- کد خبر: 12345
- بازدید: 2,652
- 1393/09/06 - 18:02:34
پنج شنبه ها با شهدا؛
شهیدی که در جبهه به ضد ترکش معروف بود
شهید "رحیم واحدی" شاخصه جالبی داشت. چنان شجاع و بی باک بود که همرزمانش در جبهه او را «رحیم ضد ترکش » می خواندند.
به گزارش سبلانه به نقل از آران مغان، شهید «رحیم واحدی» در سال 1342 در مشکین شهر بدنیا آمد؛ او پنجمین فرزند خانواده واحدی بود.
پدرش به کارگری ساختمان اشتغال داشت و از وضعیت مالی مطلوبی برخوردار نبود. خانواده واحدی در ایام کودکی «رحیم» به روستای «گوشلو» از توابع شهرستان «پارس آباد» نقل مکان کردند.
رحیم، دوران ابتدایی را در دبستان 12 بهمن، در سال 1349 آغاز کرد و در سال 1353 با موفقیت به پایان برد. سپس دوره راهنمایی را پیش گرفت و هم زمان با تحصیل در یک تعمیرگاه اتومبیل در پارس آباد به فراگیری مکانیکی پرداخت. همچنین در موقع بیکاری در دکان بقالی عمویش مشغول به کار می شد.
وی در حالی که مشغول گذراندن سال دوم راهنمایی بود که انقلاب شد و «رحیم واحدی» نیز به مردم پیوست و با شرکت در تظاهرات در خدمت انقلاب قرار گرفت. با پیروزی انقلاب اسلامی، به خاطر دوری محل تحصیل از زادگاهش تحصیل را رها کرد و با تشکیل بسیج به عضویت آن در آمد.
زمانی که جنگ تحصیلی عراق علیه ایران آغاز شد به جبهه های جنگ شتافت رحیم ، چنان شجاع و بی باک بود که همرزمانش او را « رحیم ضد ترکش » می خواندند . پس از مدتی حضور در جبهه ها به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد. در ابتدای عضویت، در تعمیرگاه موتوری سپاه کار می کرد ولی با گذشت مدتی با فعال کردن پایگاه سپاه پارس آباد، عازم جبهه شد. با تلاش و جدیتی که از خود نشان داد فرماندهی گردان عملیات خیبر به وی سپرده شد؛ اما رحیم خود را یک فرد کوچک در گردان می دانست. او در عملیات بسیاری شرکت داشت از جمله والفجر 8 کربلای 5 و ... پدرش می گوید: «روزی گفتم آقا رحیم در جبهه هم پارتی بازی هست؟ گفت: در جلوی جبهه پارتی بازی از پشت جبهه بیشتر است وقتی عملیات شروع می شود برای کارهای خطرناک، داوطلب خواسته می شود و همه داوطلب می شوند وقتی چند نفر انتخاب می کنند ، بقیه ناراحت شده می گویند پارتی بازی کرده اید و از دوستان فامیلهای خود انتخاب نموده اید.»
محرم معصومی – یکی از همرزمان شهید نیز خاطره ای شنیدنی را از رحیم واحدی به این شرح نقل می کند:
در جریان عملیات کربلای 5 در نزدیکی نخلها و کانال ماهی در سمت شرق پتروشیمی یکی از بسیجیان گردان ضد زره در حال بازرسی و پاکسازی سنگرها بود. وقتی به یک از سنگرها وارد شد. یک افسر عراقی که در سنگر پنهان شده بود او را غافلگیر و دستگیر کرد و با کلت گلوله ای به صورت بسیجی شلیک کرد. رحیم وقتی صدای شلیک را شنید به سرعت به طرف محل صدا دوید و در حالی مسلح نبود. متوجه شد افسر عراقی در حال فرار است به دنبال او دوید و در مسیر کلاه آهنی را برداشت و چنان بر پیشانی افسر عراقی زد که چشمهایش از حدقه بیرون آمد و در جا مرد.
رحیم واحدی در کنار فرماندهی گردان ضد زره – که به طور مستقیم زیر نظر فرماندهی لشکر عمل می کرد – به مدت یک سال سمت جانشینی فرماندهی تیپ ذوالفقار را (که جزء تیپ زرهی لشکر عاشورا محسوب می شد) به عهده داشت به گفته نیروهای تحت امرش: خوش برخورد و با احترام بود و به کسی دستور نمی داد و هنگامی که می خواست کاری را به کسی محول کند. از او خواهش می کرد.
رحیم در پشت جبهه نیز بسیار فعال بود. به خانواده های رزمندگان و شهدا سرکشی می کرد و در بر طرف کردن مشکلات آنان می کوشید در سخنرانی هایش همواره توصیه می کرد که با رزمندگان و بسیجیان برخورد برادرانه شود خواهرش درباره اقدامات پشت جبهه او میگوید:
هر گاه به روستا می آمد. در بازگشت از پارس آباد برای رزمنده ها و وسایل امکانات می برد. آخرین باری که به روستا آمد شب را در پشت تویوتا یی که ملزومات را در آن گذاشته بود، گذراند. هر چه اصرار کردیمدر منزل بخوابد قبول نکرد و گفت: در حالی که رزمنده ها روی خاک می خوابند. چگونه می توانم در رختخواب گرم و نرم بخوابم.
رحیم تعدادی سکه طلا داشت که از گذشته پس انداز کرده بود روزی شخصی از او طلب قرض کرد و مادرش گفت شما برای ازدواج به سکه ها نیاز داشتی جواب داد: مادر تاز زمانی که جنگ تمام نشده ، ازدواج نخواهم کرد.
در اوایل تیر ماه 1366 رحیم بیست روزی که در مرخصی بود خانه پدر را که از گل ساخته شده بود را از نو بنا کرد. تصور خانواده این بود که او با تعمیر ساختمان تشکیل خانواده خواهد داد. ولی با اتمام کار به جبهه باز گشت و هرگز سکونت خانواده را در خانه جدید ندید.
آخرین عملیاتی که رحیم واحدی در آن شرکت داشت نصر 7 بود. محرم معصومی در این باره می گوید:
در جریان آماده سازی نیروها برای عملیات نصر 7 در منطقه سردشت، سردار «امین شریعتی» فرمانده لشکر عاشورا در موقعیت شهید مقیمی با جمعی از فرماندهان درباره عملیات گفتگو می کرد. امین که به جیپی تکیه کرده بود رو به رحیم کرد و گفت: آقا رحیم این عملیات خیلی مهم است. در عملیات ها همیشه شما جلودار بچه های پیاده بودید. حمایت شما از بچه ها در برابر تانکها باعث می شد که آنها به راحتی پیشروی کنند. الان هم جلودار نیروها شما هستید. امیدوارم که سرافراز بیرون بیایید.
معصومی اضافه کرد:
رحیم را دیدم که اشک از چشمانش جاری شده است گفت: این دفعه مسئولیت ام سنگین تر شده است. بعد از پایان جلسه به من گفت: سری به خانواده ام بزنم و سریع بر می گردم رفت و دو روز بعد باز گشت ؛ در حالی که با یک دستگاه وانت تویوتا، یک دستگاه موتور برق هندا و تعداد زیادی کفش که از شرکت خدمات کشاورزی گرفته بود آمد.
در جریان عملیات نصر 7 در منطقه سردشت ، یکی از همرزمان رحیم واحدی او را این چنین می بیند:
ما سه محور داشتیم. شب قبل از عملیات در محلی که لودر مقداری از خاک را برداشته بود رحیم را در نصف شب دیدم که نماز شب می خواند به سنگر رفتیم و او به حمام رفت. پس از استحمام برای اولین بار لباس فرم سپاهی را پوشید یکی از رزمندگان مرا از سنگر به بیرون خواند و گفت : می بینی ، حالات و رفتار رحیم تغییر کرده است.
سرانجام رحیم واحدی پس از چهل و نه ماه حضور در جبهه جنگ در 14 مرداد 1366 در منطقه عملیاتی سردشت در اثر انفجار مین ضد تانک و قطع پاها به شهادت رسید.
یکی از همرزمان رحیم درباره چگونگی شهادت او می گوید:
رحیم صبح برای سرکشی به نیروهای مستقر در خط مقدم حرکت کرد در مسیر با مجروحی روبرو شد. تصمیم گرفت او را با جیپ به بهداری برساند در سه راه شهادت آمبولانسی را دید که از مقابل می آید. برای اینکه مجروح زودتر به بهداری برسد اتومبیلش را به کنار جاده می کشد تا این مجروح را به آمبولانس منتقل کنند. اما چون معبر از مین پاک سازی نشده بود روی مین ضد تانک رفت و در اثر انفجار مین ماشین وی به ته دره پرتاب شد شدت اصابت ترکش به حدی بود که پاهایش قطع شد و در مسیر انتقال به بیمارستان در اثر شدت خونریزی به شهادت رسید.
پیکر شهید رحیم واحدی پس از انتقال به روستای «گوشلو» از توابع شهرستان پارس آباد به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/
دیدگاهها