- کد خبر: 9525
- بازدید: 675
- 1393/06/30 - 17:48:16
روایت تحلیلی پیرهادی از یکسال عملکرد شورای شهر تهران:
برخی رسانه ها، اصلاح طلبان را اداره کردند
به جز بحث انتخابات هیئت رئیسه، اصولگرایان چه در مورد انتخاب شهردار و چه پس از آن در مورد انتخابات کمیسیو نها، وزن سیاسی بالاتری داشتند و تقریبا اکثریت در همه کمیسیونها با اصولگرایان بود. اما این شرایط و وضعیت موجود در شورا و اینکه در واقع اصلاح طلبان در ا
به گزارش سبلانه به نقل از افکارنیوز ، محسن پیرهادی عضو شورای شهر تهران در مصاحبه ای با هفته نامه پنجره به بیان تحلیل متفاوت از عملکرد یکساله شورای شهر تهران پرداخت. در زیر مشروح این مصاحبه را می خوانید:
آقای پیرهادی از نگاه شما به عنوان یکی اعضای شورا، چرا اصلاح طلبان در انتخاب اخیر، ریاست شورا و به طور کلی هیئت رئیسه را از دست دادند و شکست سنگینی خوردند؟
جریانهای سیاسی و اجتماعی به خصوص سیاسی از یک طیف برخوردارند که ابتدا و انتهای آن با هم متفاوت است. به نظرم در گروه اصلا ح طلبان این تفاو تها خیلی جدی است. جنبه های فردی و شخصی افراد در آن گروه با هم خیلی تفاوت دارد و این تفاو تها مشخصا به همگرایی آنان آسیب زده است. نکته دیگر اینکه تجربه سالهای گذشته و همین انتخابات اخیر شورا نشان می دهد اصلاح طلبان در برابر ساختارهای انتخاباتی آستانه تحمل پایینی دارند و وقتی پیروز می شوند فراموش میکنند که باید آن را حفظ کنند.
اصلاح طلبان به طور کلی در روند فعالیتهایشان در سال اول فعالیت شورای چهارم در دو موضوع دچار اشکال شدند؛ یکی سیاست و دوم رسانه. در حوزه سیاسی تفاوت در اولویتها و ارجحیت مسائل اقتصادی برای تعدادی از آنها سمت و سوی کلی فعالیتهایشان را تحت تاثیر قرار داد و در حوزه رسانه ها هم به نظرم تلقی نادرستی از واقعیت موجود شورا منتشر شد که بعد برای اصلاح طلبان شورا مشکل ایجاد کرد. ببینید پس از انتخابات شورا و برگزاری انتخابات هیئت رئیسه در سال اول، آنها در رسانه هایشان تیتر زدند: « دیروز پاستور، امروز بهشت، فردا بهارستان » یا نوشتند اکثریت شورا در اختیار اصلاح طلبان است درحالیکه واقعیت در شورا این نبود. اینکه میگویم رسانه ها برای اصلاح طلبان اشکال ایجاد کردند، به این دلیل است.
با انتشار این خبرها مجموع های از تحلیل ها هم درباره پیروزی اصلاح طلبان در شورا منتشر شد و گفتند کلید شهر در دست اصلاح طلبان است. همه این اتفاقها و تحلیل ها هم پیش از انتخابات هیئت رئیسه در سال اول افتاد و هم پس از آن در فاصله انتخاب شهردار.
رسانه ها به این ترتیب برداشت جامعه هدف و مخاطبشان را از وضعیت موجود شورا به سمتی بردند که اکثریت در دست اصلاح طلبان است پس انتظار این بود که شهردار هم گزینه مورد نظر اصلاح طلبان باشد.
اما چند روز بعد در جلسه انتخاب شهردار، نتیجه دیگری به دست آمد و آنها با جامعه ای مواجه شدند که بنابر آن برداشت های رسانه ای، تحلیل می کرد و آنها را بازخواست می کرد که چرا شکست خوردید؟
درحالیکه واقعیت این بود که در میان اعضای شورا افرادی بودند که هم در لیست اصلاح طلبان بودند و هم در لیست اصولگرایان و آنها مثلا در انتخاب رئیس رای شان آقای مسجد جامعی بود اما در انتخاب شهردار ایشان را به نام آقای قالیباف نوشتند. این نخستین نتیجه منفی عملکرد رسانه ای اصلاح طلبان بود که در حوزه کار سیاسی آنها نمود پیدا کرد و بعد هم به مشکلات دیگری منجر شد.
شما اگر به روند فعالیت شورای چهارم در همان سال اول هم نگاه کنید، می بینید که به جز بحث انتخابات هیئت رئیسه، اصولگرایان چه در مورد انتخاب شهردار و چه پس از آن در مورد انتخابات کمیسیونها، وزن سیاسی بالاتری داشتند و تقریبا اکثریت در همه کمیسیونها با اصولگرایان بود. اما این شرایط و وضعیت موجود در شورا و اینکه در واقع اصلاح طلبان در این دوره اکثریت آرا را در اختیار نداشتند، در رسانه های آ نها بازتاب واقعی نداشت.
اتفاقی که افتاد این بود که برخی رسانه ها اصلاح طلبان را اداره کردند و به آنها هیجان و انرژی کاذب دادند. این موضوع نه فقط در موردانتخابات و مسائل سیاسی پیرامونی شورا که در عملکرد داخلی شورا هم نمود داشت.
به عنوان مثال یکی از افتخارات اصلاح طلبان در اولین سال فعالیت شورای چهارم و زمانی که به نوعی ریاست شورا را در دست داشتند، تذکرات اعضای شورا به شهردار بود و روی این موضوع مانور خبری و تبلیغاتی میدادند که در این دوره یکساله، اعضا حدود ۱۰۰ تذکر به شهرداری تهران دادند. این تذکرات در سال اول زمین های را به وجود آورد که شورا بعضا از متن فاصله گرفت و به حاشیه پرداخت و تذکر دادن به شهردار به شاخصی مثبت تبدیل شد که افراد به آن افتخار می کردند. حتی این موضوع در رسانه ها مطرح میشد که شورا خوب است چون افراد زیاد تذکر می دهند.
به هر حال تذکر دادن بخشی از اختیاراتی است که در قانون برای نمایندگان شورا و مجلس پیش بینی شده است. یعنی شما معتقدید یک نماینده در شورا حق ندارد اگر مشکلی در شهر دید تذکربدهد؟
اعضای شورا در همه دوره ها آزاد بودند تذکر بدهند. تذکر دادن فی نفسه غایت کار یک نماینده نیست. نماینده باید مکانیسم و مدلی در برنامه ریزی و نظارت در شهرداری طراحی کند که کار به تذکر نرسد؛ مثل شهری که پلیس های زیادی دارد و جریمه میکنند درحالی که باید زمین های ارتکاب بی قانونی کاهش یابد وگرنه با تعداد پلیس های بیشتر که نتیجه ای به دست نمی آید.
و اگر تخلفاتی رخ داد که نیاز به تذکر بود چه باید کرد؟
اعضا تذکر می دهند همانطور که در گذشته می دادند. قانون برای ضمانت اجرای برنامه ها در جایی تذکر را پیش بینی کرده. همین قانون اعدام را هم پیش بینی کرده اما باید کاری کرد که کار به اینجا نرسد. منظورم این است که انرژی و توان شورا در اصلاح و تصویب برنامه و پیش بینی ساز و کارهای نظارتی صرف شود و نظارت حین اجرا تقویت شود. برای برخی همه چیز در تذکر دادن خلاصه می شود.
در مجلس هم سوال از وزرا و استیضاح، حق قانونی نمایندگان است اما در هر جایی که کمتر استفاده شود و به جای آن کارها درست انجام شود، بهتر است. نباید افتخار تذکر به شهردار از افتخار تصویب یک برنامه و قانون بالاتر رود؛ این موجب بی عملی در شورا میشود و کارآمدی را کاهش میدهد. در یک سال گذشته روند کار طوری پیش میرفت که انگار درگیری با شهرداری نوعی آزادگی و افتخار و شجاعت بود. عده ای اینطور مطرح می کردند و این نگاه و رویه غلط است.
باید حق مداری ملاک باشد و اصلاحات بدون هزینه یا با کمترین هزینه در سیستم رقم بخورد. در گفتار و رفتار باید حق مداری و عدالت شاخص باشد.
شاید پاسخ اصلاح طلبان شورا به انتقادات شما این باشد که ما با این رویه در حال نظارت بر شهرداری هستیم و این وظیفه شوراست.
نظارت در جای خودش. اساس کار نظارتی تعریف شده و در این زمینه اختلافی وجود ندارد. با رویکرد اصلاح طلبان در شورای چهارم به بهانه نظارت، عملا کار در شهرداری تهران قفل شده است. ریسک مدیریتی و شجاعت در مدیران کاهش یافته. یک سال است که به هر بهانه ای موضوع سوال از شهردار و استیضاح مطرح میشود.
آیا حادثه ای مثل واژگونی اتوبوس فقط در مدیریت آقای قالیباف رخ میدهد یا حوادثی از این دست، در دوران شهرداری هر کسی ممکن است رخ بدهد؟
در سال اول فعالیت شورا وضعیتی پیش آمده بود که از مدیران تا رفتگران همه منتظر بودند ببینند شهردار جابه جا می شود یا نمی شود و اگر بشود وضعیت آ نها چه می شود؟! این یعنی ایجاد بی ثباتی در شهرداری و سیستم اجرایی آن. خسارت این تزلزل در اجرا و فضاسازی علیه شهرداری را چه کسی میدهد؟
این خسارت جبران ناپذیر است. در یک سال گذشته مدیران شهرداری به جای اینکه وقتشان صرف امور شهر و کار کردن شود، نشسته اند به سوالات و تذکرات تعدادی از اعضا پاسخ میدهند. اگر قرار باشد نظارت شورا اختلال در کار و خدمت رسانی به مردم ایجاد کند، حتما به این نوع نظارت اشکال وارد است.
در بخشی از صحبت هایتان درباره شکست اصلاح طلبان، گفتید یکی از دلایل شکست آنها تفاوتهایی است که درون آنها به لحاظ اولویتها وجود دارد. ممکن است
در این خصوص دقیقتر توضیح بدهید؟
منظور شما از اینکه جریان اصلاحات درگیر تفاوتهای درون جریانی است، چیست؟
ببینید وجود این تفاوتها تا حدی طبیعی است، حرف من درباره اولویتهاست. اینکه افراد دقیقا بر مبنای چه اولویتهایی کنش و واکنش های سیاسی و عملکردهایشان را تنظیم می کنند و پیش می برند. مهم است که اولویتها از چه جنسی هستند؛ سیاسی، فرهنگی، اجتماعی یا اقتصادی.
یعنی فردی که اولویت فعالیتها و برنامه هایش فرهنگی و اجتماعی است و در عین حال نگاهی به سیاست و اقتصاد دارد، با فردی که اولویتش مسائل اقتصادی است اما خودش را یک شخصیت سیاسی میداند، فرق میکند.
افراد دسته دوم هر از گاهی یک ژست سیاسی هم میگیرند که از گردونه جریان مرتبط با خود جا نمانند اما عملکردشان به جریانی که در آن فعال هستند آسیب می رساند. اصلاح طلبان درون خودشان با چنین تفاوتهایی در اولویت بندی ها مواجه اند و با وجود این تفاوتها همگرایی درونی شکل نمیگیرد و جریانی که در اولویت گذاری هایش دچار مشکل است، از درون جوشش ندارد چون اولویتهای افراد در فعالیتهای سیاسی یکی نیست و اگر هم همگرایی وجود داشته باشد، متزلزل و شکننده است.
پس شما جنس این افراد یعنی اصلاطلبان شورا را متفاوت میدانید و میگویید آ نها در اهداف اصلی همسو نیستند؟
بله، مثلا جنس آقای مسجد جامعی با برخی دیگر از اعضا کاملا متفاوت است.
این نقدی که شما به اصلاح طلبان وارد میکنید آیا به اصولگرایان وارد نیست؟ یعنی اینگونه نیست که در میان اصولگرایان هم افرادی باشند که اولویت اولشان مسائل اقتصادی و به بیان دیگر منافع شخصی باشد و راه آن از سیاست بگذرد؟
ببینید ما هم تفاوتهایی درون خودمان داریم اما نه از این نوع تفاوتها. در افراد و نیروهای ما اولویت مسائل اقتصادی آن هم بر محور منافع شخصی کمتر تبلور دارد و این همان دلیلی است که ما را زودتر همگرا می کند. یعنی منافع سیاسی، فرهنگی و اجتماعی که در ذهن داریم برایمان مهم است نه منافع فردی یا صرفا اقتصادی. اجازه بدهید در این زمینه مثالی از شورا بزنم. در میان اصولگرایان شورا چگونگی استفاده از روشهای نظارتی و برخوردی که در این زمینه میتوانیم با مدیریت شهری و شهرداری داشته باشیم، از موارد اختلافی است اما درباره اصل نظارت و مواجهه و برخورد با آن، باز همگرا و همسو هستیم.
آقای پیرهادی، پس از شکست اصلاح طلبان در انتخابات اخیر هیئت رئیسه، یکی از مواردی که دوباره مطرح شد بحث انتخاب شهردار بود. عده ای پرونده کاندیداتوری محسن هاشمی در مقابل قالیباف را بیرون کشیده اند و بخشی از دلایل شکست اخیر اصلاحطلبان را حتی به انتخاب محسن هاشمی مربوط میدانند و بر مبنای آن تحلیل میکنند، نظر شما چیست؟
بگذارید شرایط آن زمان را مرور کنیم. گزینه اصولگرایان آقای قالیباف بود. او سابقه قابل قبولی در شهرداری تهران داشت و گزینهای بود که در دوبار شرکت در ریاست جمهوری شرایط خوبی داشت و در انتخابات آخر هم نفر دوم شد. همچنین به علت تعدد کاندیداهای اصولگرایان، عدم وحدت و نهایتا شکست آنان در ریاست جمهوری، یک حس عاطفی نیز نسبت به آقای قالیباف در جریان اصولگرا وجود داشت. در همان زمان آقای دنیامالی وخانم راستگو هم گفتند که نمیخواهند به گزینه دیگری رای بدهند و به همین دلیل هم در جلسات اصلاح طلبان برای تعیین نامزد رقیب آن شرکت نمیکردند.
حالا با این وضع چرا کاندیدا معرفی کردند، من نمیدانم.
البته آقای محسن هاشمی را با آن تعداد رای موفق میدانم اما جریان اصلاح طلب مطمئن باشند هر گزینه دیگری غیر از ایشان هم بود رای نمی آورد مگر اینکه روش دیگری اتخاذ میکردند که از دوقطبی شدن فاصله میگرفتند.
یعنی چه میکردند؟
منظورم به طور واضح این است که می رفتند به سمت اقلیت موثر و اگر همان کاری را میکردند که به طور واقعی در شورای سوم کردند، حتما ظرفیت تاثیرشان در شورای چهارم خیلی میتوانست بالاتر برود اما با این احوال باز هم به سراغ محسن هاشمی رفتند و با این ریسک، هم به جریان اصلاح طلب و هم به محسن هاشمی ضرر زدند. وقتی وزن جریان اصلاح طلب در شورا زیر ۵۰ درصد است، چرا باید در رقابت شرکت کرده و شکست میخوردند؟
این پرسشی است که آ نها نتوانستند به آن پاسخ بدهند و در حقیقت تصور میکردند به دلیل شرایط ایجاد شده بعد از انتخابات میتوانند از موج به وجود آمده استفاده کنند درحالیکه فضا در این انتخابات کاملا متفاوت بود و این هم از اول قابل پیش بینی بود.
اینکه جریان اصلاح طلب، محسن هاشمی را به میدان رقابت کشاندند، اشتباهی استراتژیک بود که در نهایت به نفع آ نها پایان نیافت. انتخاب شهردار تهران و پس ازآن انتخابات داخلی شورا و روسای کمیسیونها نشان داد اصولگرایان در سبد رای وزن بیشتری دارند.
اصرار بر رقابت و حیثیتی کردن آن برای ایشان مضر بود. آنها بهتر بود راه اقلیت موثر را در پیش میگرفتند. اما به محض رسیدن به قدرت به فکر عملیات سیاسی هستند و اساسا این آفت اصلاحطلبان در کشور ماست.
درباره رای خانم راستگو و آقای دنیامالی، به نظرتان توجیه مناسبی ارائه کردید؟
من توجیه نکردم، واقعیت را عرض کردم. در مورد آقای دنیامالی باید بگویم او به خاطر رابطه قدیمی، دوستانه و کاری، یکبار به قالیباف رای داد. البته در هنگام انتخابات شوراها نیز در لیست اصولگرای « پیشرفت و عدالت » بود. با این حال آقای دنیامالی بعد از رای به شهردار شدن قالیباف، تا به الان در شورای شهر حتی یک رای موثر هم به اصولگراها نداده است ولی ما هیچوقت از او گله نکرد هایم که شما که در لیست اصولگرایان هم بوده اید چرا اینگونه رفتار میکنی. ولی از طرف جریان اصلاح طلبان نسبت به خانم راستگو اینطور رفتار نشد و خیلی بد اخلاقی ها انجام شد که دیدید.
جریان اصلاح طلب به زعم خیلی ها ارتباطات خوبی با رسانه ها دارد به همین دلیل الان این نگرانی وجود دارد که شورای شهر با هیئت رئیسه جدید نتواند با افکار عمومی و رسانه ها تعامل خوبی برقرار کند، این نگرانی را چقدر جدی و اثرگذار می بینید؟
فکر میکنم ارتباط ما یعنی همه اعضای شورا، در مجموع با رسانه ها مناسب است. باید به موقع و با صداقت با رسانه تعامل کرد. پیشتر اشاره کردم که به نظر من اتفاقا جریان اصلاح طلب در بازی برخی از همین رسانه ها گرفتار شدند و برخی از این رسانه ها آنان را مدیریت کردند.
آنها هیجان و خودباوری کاذب به این افراد منتقل می کردند و مسیر خدمت آنان را به سیاست و چند جمله هیجانی سوق دادند که مورد نظر و نیاز و مطالبه مردم نبود. نمود این کار در انتخاب شهردار در سال گذشته کاملا قابل بررسی است.
بعد از این انتخابات اخیر، بحث و بررسی ها میان اصلاح طلبان بالا گرفته و عده ای که منتقدند، در بررسی و تحلیل هایشان درباره شکست اصلاح طلبان شورا در انتخابات هیئت رئیسه، میگویند اصلا ح طلبان شورا جزو اصلاح طلبان اصیل نیستند. قبلا اصطلاحات دیگری هم مطرح شده بود مثل « اصلا ح طلبان بدلی و اصلی ». در این باره چه نظری دارید؟
جدا از اینکه هر جریان سیاسی به افرادی به عنوان اعضا و هوادار نیاز دارد، من فکر میکنم در کار سیاسی باید برای هر کسی در شرایط خودش نقش تعریف کرد و اینکه اصطلاحاتی مثل همین بدلی و واقعی مطرح می شود، بیشتر توجیه نتیجه ای است که برای این جریان مطلوب و مورد انتظار نبوده است. در عین حال واقعیتی هم هست و آن اینکه برخی افراد توان، شرایط و شاخص های بازی در زمین سیاست را ندارند و نمی توان به آنها نقشهای کلیدی سپرد اما میتوانند به عنوان هوادار بازیکنان خود عمل کنند. بنابراین به نظر من نیروی ذخیره و بدلی قابل قبول نیست. این اصطلاحات و راه افتادن چنین تعابیری که در هر شکستی از نو در میان اصلاح طلبان
مطرح می شود، ناشی از این است که برخی اصلاح طلبان آستانه تحمل پایینی دارند و بعد از شکست در انتخاباتهای مختلف به جای اینکه درون جریان خودشان به دنبال دلایل ناکامی بگردند، به دنبال این هستند که یک یا چند نفر گناهکار را پیدا کنند و با او تسویه حساب کنند. به عده ای بگویند بدلی و به عده دیگری بگویند که شما خیانت کرده اید.
این منش خوبی نیست و آ نها باید با آرامش به بازسازی درون گروهی بپردازند و بداخلاقی را کنار بگذارند چراکه توسعه سیاسی با تهمت، شعار و هیجان میسر نمی شود. توسعه سیاسی با اخلاق، صبر، کار و خدمت انجام می شود که همه جریانهای اصلاح طلب و اصولگرا باید آن را تمرین کنند.
اشکال جریان اصلاح طلب این است که بعد از به قدرت رسیدن با روشهای ناکارآمد و حاشیه ای، کار سیاسی خود را دنبال میکند، درحالی که اگر به نیاز اصلی هوادارانش پاسخ دهد و مطالبات آنان را دنبال کند وضعیتش متفاوت میشود.
آنها فکر می کنند که هوادارانشان فقط به دنبال یکسری شعارهای سیاسی نخ نما شده هستند در صورتی که مطالبات مردم درباره نیازها و خواسته ای اساسی زندگی است.
یکی از مشکلات جدی اصلاح طلبان در طیف وسیع، این است که همه آنها دارای یک روش و منش سیاسی یا وابستگی گروهی و اندیشه ای مشترک نیستند. در واقعا اصلاح طلبی با تعریف امروز، از یک عده افراد تشکیل شده است که وابستگی فکری به مشارکت، کارگزاران و مجاهدین دارند و الان بنا به اقتضا گرد هم جمع شده اند. درحالیکه این گروهها وجه تفرق اساسی با یکدیگر دارند و در مقاطعی به شدت یکدیگر را کنار زده اند.
من فکر می کنم مشکل اصلاح طلبان شورا و بعضا تماما اصلاح طلبان این است که تصمیم ساز مشترکن دارند و بسترهای اختلافی آن ها بسیار گسترده و ریش های است که نمونه آن را ذکر کردم.
آقای پیرهادی، اصلاح طلبان شورا از اصولگرایان شورا گله دارند که در انتخابات این دوره هیئت رئیسه حتی یک کرسی به آنان ندادند، در حالیکه آ نها در سال قبل بهتر با شما رفتار کردند و نایب رئیسی را به آقای طلایی دادند.
در سال قبل بنده در جایگاه هیئت رئیسه سنی در شورا نشسته بودم. قبل از رای گیری، بین دو گروه توافق شد که هرکس کرسی ریاست را گرفت، نایب رئیسی را به دیگری بدهد. در واقع مقرر شد اگر آقای چمران رئیس شود، بنده از آقای مسجد جامعی دعوت کنم که بیایند.
حتی بنده خودم این را به آقای مسجد جامعی نیز حضوری گفتم البته ایشان قبول نکرد. اما امسال این توافق صورت نگرفت و قرار شد دو طرف در انتخابات رقابت کنند.
در واقع آ نها تصمیمشان را گرفته بودند تا آقای مسجد جامعی رئیس و آقای حکیمی پور نایب رئیس باشد و منشی ها هم آقای تندگویان و جدیدی بشوند. این برنامه آنها بود. بنابراین امسال قرار نبود که در صورت انتخاب دوباره آقای مسجد جامعی شرایط پارسال تکرار شود.
ما هم برنامه خودمان را داشتیم که اگر آقای چمران رای بیاورند، پیشنهادات جدیدی برای هیئت رئیسه داشته باشیم و از اعضای اصولگرا کاندیداهایی را معرفی کنیم. حتی در سال قبل برخی از جریان ما به آقای ساعی که به آقای مسجد جامعی رای داده بود رای دادند و ایشان منشی شدند و آقای قناعتی که از طرف ما کاندیدای منشی ریاست شده بودند، رای نیاورد.
اصلاح طلبان شورا در سال اول فعالیت شورای چهارم، به برخی اتفاقها مانند حادثه آتش سوزی خیابان جمهوری و... واکنش زیادی نشان دادند. در مقابل اصولگرایان جاهایی انتقاد کردند که این برخوردها سیاسی است.
شما هم یکی از همین منتقدان بودید، چرا به واکنشهایی که در برابر این حوادث نشان داده میشد، نقد داشتید؟
ببینید این موضوع و اینکه شورا نسبت به حوادثی که جان مردم در آنها به خطر افتاده در دوره چهارم واکنش داشته و این موضوع را پیگیری کرده و از مسئولان مربوطه در شهرداری گزارش خواسته، به عنوان یکی از دستاوردهای شورا در اولین سال فعالیتش مشخصا از سوی اصلاح طلبان شورا مطرح میشود. دوستان اصلاح طلب شورا میگویند که این تذکرات آنها به حوادثی مثل خیابان جمهوری، نشان می دهد که شورا به جان مردم خیلی اهمیت داده و افکار عمومی را در این زمینه حساس کرده است. مثلا در قضیه آتش سوزی خیابان جمهوری، واژگونی اتوبوس و فوت یک نفر در منطقه چهار، آنها معتقدند که مدیریت شهری را به این مسائل حساس و پاسخگو کرده اند. این درست است و اصل موضوع هم خوب است و باید این را بگویم که این هم یادگاری است که از آقای مسجد جامعی برای شهر تهران ماند که توجه ویژه ای به جان و حق حیات انسانها داشتند و نوع نگاه ایشان به این موضوعات برآمده از دغدغه ها و نگاه متفاوتشان به شهر و مردم بوده و است.
اما در برخی موارد و در دیدگاه برخی افراد این موضوعات طوری مطرح می شد که این شائبه را ایجاد میکرد که خدای نکرده جان انسانها بهانه و دستمایه سیاسی کاری شده و عده ای میخواهند با طرح تذکراتی در قالب موضوع حوادثی از این دست ، نتایج سیاسی بگیرند.
پرسش دیگر درباره تعامل دولت با مدیریت شهری و مشخصا شورا در این دوره است. در اولین سال فعالیت شورای چهارم، وزرا و سایراعضای دولت ارتباط نزدیکتری با شورای شهر تهران داشتند، این رفت و آم دها و تعامل چه دستاوردی برای شورای شهر تهران داشته است؟
درست است که رفت و آمد تعدادی از وزرا و معاونان رئیس جمهور به شورا در سال گذشته بیشتر بود اما اصلاح طلبان در شورا از ظرفیت تعامل خوب و موثر با دولت برای مدیریت شهری استفاده نکردند ؛ یعنی می توانستند از فرصت هماهنگی با دولت بیشتر استفاده و به عنوان یک قابلیت بر آن اتکا کنند اما این کار را نکردند. رفت و آمد وزرای دولت به شورا عملا آورده ای برای مدیریت شهری در تهران نداشت و به همین دلیل میتوان گفت که حضور وزرا و معاونان رئیس جمهور بیشتر کاری نمادین و سیاسی بود چون بعد از یک سال می بینیم که این رفت و آمدها مشکلی را حل نکرده است و وزرای آقای روحانی در جلساتی آمدند و رفتند اما دستاورد قابل توجهی برای تهران نداشتند. خود آقای قالیباف معتقد است برخی از این تعاملات را خودش با وزرا و سایر نهادهای دولتی در دوره جدید فعالیت دولت برقرار کرده است.
آقای پیرهادی، قرار نبود شورای شهر تهران فراکسیونهای جداگانه ای برای اصلاح طلبان و اصولگرایان داشته باشد. اعضای اصولگرای شورا هم از ابتدا منتقد این روند بودند اما شما خودتان هم بعد از مدتی فراکسیون تشکیل دادید.
فکر نمیکنید سیاسی شدن شورا را از مسیر اصلی اش دور می کند؟
ما هنوز هم معتقد هستیم که این قطب بندیها آسیب زننده است و برای همین هم هیچوقت از واژه فراکسیون استفاده نکردیم و برای خودمان هم رئیس و نایب رئیس و سخنگوی فراکسیون انتخاب نکردیم اما اصلاح طلبان شورا در همان روزهای نخست فراکسیون تشکیل دادند و تقسیم کار کردند.
من به شخصه خیلی تلاش کردم که شورا کارکرد سیاسی پیدا نکند. اما متاسفانه شورا از آن روزهای اول خیلی فاصله گرفته است. اگر اصلاح طلبان همراهی کنند، ما مشتاق هستیم که شورا از رویکرد سیاسی فاصله بگیرد.
متاسفانه برخی اصلاح طلبان دائما به دنبال عملیات سیاسی در شورا هستند تا شهردار و مدیریت شهری را خسته و ناکارآمد کنند. این رویه البته در میان خود هواداران آ نها هم مسئله ایجاد کرده است و آنها با این رویه تعدادی از هوادارانشان را هم دچار بحران در هویت اصلاح طلبی کرده اند.
داخل شهرداری تهران تعدادی از مدیران و معاونان اصلاح طلب در سطوح مختلف، از رویکرد اصلاح طلبان در مواجهه با شهردار راضی نیستند و در پارادوکس میان اصلاح طلبانی که واقعا به دنبال کار مردم هستند و اصلا ح طلبانِ منافع محور گیر افتاده اند. آقای قالیباف هشت سال با برخی اصلا ح طلبان مدارا کرده که نمونه هایی از آ نها در شهرداری بودند و همچنان به کارشان ادامه میدهند. ایشان با برخودی که امروز جریان اصلاح طلب و رسانه هایش با شهرداری دارد، نمی داند که چه پاسخی باید به اصولگرایان بدهد.
دیدگاهها