که با نظرات آنها هماهنگی ندارند خلاص می‌شوند. یکی از اعضای فرقان افتخار می‌کرد که آنها در نظر دارند خرابکاری را با ترور هفته‌ای یک روحانی شروع کنند و تا رسیدن به موفقیت ادامه دهند. اشکال در این است که در اینکه موفقیت چقدر می‌تواند باشد به توافق نرسیدند. منبع بیان داشت اعضای گروه فرقان که با آن‌‎ها در تماس است، توجهشان را به اهداف داخلی معطوف کرده‌اند.»

در 3 می 1979 مصادف با 13 اردیبهشت 1358، تنها یک روز بعد از ترور شهید مطهری و معرفی فرقان به عنوان عامل این ترور، سفارت امریکا از افزایش سوءظن‌ها نسبت به امریکا گزارش می‌دهد. استمپل، در این گزارش می‌نویسد: «به نظر می‌رسد که سوءظن‌ها علیه آمریکا در حال افزایش باشد. نتیجه آماده باش‌های عمیق و همگانی، مخصوصا اگر هویت گروه فرقان کشف شده و قاتلین نیز افراد سلطنت‌طلب باشند، این است که سوءظن‌های جدیدی علیه آمریکا به وجود می‌آیند. به طور مثال به اینمسئله می‌توان اشاره کرد که تماس‌ها و منابع مذهبی ما در 36 ساعت گذشته به زحمت یافت می‌شوند. چپ‌گراها و مسلمانان رادیکال، این حادثه را تأییدی بر نظریات [امام] خمینی در مورد آمریکا و دخالت بیجای آن در امور ایران می‌دانند. اگر این نقطه نظر انعکاس بیشتری پیدا کند (که الان ندارد) وضع هیئت ما از لحاظ ایمنی مشکل خواهدشد.»

 

اندکی بعد، در 7 خرداد 58، دادگاه انقلاب اسلامی تهران شواهدی مبنی بر ارتباط گروهک فرقان و «ریچارد هلمز»، رئیس پیشین سازمان سیا که بعداً به‌عنوان سفیر در ایران خدمت کرد، ارائه داد. چند ماه بعد اسنادی دراین‌رابطه کشف شد که ابعاد دیگری از ارتباطات پنهان امریکا و گروهک فرقان را فاش ساخت.

 

بر اساس مندرجات روزنامه جمهوری در دوم اسفند 1358 دانشجویان با بررسی اسناد لانه جاسوسی به شخصی به نام «پیروز شریفی» رسیدند. شریفی مدیر شرکت «ایز ایران» بود که در روزنامه جمهوری اسلامی درباره وی این‌گونه آمده بود: «توسط امریکایی‌ها از او خواسته شده گروهی ترتیب دهد تا دولت را سرنگون کند. شریفی ظاهراً قصد داشت دو روز بعد به پاریس برود و با گروه‌های افراطی متعددی ملاقات کند... چند روز بعد مشاور سیاسی «تامست»، با شریفی ملاقات کرده و او از امریکا تقاضای کمک کرده است.»

 

روزنامه جمهوری اسلامی با استناد به اسناد کشف شده از لانه جاسوسی از فرد دیگری به نام "تامست" اسم می‌برد که با گروهک فرقان ارتباط داشته است. این روزنامه در این باره می نویس: «تامست یکی از برجسته‌ترین جاسوسان امریکا در ایران بوده است. وی همکار لینگن بوده است... تامست مستقیماً با گروه فرقان ارتباط داشته است و بر اساس اسناد موجود وی در توطئه‌ها و ترورهای گروه مذکور دست داشته است.»

بر اساس اسناد و مدارک موجود دولت امریکا سعی کرد با نزدیک‌شدن به منافقین و حمایت از فعالیت‌های تروریستی این سازمان طرح‌های خود علیه نظام جمهوری اسلامی را جامه عمل بپوشاند. متعاقب این طرح امریکا، در سال 1366 خبرگزاری فرانسه از واشنگتن گزارش داد كه دولت آمريكا با سازمان مجاهدين خلق (منافقین) دارای تماس‌هايی است. برابر گزارش روزنامه لوموند در 24 آوریل 1987، ريچارد مورفی معاون وزير خارجه وقت آمريكا در امور خاورميانه نيز در پاسخ به سؤال يكی از نمايندگان كنگره آمريكا اين تماس‌ها را تاييد كرد.

بی‌بی‌سی نيز طی گزارشی با تأیید خبر ارتباط مقامات امریکا با منافقین گفت: وزارت خارجه آمريكا تأیید كرد كه با سازمان مجاهدين خلق ارتباط و تماس داشته است. چارلز ردمن سخنگوی وزارت خارجه آمريكا، هدف از اين ملاقات‌ها را كسب اطلاع از اوضاع ايران اعلام كرد.

بر اساس گزارش رادیو صدای مجاهد در 3 اردیبهشت 1366، چند ماه پيش از آن نيز ريچارد مورفی اظهار داشته بود: تماس ما با مجاهدين به‌منظور آگاهی از رويدادهای داخل ايران است.

روزنامه وال‌استریت ژورنال نیز در يكی از شماره‌های خود طی مقاله‌ای در مورد اهداف امریکا از ارتباط با منافقین نوشت: «اگر قرار باشد رژيم سرنگون گردد، از راه يک قيام عمومی و اتحاد ناراضيان داخلی با نيروهای کنار زده شده از ارتش و اتحاد اين دو منبع با چريک‌های وابسته به مجاهدين است».

اسناد و مدارک بعدی فاش شده از ارتباط امریکا با منافقین نشان از حمایت امریکا از ترورهای سازمان در دهه 60 دارد. یکی از این اسناد نوارهای فیلم‌برداری شده از ملاقات‌ها و مذاکرات فوق‌سری رجوی با مقامات اطلاعاتی و امنیتی رژیم بعث عراق است. مسعود رجوی در یکی از این ملاقات‌ها صریحاً از ارتباط سازمان با کاخ سفید در عملیات تروریستی دهه شصت پرده برمی‌دارد. وی در دیداری با سپهبد طاهر جلیل حبوش رئیس سازمان کل اطلاعات عراق در سال 78 هنگام اشاره به سوابق روابط قبلی با آمریکا و فرانسه به عملیات تروریستی هفت‌تیر 60 اشاره می‌کند و می‌گوید: «همان گونه که اطلاع دارید من در سال‌های 1981 تا 1986 در پاریس بودم، در آن سال‌ها به ما تروریست نمی‌گفتند، هر چند که کاخ سفید و کاخ الیزه می‌دانستند که چه کسی حزب جمهوری را در ایران منفجر کرد آن‌ها می‌دانستند و خوب هم می‌دانستند، ‌ ولی صفت تروریست هم به ما نزدند.»

امریکایی‌ها برای تکمیل پازل خود در حمایت از سازمان‌های تروریستی در اقدامی دیگر همراه با رژیم صهیونیستی و منافقین، شروع به ترور دانشمندان هسته‌ای جمهوری اسلامی کردند. جان کلاسر در مقاله‌ای در 4 نوامبر 2011 اظهار کرد: «امریکا برای متوقف نمودن برنامه هسته‌ای ایران به چند اقدام متوسل شده است: بهره‌گیری از تروریسم سایبر، کشتن هدف‌مند دانشمندان ایرانی، محاصره مالی و جنگ نیابتی.» همچنین پاتریک کلاسون دبیر ابتکار امنیتی ایران در بنیاد واشنگتن ترور دانشمندان هسته‌ای ایران را یکی از راه‌ها مقابله با ایران دانست و گفت: ترور «راهی است که در پیشرو قرار دارد».

شبکه ان‌بی‌سی آمریکا درباره ترور چهار دانشمند هسته‌ای ایران، به نقل از یک مقام آمریکایی، بدون فاش کردن هویت او، اعلام کرد حملات علیه دست‌اندرکاران برنامه اتمی ایران توسط سرویس اطلاعاتی رژیم اسرائیل انجام شده. این مقام آمریکایی افزود: این ترورها بااطلاع واشنگتن انجام شده است.

روزنامه ایندیپندنت چاپ انگلیسی نیز از رد پای امریکا در ترورهای هسته‌ای پرده برداشت و با اشاره به 3 رویداد، انتشار اسناد جدیدی توسط ویکی‌لیکس، ترور دانشمندان هسته‌ای ایران و انتصاب رئیس جدید موساد می‌نویسد: «این وقایع ظاهراً نامرتبط‌اند اما افشای اسناد وزارت خارجه آمریکا درباره نگرانی این کشورها از برنامه هسته‌ای ایران، ترور مرموزانه یک دانشمند هسته‌ای ایران در تهران و مجروح شدن یک دانشمند دیگر و انتصاب تامیر پاردو به عنوان رئیس موساد، بین این رویدادها ارتباط برقرار کرده است.»

نویسنده این گزارش که کارشناس مسائل راهبردی، اطلاعاتی و تروریسم است در ادامه می‌افزاید: «ترورهای اخیر در ایران بخشی از تلاش‌های بی‌پایان جامعه اطلاعاتی اسرائیل همراه با همتایان غربی آن از جمله (ام.آی.6) انگلیس و سیا (سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا)‌ برای مختل کردن یا به تأخیرانداختن و در صورت امکان بازداشتن ایران از تحقق هدفش در دستیابی به اهداف هسته‌ای‌اش است». همچنین در نوامبر سال 2011 گاردین گزارش داد "عملیات سیاه" توسط امریکا و رژیم صهیونیستی، دانشمندان ایرانی را هدف گرفته است.

بعد از ترور شهید شهریاری هم فیل جرالدی افسر سابق سازمان مرکزی اطلاعات (سیا) و بخش اطلاعات ارتش آمریکا طی یادداشتی در پایگاه خبری آی آر آی سنتر اعتراف کرد در روز 28 نوامبر سال 2010 (8 آذر 1389)سازمان‌های جاسوسی و اطلاعاتی آمریکا و رژیم صهیونیستی با همکاری گروهک منافقین اقدام به ترور دانشمند هسته‌ای ایران کردند. مجله تایمز نیز بعد از شهادت شهید احمدی روشن، در مقاله‌ای نوشت غرب به پرچم‌داری امریکا «یک تلاش پنهان گسترده» برای مجبور کردن ایران به عقب‌نشینی از برنامه هسته‌ای‌اش در پیش گرفته است.

اما مهم‌ترین اظهارنظر در خصوص نقش امریکا در ترور دانشمندان هسته‌ای ایران، اظهارات رمزی کلارک دادستان سابق ایالات متحده است. او با صدور بیانیه‌ای به‌صراحت و روشنی پرده از نقش امریکا در این ترور برداشت و گفت: «یک دانشمند دیگر ایران، مصطفی احمدی روشن، در اثر انفجاری بمبی که به اتومبیلش متصل شد، ترور گردیده است. این پنجمین دانشمند ایرانی است که هدف تروریست‌هایی قرار می‌گیرد که در عرض دو سال گذشته در ایران فعال بوده‌اند... این عملیات در واقع افزایش مرگ‌بار فعالیت‌های مخفی جنایت‌کاری است که توسط امریکا و اسرائیل و تروریست‌ها و مأموران مخفی بومی آنان در ایران علیه دولت و مردم ایران صورت می‌گیرد».

کلارک در ادامه اظهارت خود ادعای امریکا در مورد عدم دخالت‌ در ترورهای ایران را بی‌مورد می‌خواند و می‌گوید: «درحالی که وزیر امور خارجه هیلاری کلینتون هر گونه دخالت امریکا در این اعمال را انکار کرده است، ولی واقعیت مهم و غیر قابل انکار این است که دولت‌های امریکا و اسرائیل آشکارا ایران را دشمن نامیده و ... ترور دانشمندان هسته‌ای ایران در واقع تلاشی برای ترساندن مردم ایران... توسط امریکا و اسرائیل است.»

اما باید گفت با وجود این جنایت‌ها که در طول تاریخ جمهوری اسلامی ایران از سوی امریکا و متحدانش برنامه‌ریزی و مدیریت شده است، ملت ایران هرگز در برابر استبداد و استعمار قد خم نکرده و همچنان به راه خود ادامه داده است. به فرموده امام خمینی: «این جنایت‌کاران اشتباهشان این است که خیال می‏‌کنند ایران با این وضعی که از اول داشته تا حالا، در زمان انقلاب داشت، این مثل جاهای دیگری [است] که اگر چند تا بمب در چند جا منفجر کنند و چند نفر از عزیزانشان را از بین ببرند و به شهادت برسانند، ملت عقب می‌‏نشیند. درصورتی‌که اینها تجربه کردند از اول نهضت تا حالا؛ اشخاص سرشناس ما، دانشمندان ما، متفکران ما را ترور کردند و ملت به همان استقامتی که داشت بیشتر و مصمم‌تر جلو رفت و از این به بعد هم همین‌طور است. این طور نیست که اگر چند نفر را شهید کردند، دیگران کنار بنشینند. این سنتی بوده است که از صدر اسلام بوده است که در مقابل همۀ ناامنی‌ها و همۀ ناراحتی‌ها و همۀ گرفتاری‌ها، اولیای خدا ایستادند...»

چرا امریکا از گروهک تروریستی منافقین حمایت می‌کند؟

ایالات متحده آمریکا جزو کشورهایی بود که با تأخیر بیشتری سازمان مجاهدین خلق را در 15 آگوست 2003 در فهرست سازمان‌های تروریستی خارجی (FTO) خود قرارداد.

در همان زمانی که مجاهدین خلق به‌عنوان تروریست شناسایی شد، تندروهای امریکا، از جمله وزیر دفاع وقت دونالد رامسفلد و معاون رئیس‌جمهوریدیک چنی، استدلال کردند که از مجاهدین خلق باید به عنوان سلاحی علیه جمهوری اسلامی ایران- هدف بعدی در نقشه راه نومحافظه‌کاران برای بازسازی خاورمیانه – استفاده شود. اگرچه این گروه در آن زمان همچنان در فهرست سازمان‌های تروریستی قرار داشت، پنتاگون به‌طور یکجانبه اعضای مجاهدین خلق را در داخل کمپ اشرف به‌عنوان «افراد محافظت‌شده» بر اساس کنوانسیون‌های ژنو تلقی کردو امنیت آنها عملاً توسط نیروهای آمریکایی در عراق تضمین شد و به این ترتیب ایالات متحده از گروهی که آن را تروریست معرفی کرده بود، محافظت می کرد!

بر این اساس و به باور بسیاری، میزبانی مجاهدین خلق در آلبانی یک تصمیم و انتخاب آلبانیایی نبوده و نیست، بلکه امری آمریکایی و صهیونیستی بوده است. گذشته از بی اطلاعی و ناآگاهی عمومی سیاستمداران آلبانیایی نسبت به خطر تروریسم و پیامدهای تروریسم و این فرقه تروریستی بر کشور، فساد مالی رهبران آلبانی و شائبه ارتباط آنها با جرائم سازمان یافته همچون پولشویی و قاچاق مواد مخدر و نیاز آنها به منابع مالی سازمان (که گزارش هایی از پرداخت های هنگفتش به سیاستمداران آلبانی نیز منتشر شده است) و حامیان عربی و غربی اش، آلبانی با موافقت با حضور سازمان نه فقط از کمک های مالی میلیونی آمریکا و سازمان ملل و برخی کشورهای عرب برخوردار شد، بلکه با میزبانی از مجاهدین خلق نقش خود را در منطقه و روابط بین‌الملل و موقعیت خود را در قبال آمریکا و متحدان غربی تقویت کرد.

هرچند دولت آلبانی ابتدا اعلام کرده بود که اعضای مجاهدین خلق را به طور موقت می پذیرد، اما آمریکا با افزودن به کمک های خود به آلبانی، در این کشور انگیزه ای ایجاد کرد که طی سالهای بعد همچنان میزبان و متحد مجاهدین خلق باقی بماند. به این ترتیب، اعمال نفوذ یک ابرقدرت جهانی در کشوری کوچک وفقیر و نادیده گرفته شده و منزوی نتیجه داد و آلبانی متحدی وفادار و فداکار برای آمریکا شد که حتی امنیت خود را هم با پذیرش حضور فرقه رجوی به مخاطره انداخت. کشوری که در آن نام و مجسمه جورج دبلیو بوش، یا مجسمه هیلاری کلینتون، یا بلواری به نام دونالد ترامپ از جمله نشانه های سرسپردگی آلبانی به آمریکا مشهود است.

با توجه به مباحث پیش گفته، حوادث اخیر نشان داد حامیان غربی و عربی اپوزیسیون برانداز و وابسته، چگونه وقتی بهره لازم خود را از آنها بردند و زمانی که منافع آنها ایجاب کند، یا اپوزیسیون از حیز انتفاع ساقط شود، چگونه با آنها برخورد و معامله می کنند.

به این ترتیب، سازمان که چندین دهه فعالانه با آمریکا، کشوری که دائماً با ایران دشمنی داشته است، همکاری کرده و در میان جمعی از سیاستمداران آمریکایی در حجم گسترده ای به مناسبت سخنرانی یا کسب حمایت پول پاشی کرده است، انتظار واکنش رسمی مقامات آمریکایی را بدان صورت نداشت. این بدان معناست که تا زمانی که تنش ها بین ایالات متحده و ایران باقی است، مجاهدین خلق همچنان برای حامیان خود مفید است و آلبانی به میزبانی آنها ادامه خواهد داد و آلبانی نیز تا زمانی که آمریکایی ها به آنها نیاز داشته باشند، میزبان شبه نظامیان فرقه رجوی در خاک خود خواهد بود.

 

انتهای پیام/ج

اشتراک‌گذاری

  • رابطه آمریکا با گروه منافقین بدون خط خوردگی

دیدگاه‌ها

  • وارد کردن نام، ایمیل و پیام الزامی است. (نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد)
دیدگاه شما برای ما مهم است
پانزده منهای هشت