سبلان ما

پایگاه خبری تحلیلی

سبلان ما

جمعه 9 خرداد 1404
  • کد خبر: 5714
  • بازدید: 1,023
  • 1393/03/03 - 19:50:38

ناگفته‌های خرمشهر از زبان جانباز 50درصد دفاع مقدس

نجات دشتی، رزمنده هشت سال دفاع مقدس که در عملیات آزادسازی خرمشهر حضور داشت به تشریح روزهای فتح خرمشهر پرداخت.

به گزارش سبلانه به نقل از پایگاه خبری تحلیلی سیفار، نجات دشتی رزمنده دوران دفاع مقدس از شهرستان گرمی در عملیات آغاز سازی خرمشهر حضور داشت. این رزمنده که در عملیات رمضان یک چشم خود را بر اثر اثابت ترکش از دست داد در گفتگو با خبرنگار سیفار به بیان خاطرات خود از آزادسازی خرمشهر پرداخت.

این جانباز 50 درصد که در طول هشت سال دفاع مقدس در بیش از هشت عملیات حضور داشه است، اظهار کرد: علت اشغال خرمشهر استراتژیک و اقتصادی بودن منطقه بود.

دوم خردادماه سال 61 از اوايل صبح ما را به مكانی انتقال دادند. حوالي ساعت 6 بعدازظهر بود كه گردان را به خط كردند و مسئولین گردان گفتند که 72 نفر از تیپ 31 عاشورا در عملیات شکار تانک‌ها و برهم زدن استحکامات دشمن شرکت کنند و حضور در این عملیات داوطلبانه است و امکان بازگشت خیلی کم است و باید بیش از 70 درصد ادوات نظامی دشمن نابود شود. از هر گردان 16 نفر خواستند که من و شهیدان عطامعلی صداقت و یعقوب خورشیدی هم از گردان شهید مصطفی خمینی(ره) اعلام آمادگی کردم.

مسئول خط هل من ناصر ینصرنی سر می‌داد و بچه‌ها با ندای لبیک یا حسین، لبیک یا خمینی اعلام آمادگی می‌کردند و از گردان خود خارج می‌شدند. فرمانده خط اعلام کرد که بعد از یک ساعت حرکت می‌کنیم. در این مدت با دوستان رزمنده خداحافظی کردیم. خیلی خوشحال هستیم سایر رزمنده‌ها به ما تبریک می‌گویند. چشم‌های اشبار به هم دوخته شده و خیلی حرف دارند. بعد از خداحافظی حوالی ساعت 7 بعد از ظهر روز دوم خرداد به پشت عقبه خرمشهر انتقال  یافتیم.

مسئولین عملیات شرح حال شب عملیات را توضیح می‌دهند که چگونه بایدعمل کرد. بعد از صرف شام، مهمات آوردند بندهای حمایل پشت پر از موشک‌های آرپی‌چی و جلو نیز با نارنجک‌های دستی آراسته شد. هوای منطقه گرم و شرجی و خفه کننده است و منطقه صاف و بدون هرگونه موانع که مانع دید دشمن شود. سی دقیقه از ساعت 9 گذشته بود که از خاکریز اول به طرف خاک ریز دشمن به‌راه افتادیم. اول شب تا نیمه شب دشمن با آتش‌بارها گلوله باران می‌کند و چتر منورهای دشمن سرسام‌آور است و نورهای حاصل از سوختن این منورها مانع از حرکت می‌شودبه این جهت که هر لحظه امکان دارد مشاهده شویم.

نور منورهای پرتابی دشمن باعث می‌شد که تحرکاتشان مشاهده شود. گلوله‌های رسام از بالای سر ما به آرامی در حال گذر هستند و وقت شب گذشته است. بار حمایل‌ها سنگینی می‌کند. آب قمقمه تمام شده و نفس‌ها در سینه حبس شده است. دشمن هر لحظه مقابل خاک‌ریز خود را گلوله باران می‌کند.عجیب است؛ دشمن بر روی تانک و پی‌ام‌پی‌هایش دوربین‌های پیشرفته‌ای دارد. با این همه امکانات و در نبود هیچ‌گونه پستی و بلندی در منطقه، دشمن صف‌آرایی ما رانمی‌بیند و این خود معجزه‌ای الهی است. مسئول خط با پشتیبانی صحبت می‌کند که چرا توپخانه نمی‌زند ولی توپخانه ما هنوز اصلا به‌کار نیفتاد و از پشتیبانی اعلام کردند که برگردید. برخی از رزمنده‌ها مقاومت کردند و از اینکه هیچ تلفاتی به دشمن وارد نکرده‌ایم و می‌خواهیم برگردیم ناراضی بودند. برگشت طاقت‌فرسا شروع شد؛ حتی یک تیر هم خالی نشد. هنگام شفق صبح به  خط اول رسیدیم. بعضی از دوستان در طرف خاک‌ریز به طرف دشمن با تیمم و پوتین نمازشان را اقامه کردند.

به پشت خاک‌ریزهای بدون سنگر رسیدیم. دشمن دیوانه‌وار آتش‌باران می‌کند. تلفات زیاد شد و لحظه به لحظه بچه زمین‌گیر می‌شدند.حدود ساعت 11 صبح ما را از منطقه برگرداندند و به گردان خودمان ملحق کردند. چند ساعت دیگر مطلع شدیم که رزمندگان وارد خرمشهر شدند و بچه‌ها خواستند به طرف خرمشهر حرکت کنند ولی مسئول خط مانع از این کار شد و خالی شدن خط‌ها و امکان سوء استفاده دشمن از کار علت مانع بود.

 

اشتراک‌گذاری

  • ناگفته‌های خرمشهر از زبان جانباز 50درصد دفاع مقدس

دیدگاه‌ها

  • وارد کردن نام، ایمیل و پیام الزامی است. (نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد)
دیدگاه شما برای ما مهم است
بیست‌وهشت به‌اضافه هشت