- کد خبر: 24277
- بازدید: 942
- 1394/10/01 - 13:05:15
سیره اقتصادی پیامبراعظم صلی الله علیه و آله و اقتصاد مقاومتی
آنچه منشأ تفاوت در اخلاق اقتصادی انسانهاست نوع رفتار آنان در کسب روزی و معیشت و درآمد،و نیز چگونگی بهرهگیری و مصرف است
به گزارش خبرنگار ،نیاز انسانها به مواهب طبیعی،اقتصاد و معیشت در زندگی مادی،امری ضروری است و در این اصل کلی تفاوتی میان انسانها نیست.آنچه منشأ تفاوت در اخلاق اقتصادی انسانهاست نوع رفتار آنان در کسب روزی و معیشت و درآمد،و نیز چگونگی بهرهگیری و مصرف است.پیامبراعظم صلی الله علیه و آله در این دو عرصه(درآمد و مصرف) ویژگیهای درسآموزی دارد.ایشان در عرصه درآمد، همچون دیگران به فعالیتهایی مانند چوپانی، تجارت و زراعت اشتغال داشت، و ضمن این که از جلب روزی از راههای معنوی نیز غافل نبود، به وقت ضرورت، قرض هم میکرد.اهتمام آن جناب بر حلال بودن درآمد قابل توجه است. در عرصه مصرف نیز قناعت و ساده زیستی، عدالت و احتیاط در مصرف بیتالمال، پرهیز از اسراف و تبذیر، و بالأخره انفاق در راه خدا از اصول قابل توجه در سیره اقتصادی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله است که نشاندهنده اعمال اقتصاد مقومتی در سیره اقتصادی پیامبر اعظم بوده است.
مقدمـه
در اخلاق اقتصادی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله اصولی به چشم میخورد که برای هر مسلمانِ طالب رفتار درست اقتصادی،درسآموز و شایسته پیروی است.هر چند رفتارهای اقتصادی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله هم در حیات فردی و هم در حیات اجتماعی آن حضرت نمود داشته،اما از آنجا که اخلاق اقتصادی پیش از نمود اجتماعی،نمود فردی هم دارد و انسانها با صرف نظر از زندگی جمعی نیز بینیاز از اقتصاد و معیشت نیستند،از این رو،اصول مربوط به اخلاق اقتصادی حضرت در بخش اخلاق فردی طرح میشود،هر چند بخشی از این اصول،مربوط به اخلاق اجتماعی است.این اصول را میتوان در دو بخش کلی درآمد و مصرف مطرح و بررسی کرد.
سازمان مالیات و دارایی
ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن درباره وضعیت ثروت و میزان آن در عربستان،د ر آستانه تشکیل دولت اسلامی مینویسد: کشور عربستان،که سه چهار آن بیآب و علف،عرصه زندگی قبایلی بدوی به شمار میآمد که همه ثروت آنان،برای تزیین بنایی چون کلیسای سانتاسوفیا بسنده نمود.(دورانت،کتاب دوم،فصل دهم ص 791)پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله در چنین وضعیتی حکومت اسلامی را در مدینه پیریزی کرد.
سیاستهای مالی پیامبر صلی اللّه علیه و آله:
در دوران ابتدای ظهور اسلام در مکه،جامعه مسلمانان بسیار کوچک بود و نیازی به دریافت مالیات وجود نداشت.پس از فتح مکه موقعیت دولت اسلامی تثبیت شد.پیامبر ماموران مالیاتی را برای دریافت زکات به کلیه قبایل عرب،به استثنای یک یا دو مورد،اعزام کرد.تا مطالبات را دریافت کنند.با اینکه دریافت مالیات زمین در زمان حیات پیامبر آغاز شده بود،اما مبلغ آن بسیار کم بود و فقط به دو صورت تسهیم محصولاتی زراعی از یک قبیله یهود دریافت گردید. جمعآوری جزیه نیز در زمان پیامبر آغاز شد.با این حال،این مالیات از نظر مبلغ،زمان و نحوه دریافت قاعدهمند نشده و با شیوهای ساده و در مقیاس کوچک بود.با وجود سادگی ساختار مالی، نکته دارای اهمیت،تاکید زیاد به پولی کردن اقتصاد بود.معاملات تجاری اعراب قبل از اسلام با استفاده از سکههای سایر ملتها انجام میشد که بیشتر دینارهای روم شرقی و درهمهای ایرانی بود.اعراب دارای شیوه توزین پولی خاص خود بودند و این سکهها را با توجه به روش خود وزن میکردند و محاسبات ارزش پول را انجام میدادند.بدین معنا که گویا آنها سکه نیستند.اوزان طلا و نقره به ترتیب درهم و دینار«مثقال»نامیده میشدند.وزن هفت دینار،برابر ده درهم بود. وزن هر دینار برابر 27 دانه جو و با اندازه مشخص بود.از آنجا که این روش پولی برای جمع کردن زکات مشکلی ایجاد نمیکرد،مورد تصویب پیامبر قرار گرفت.خلفای بعدی سعی کردند واحد پولی دقیقتری ایجاد کنند.(سلیم رشید و احمد اوران،ص 3-201).
منابع مالی و روش جمعآوری و توزیع آنها در صدر اسلام:
الف.خمس غنایم:
نخستین درآمد مالی که به امر خداوند عمل گردید،خمس غنایم بود،سپس جزیه و خراج و آخرین آن زکات بود که از منابع دیگر،ثبات بیشتری داشت.پیامبر صلی اللّه علیه و آله برای اداره درآمدها،اداره مالی تاسیس کرد.اعضای این اداره را کارگزاران و عمال زکات و نگهبانان و کتاب(حسابداران)و همه کسانی که وجود آنها برای اداره امور مالی،لازم بود تشکیل میداد. اداره دارایی گامبهگام برحسب رشد و تنوع درآمدهای حکومت اسلامی و مصارف آن، گسترش یافت.نخستین اقدام پیامبر صلی اللّه علیه و آله درباره اولین غنیمت جنگی مسلمانان در پخش آن به دست مجاهدان بود و سپس توزیع غنایم میان مجاهدان به وسیله پیامبر انجام میشد.( طبری،ج 2 ص 854)
ب.جزیه(مالیات سرانه):
جزیه،مالیاتی است که در قرآن به صراحت از آن،سخن به میان آمده است;
«قاتلوا الذین لا یؤمنون باللّه و لا بالیوم الآخر و لا یحرمون ما حرم اللّه و رسوله و لا یدینون دین الحق من الذین اوتوا الکتاب حتی یعطوا الجزیهء عن ید و هم صاغرون.»
(توبه92/)«با آنانکه به خدا و روز قیامت ایمان نداشته و آنچه را که رسول حرام کرده حرام نمیدانند و به دین حق و آیین اسلام نمیگروند،کارزار کنید تا آنگاه که با ذلت و تواضع به اسلام جزیه دهند.»
ج.(مالیات بر زمین):
پیامبر صلی اللّه علیه و آله برای خراج که نوعی مالیات بر زمین بود،سوادبن غزیه انصاری را عامل خراج خیبر کرد.هنگام تعیین خراج،ارزیابیکننده باید عناصر زیر را در نظر میگرفت:کیفیت زمین،نوع محصول برداشت شده و نوعی آبیاری.برابر نظریه ماوردی،وقتی در مورد مبلغ خراج،بر اساس عوامل فوق;یعنی سازگاری با شرایط زمین تصمیمگیری شد،بهترین شیوه پرداخت خراج یکی از راههای زیر است:مالیات زمین،مکان کشت شده،تسهیم در محصول.(سلیم رشید و احمد اوران،ص 01-901)
د.زکات(مالیات صدقه):
زکات و اخذ آن با این آیه شریفه تشریع میشود: «اخذ من اموالهم صدقهء تطهرهم و تزکیهم...» (توبه301/)
«ای رسول،تو از مؤمنان صدقات را دریافت کن تا بدان صفات،نفوس آنان را(از پلیدی و حب دنیا) پاک و پاکیزه سازی و آنها را به دعای خیر یاد کن که دعای تو موجب تسلی خاطر آنان شود که خدا(به دعای مخلصان)شنوا و(به مصالح مؤمنان)داناست.»
مراقبت و کنترل بازار
بازار زیر نظر دولت بوده است تا مبادا در معاملات از التزام به حدود شرع تخلف ورزد و در صورت لزوم مخالفین را از ظلم باز میداشت و در بعضی حالات تنبیه میکرد.چه بسا این اقدام اداری در عصر پیامبر صلی اللّه علیه و آله در زمانهای بعد پایه و اساس حسبه بوده باشد که یکی از شاخههای مهم حکومت اسلامی در کنترل و مراقبت از امور بازرگانی بود.
پیشگیری از احتکار
رشد جمعیت به سبب مهاجرت و مرکزیت شهر مدینه،رو به افزایش نهاد و کار به سوءاستفاده تجاری از غله و مواد روغنی و خرمای و غیره انجامید و کمبود مواد غذایی در بازار،بازرگانان را به احتکار آن مواد و فروش آن با قیمتهای زیاد واداشت.هر محتکری که از عرضه کالاهای خود و فروش آن با قیمت مناسب و سودآور که متناسب با قدرت خرید مصرفکننده باشد،امتناع میورزید،به دستور پیامبر تحت پیگرد قرار میگرفت.در عهدنامه امام علی بن ابی طالب علیه السلام به مالک اشتر(حاکم مصر)آمده است:«...از احتکار جلوگیری کن که پیامبر صلی اللّه علیه و آله آن را منع کرد.»(ابن ابی الحدید،ج 3،ص 001)ظاهرا مدیریت و کنترل بر بازار سودمند بوده است،زیرا در سیره نبوی و در حدیث چیزی که از بحران و کمبود معیشت و اقتصاد خبر دهد،نیامده است.
1.درآمد
1-1.کار و تلاش برای کسب روزی
نگاهی به آغاز تا سرانجام زندگی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله میتواند این واقعیت را تأیید کند که سرتاسر آن حضرت همراه با تلاش برای کسب روزی از راههای مشروع و در راستای حفظ عزت و پرهیز از تحمیل خود بر دیگران بوده است.میزان اهتمام حضرت به کار و تلاش اقتصادی به قدری بود که بنا به نقل ابنعباس هنگامی که آن حضرت از فردی خوشش میآمد،ابتدا میپرسید:آیا شغلی دارد؟ اگر میگفتند: بیکار است، میفرمود: «از چشم افتاد». و هنگامی که سبب را میپرسیدند، میفرمود: «زیرا مؤمن وقتی بیکار باشد دین خود را اسباب معیشت قرار میدهد».[1] و نیز میفرمود: «خداوندا بنده مؤمنِ دارای حرفه و شغل را دوست دارد».[2] این که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله، بیکاری را زمینه ارتزاق از راه دین شمرده میتواند بدان معنا باشد که فقدان شغل و حرفه از سویی،و نیازمندی مادی از سوی دیگر،ممکن است رفته رفته فرد را به سوی مایه گذاشتن از دین برای نیل به مقاصد مادی سوق دهد،و این حالت ممکن است در قالب رفتارهای گوناگون نمود یابد.
در گزارشهای تاریخی،شواهدی وجود دارد که حاکی از اشتغال پیامبراکرم صلی الله علیه و آله به مشاغل متعارف آن زمان،یعنی چوپانی،زراعت و تجارت است.میتوان اولین حرفه و کاری را که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله بدان مشغول شد،چوپانی دانست،چرا که در مکه،زمینه زراعت فراهم نبود و اولین سفر تجاری پیامبر صلی الله علیه و آله نیز در 25 سالگی رخ داد.در روایات بسیاری،از این حرفه برای پیامبران یاد شده است.
بنا بر روایتی از امام صادق علیه السلام میخوانیم:
خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نفرموده جز آن که از او چوپانی گوسفندان را خواسته است تا بدان وسیله تربیت مردم را بیاموزد.[3]
و نیز بنابر روایت دیگری از امام صادق علیه السلام آمده است:
خداوند از میان کارها،زراعت و چوپانی را برای پیامبران دوست داشته تا از بارش آسمان کراهت نداشته باشند.[4]
از خودِ پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود:
«خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرده جز این که آن پیامبر گوسفند چرانی کرده است.پرسیدند:و شما نیز؟ فرمود:آری،من نیز گوسفندان را برای اهل مکه در منطقه قراریط میچراندم».[5]
در روایت دیگری به نقل از عمار آمده است:
من و محمد صلی الله علیه و آله گوسفندان اهل خود را میچراندیم.روزی به ایشان عرض کردم: آیا مایلید به سرزمین فخّ برویم؟ من زمینی سرسبز در آنجا یافتهام.فرمود:«آری». فردا هنگامی که من به آن جا رفتم دیدم ایشان پیش از من در محل قرار حاضر شده است،ولی گوسفندان را از ورود به آن زمین منع میکند.و چون مرا دید،فرمود: «چون با تو وعده داشتم نخواستم که پیش از تو گوسفندانم را بچرانم».
از آنجا که عمار تقریبا هم سن با پیامبر صلی الله علیه و آله بود. این جریان میتواند مربوط به دوران جوانی آن حضرت باشد که اوج دوره گوسفندچرانی ایشان است.
با توجه به آنچه گذشت، اگر چه سرّ اصلی چوپانی پیامبر صلی الله علیه و آله خلوت گزینی در دل صحرا و تفکر بوده،اما طبیعی است نفس این عمل،آثار اقتصادی هم داشت و کمک مالی و مادّی برای بستگان و عمویش به شمار میآمد و از این رو میتوان آن را در ردیف فعالیتهای اقتصادی آن حضرت به شمار آورد.
گفته شد که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله به جز چوپانی،تجارت نیز کرده است.آن حضرت در 25 سالگی،با سرمایهای از خدیجه علیها السلام برای تجارت از گونه مضاربه، راهی شام شد و در این سفر،پیامبراکرم صلی الله علیه و آله با سود خوبی به مکه بازگشت و امانتداری او درباره اموال خدیجه علیها السلام موجب علاقهمندی بیشتر وی به پیامبراکرم صلی الله علیه و آله شد.البته کار تجاری پیامبراکرم صلی الله علیه و آله منحصر به این مورد نبوده است. به عنوان نمونه، در یک مورد، آن حضرت با خریدن کالاهای کاروانی تجاری که از شام آمده بود،به سود خوبی دست یافت و با آن،هم دین خود را ادا کرد و هم مقداری بین بستگان تقسیم کرد. از بعضی روایات برمیآید که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله به لحاظ اقتصادی،تجارت را ترجیح میداده و از ده جزء برکت، نُه جزء را در تجارت و یکی را در چوپانی میدانسته است.
پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله به جز چوپانی و تجارت که عمدتا پیش از هجرت به مدینه انجام داد،در مدینه-به سبب وجود زمینه برای زراعت،برخلاف مکه-به زراعت نیز میپرداخت.بنابر نقل امام صادق علیه السلام،امیرالمؤمنین علیه السلام و پیامبراکرم صلی الله علیه و آله به اتفاق یکدیگر زراعت میکردند؛بدین ترتیب که امیرالمؤمنین علیه السلام بیل میزد و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز هسته خرما را با آب مبارک دهان خیس کرده و در زمین مینهاد. بنابر روایت دیگری از آن حضرت، پیامبراکرم صلی الله علیه و آله برای آن که آب را به سوی زمین زراعیاش هدایت کند سنگی را در مسیر آن قرار داد.
1-2.جلب روزی از راههای معنوی
از منظر پیامبراکرم صلی الله علیه و آله تلاش مادی و جسمانی تنها راه کسب درآمد نیست و راههای بسیار معنوی برای جلب روزی وجود دارد.طبیعی است که انسانها از تجارت و دیگر راههای مادی برای کسب درآمد،آگاهی دارند،اما راههای معنوی جز برای اهل معنا شناخته شده نیست.به همین سبب،پیامبراکرم صلی الله علیه و آله پارهای از این راهها را معرفی کرده و خود نیز به آنها ملتزم بوده است.
پیش از هر چیز توکّل به خداوند متعال،وسیلهای برای جلب روزی معرفی شده است.آن حضرت در اینباره فرموده است:
اگر آن گونه که باید،به خدا توکل کنید،خداوند همان گونه که پرندگان را روزی میدهد شما را روزی خواهد داد،چنان که پرندگان با شکمهای خالی صبح کرده و با شکم پر،روز را به شب میبرند.
دعا و درخواست از محضر الهی نیز از راههای بسیار مهم در جلب و افزایش روزی از منظر نبوی صلی الله علیه و آله است.به عنوان نمونه،در روایتی نقل شده است که:روزی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در جمع اصحاب،دست به دعا برداشته و عرض کرد:«خدایا،ما آن فضل و رحمتت را که جز تو کسی آن را مالک نیست خواهانیم».در این هنگام،یک گوسفند بریان شده برای پیامبراکرم صلی الله علیه و آله هدیه آورده شد،و حضرت رو به اصحاب کرده،فرمود:«بگیرید که این از فضل الهی است و ما منتظر رحمت اوییم».[6]
از برخی کلمات نقل شده از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله بر میآید که استغفار و توبه در کنار ذکر خداوند، از دیگر راههای معنوی جلب روزی است.در روایتی از آن حضرت چنین نقل شده است:
هر آن کس که خداوند به او نعمتی عطا کرده است،حمد خدای تعالی گوید،و آن کسی که روزیاش به کُندی به او رسید،از خداوند طلب مغفرت کند.[7]
در روایت دیگر فرمود:
آن که روزیاش به تأخیر افتاد،زیاد تکبیر گوید و آن که همّ و غمش زیاد است زیاد استغفار کند.[8]
همچنین تعدی به حقوق دیگران را موجب محرومیت از برکت در روزی معرفی فرمود، مگر آن که فرد اقدام به توبه کند.[9] و نیز کثرت استغفار را موجب جلب روزی دانسته است.[10]
صدقه و نیز اطعام به دیگران،دیگر طریق معنوی برای جلب روزی در نگرش و منش نبوی صلی الله علیه و آله است.ایشان در روایتی،بسیار صدقهدادن را سبب کسب رزق معرفی فرموده است.[11]
و در روایت دیگری میفرماید:
روزی به کسی که اطعامِ طعام میکند سریع میرسد تا اثر چاقو در کوهان شتر.
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله،امانتداری و ترک خیانت را نیز موجب جلب رزق، و خیانت را موجب فقر معرفی فرموده است.
از دیگر اسباب معنویِ جلب روزی در نگرش پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و نیز روش و منش آن حضرت این است که انسان همشیه با وضو باشد. همچنین،در نگاه آن حضرت،ازدواج از اسباب جلب روزی است.[12]
در پایان این بخش،مناسب است به روایتی از امام رضا علیه السلام اشاره شود که در آن از این عادت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله حکایت کرده که ایشان اگر از راهی به جایی میرفت،هنگام برگشت،از راه دیگری باز میگشت.امام رضا علیه السلام در ادامه،خود را نیز پایبند به این سیره معرفی کرده و آن را در جلب روزی،مؤثر دانسته است. این امر میتواند ناشی از پیدایش زمینه ملاقات با برادران دینی در مسیر جدید یا صله ارحام و در نتیجه،ازدیاد روزی باشد و یا ناشی از دعای زمینی باشد که مؤمن روی آن حرکت میکند.[13]
1-3.اهتمام بر حلال بودن درآمد
یکی دیگر از اصول اخلاقی در سیره اقتصادی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله که بسیار مهم است،اهتمام بر حلیّت درآمد است.اینکه پیامبراکرم صلی الله علیه و آله درآمدی نامشروع نداشته به لحاظ تاریخی و نیز با لحاظ مبانی کلامی،جای کوچکترین تردید نیست،اما برای درک میزان اهتمام پیامبراکرم صلی الله علیه و آله-و همه پیامبران-برکسب حلال،چند روایت نقل شده از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله را در اینباره بازگو میکنیم.
در نگرش پیامبراکرم صلی الله علیه و آله کسب حلال خود،عبادت و بلکه برترین عبادت است،چرا که در یک روایت به نقل از خداوند چنین فرموده:«عبادت را ده جزء است که نُه جزء آن طلب حلال میباشد». همچنین آن حضرت،کسی را که شب را در جستوجوی حلال به صبح آورد، مشمول غفران الهی میداند، و نیز طلب حلال را بر هر زن و مرد مسلمان واجب دانسته است.[14]
از جمله بیانات بسیار مؤثر پیامبر صلی الله علیه و آله در این زمینه،شرح مشاهدههای آن حضرت در شب معراج از وضعیت حرام خواران است.در آن شب،پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در چهرهباطنی عالم ماده، مردم حرامخوار را چنین دیده و تعریف کردند:
...به گروهی برخوردم که در مقابل ایشان،هم گوشت طیّب و حلال و هم گوشت ناپاک و حرام بود،اما آنان گوشت ناپاک را خورده و گوشت پاک و طیّب را وامینهادند!»آنگاه از جبرئیل پرسیدم:اینان چه کسانی هستند؟ در پاسخ میگفت: اینان کسانیاند که حرامخواری کرده و حلال را وامینهند.[15]
از جمله نمونههای عملی که از اهتمام پیامبراکرم صلی الله علیه و آله بر حلالخواری و پرهیز از حرام حکایت دارد،جریان میهمان شدن حضرت بر گروهی از انصار است.هنگامی که آنان گوشت گوسفندی بریان شده را در برابر آن حضرت نهادند،پیامبراکرم صلی الله علیه و آله لقمهای در دهان نهاده و جوید،اما فرو نداد و بیرون آورد و فرمود:این گوسفند به من خبر میدهد که بهطور ناحق تهیه شده است.آنان ضمن تصدیق سخن پیامبراکرم صلی الله علیه و آله گفتند:چون در بازار،گوسفند نیافتیم گوسفند یکی از همسایگان را[بدون اذن]گرفتیم و[بعدا]بهای آن را خواهیم پرداخت. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمود که آن را[به عنوان صدقه]به اسیران بدهند.[16]
1-4.قرضگیری در حال ضرورت
روایاتی در سیره نبوی صلی الله علیه و آله به چشم میخورد که گویای آن است که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در صورت ضرورت و بروز اضطرار،نیاز اقتصادی خود را هر چند با قرض گرفتن،مرتفع میساخته است.در یک روایت از امام صادق علیه السلام،قرض و عاریه و مهماننوازی از سنت شمرده شده است. احتمال دارد علاوه بر قرضدهی،قرضگیری نیز مراد حضرت باشد.در روایتی دیگر،آن حضرت از بدهکار بودن پیامبر صلی الله علیه و آله و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام،به وقت رحلت خبر داده است. بعید نیست مقصود حضرت،در گرو بودن زرِه پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نزد یکی از یهودیان مدینه در قبال دریافت بیست صاع جو باشد که برای تأمین نیاز خانوادهاش گرفته بود و در حالی از دنیا رفت که زره،همچنان در گروِ آن یهودی بود. این که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله یا امیرالمؤمنین علیه السلام گاه از یک فرد یهودی قرض میگرفتند،ناشی از وضع مناسبِ مالیِ یهودیان،و وضعیت نامناسب اقتصادی مسلمانان بود و از این رو،با این عمل، جواز اقدام به این کار را در صورت اضطرار،برای مسلمانان تثبیت کردهاند.
شایان ذکر است که براساس اصل انکار و استثناناپذیر عزتطلبی در سیره معصومان علیهمالسلام، این گونه اقدامات،هیچگاه به معنای زیر پا نهادن اصل یاد شده نبوده،علاوه براین،بنا بر شواهد تاریخی،این قرضگیریها معمولاً همراه با رهن و گروگذاریِ کالایی بوده است.از این رو،اگر پیش از ادای دَیْن،از دنیا میرفتند،کالای گرو نهاده شده میتوانست ذمّه ایشان را بری کند.
نکته جالب توجه آنکه در برخی موارد،قرضگیریها و نوع رفتار پیامبراکرم صلی الله علیه و آله با فردِ قرض دهنده،موجب هدایت وی به اسلام شده است.به عنوان مثال،بنا به نقل امیرالمؤمنین علیه السلام فردی یهودی که برای دریافت طلب خود نزد پیامبراکرم صلی الله علیه و آله آمده بود و با وجود این که حضرت در آن لحظه اظهار میکند که توان پرداخت بدهی را ندارد،آن یهودی به اصرار خود ادامه داد و نزدیک به یک شبانه روز پیامبر صلی الله علیه و آله را رها نکرد،و با وجود تهدید وی توسط برخی اصحاب،پیامبراکرم صلی الله علیه و آله همچنان در کنار وی ماند و اصحاب را از آنکار منع میفرمود تا این که در روز بعد،یهودی اظهار داشت:«من این کار نکردم جز برای این که صفات تو را با آنچه در تورات آمده تطبیق کنم،زیرا تو در تورات به عنوان کسی که درشتخو و اهل فحش و ناسزا نیست معرفی شدهای».سپس آن یهودی اسلام آورده،شهادتین گفت و اموالش را در اختیار پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نهاد.[17]
اقدام پیامبر صلی الله علیه و آله به قرضگیری،با آموزههای اخلاقی نیز همراه بوده است.به عنوان مثال،در یک مورد،هنگامی که فردی نیازمند از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله درخواست کمک کرد،آن حضرت مقداری آذوقه از یکی از انصار قرض کرده و به وی داد،و پس از مدتی،هنگامی که آن فرد انصاری به طلب خود نیاز پیدا کرد،پیامبر صلی الله علیه و آله از فردی دیگر،دو برابر آن مقدار را قرض کرده و به فرد انصاری داد. هر چند حتیالامکان باید از قرضگیری اجتناب کرد،اما روح انفاق و سخا در پیامبراکرم صلی الله علیه و آله گاه آن حضرت را به سوی استقراض برای تأمین این امر سوق میداده است،چنانکه پرداخت مبلغی اضافه بر میزانِ بدهی،به صورت داوطلبانه از سوی بدهکار،از مستحبات است[18]و روایت یاد شده نیز گویای تقیّد پیامبراکرم صلی الله علیه و آله به این امر است.
2.مصرف
2-1.قناعت و ساده زیستی
امروزه مصرفگرایی را یکی از آفات اقتصاد جوامع به شمار میآورند.معمولاً جوامعی که توان تولیدی بالا و اعتدال در مصرف دارند از پیشرفت بهتری بهرهمندند،در اصول نظری اقتصاد اسلامی نیز بر این اصل تأکید شده و سیره معصومان علیهمالسلام نیز در راستای عمل به این اصل بوده است.اصل یاد شده،بهویژه آنگاه که جامعه در تنگنای اقتصادی به سر برد، اهمیت و شدّت بیشتری پیدا میکند.در صدر اسلام،یعنی عصر نبوی صلی الله علیه و آله،به لحاظ وجود تنگناهای اقتصادی برای مسلمانان، پیامبراکرم صلی الله علیه و آله روش بسیار سادهای را در حیات اقتصادی خود برگزیده بود.خوراک آن حضرت،همچون خوراک مردم عادی-و نه بهتر از آنها-و غالبا از نانجو و خرما بود،آنهم در حدّ سیری. لباس حضرت ساده و غیر متنوّع بود و میفرمود:پوشیدن لباس پشمینه را تا زمان مرگ رها نمیکنم.[19]
وسایل خانه و زندگی پیامبرگرامی اسلام بسیار ساده و مختصر و گاه غیر کافی بود.به عنوان مثال،هنگامی که یکی از انصار مقداری خرما برای حضرت هدیه فرستاد،در خانه ایشان ظرفی یافت نشد تا خرماها را در آن بریزند،از این رو،زمین را تمیز کرده و فرمود:
بریز اینجا،به خدا قسم اگر دنیا نزد خداوند به قدر بال مگسی ارزش داشت چیزی از آن را به کافر و منافق نمیداد. زیراندازی که حضرت استفاده میکرد،یا قطعهای حصیر بود که گاه هنگام خوابیدن روی آن، اثرش بر بدن میماند و یا از عبایی به عنوان زیرانداز استفاده کرده، و از پوستی پر شده از لیف خرما بهعنوان بالش بهره میبرد. همچنین محل خواب آن حضرت نه بر جایگاهی مخصوص، بلکه روی زمین بود.[20] و بالأخره روح قناعت در آن حضرت به حدی بود که چیزی را برای آینده ذخیره نمیکرد و پس از رحلت نیز درهم و دیناری به ارث نگذاشت. فضیلت یاد شده در دعاهای آن حضرت نیز انعکاس داشته است.بنا به نقل امام صادق علیه السلام پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در دعای خویش،از خداوند برای محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله عفاف و کفاف(قناعت)را طلب میکرد.[21]
2-2.عدالت و احتیاط در مصرف بیتالمال
احتیاط به معنای عمل کردن به گونهای فراتر از مقتضای عدالت است.پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در تقسیم بیتالمال اصل«عدالت»را مبنای عمل قرار داد،اما در مصرف شخصی خویش براساس اصل«احتیاط»عمل میکرد.از جمله شواهد عملکرد حضرت بر مبنای عدالت، میتوان به جریان تقسیم غنایم جنگ حنین اشاره کرد،زیرا آن حضرت در تقسیم غنایم به دست آمده در این غزوه،به برخی از تازه مسلمانان سهم بیشتری را به منظور تألیف قلوب و تأمین مصالح،اختصاص داد و آنگاه که با اعتراض یکی از اصحاب روبهرو شد که گفت:«ای محمد!عدالت پیشه کن!»،آن حضرت در پاسخ فرمود:«و یحک فمن یعدل إن لم أعدل؟؛وای بر تو،اگر من عدالت نورزم،دیگر چه کسی به عدالت رفتار خواهد کرد؟»[22]
ممکن است این پرسش به ذهن آید که شرط عمل براساس عدالت،تقسیم بیتالمال به صورت مساوی است،چنان که سیره پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نیز این چنین بود و امیرالمؤمنین علیه السلام در یکی از خطبههایش بدان اشاره فرمود، و خود نیز در این زمینه به پیامبراکرم صلی الله علیه و آله تأسی میکرد. بدین ترتیب، عملکرد پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در تقسیم غنایم جنگ حنین که سهم بیشتری به برخی از تازه مسلمانان داد،چگونه قابل توجیه است؟
در پاسخ،میتوان گفت:تقسیم به طور مساوی در صورتی است که مصلحتی برتر در میان نباشد و گرنه اقتضای عدالت،تقسیم به گونهای است که تأمین کننده مصالح باشد،زیرا عدل،قرار دادن هر چیزی در محل مناسب آن است.4و در مورد یاد شده،سهمی که پیامبر صلی الله علیه و آله به نو مسلمانان دادند از سهم مؤلفة قلوبهم،و در راستای تألیف قلوب و براساس امر الهی بود.
چنان که گفته آمد،پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در بهرهمندی شخصی از بیتالمال،احتیاط میکرد و از اطرافیان نیز توقع داشت این گونه عمل کنند.عملکرد محتاطانه آن حضرت درباره بیتالمال به گونهای بود که جز به قدر نیاز یکساله خویش،آن هم از نوع غیر مرغوب آن،برنمیداشت و بخشی از آن را نیز انفاق میکرد تا آنجا که خود پیش از پایان سال نیازمند میشد.[23]
در تقسیم بیتالمال به قدری حساس و محتاط بود که پیش از پایان روزی که مالی به دستش رسیده بود تمامی آن را تقسیم میکرد. با توجه به این روحیه محتاطانه آن حضرت،اطرافیان،بهویژه آنان که بنا بود نقش رهبری جامعه را بر عهده گیرند،را به همین منوال تربیت میکرد،تا حدّی که بهرهمندی دخترش فاطمه علیها السلام از گردنبندی که از سهم شوهرش از بیتالمال تهیه شده بود، و نیز آویخته شدن پردهای به خانه فاطمه علیها السلام را نیز بر نمیتابید واکراه آن حضرت،موجب شد فاطمه علیها السلام نیز از سهم حلال و مشروع خویش از این مظاهر مادّی چشم بپوشد.[24]
2-3.پرهیز از اسراف و تبذیر
اسراف به معنای«تجاوز از حد در هر کاری»است5و تبذیر به معنای تضییع مال و مصرف کردن آن در مسیر غیر مناسب است. این دو خصلتِ رفتاری را میتوان از آفات و آسیبهای نظام مصرفی،بهویژه در جهان امروز شمرد.در قرآن کریم هر دو واژه بهطور مکرّر به کار رفته و در آیات الهی تعابیر تندی در مورد اهل اسراف و تبذیر به چشم میخورد،به گونهای که مُسرفان،اهل آتش و مبذران،برادران شیاطین[25]معرفی شدهاند.
در سیره اقتصادی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نیز پرهیز از اسراف و تبذیر بهگونهای روشن به چشم میخورد؛بهرهمندی از نعمتهای الهی به گونهای مطلوب و مناسبِ هر نعمت،از ویژگیهای رفتار اقتصادی نبوی صلی الله علیه و آله است.آن حضرت حتی هنگام تناول خرما از دور ریختن هستههای آن پرهیز کرده،آنها را به مصرف حیوانات میرساند.[26]
روحیه پرهیز از تبذیر نیز در آن حضرت تا حدّی بود که هنگام صرف غذا به حداقل میزانِ مورد نیاز برای بدن از نظر کمّی و کیفی بسنده میکرد.بنابر یک روایت،روزی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در قبا حضور داشت و هنگام افطار رسید و حضرت نوشیدنی طلب کرد،شیر آمیخته با عسل آوردند، فرمود:
دو نوشیدنی که به یکی از آنها میتوان بسنده کرد؟ نه آن را مینوشم و نه تحریمش میکنم، و لکن در پیشگاه الهی تواضع میکنم که هر کس تواضع کند خداوند او را رفعت بخشد،و هر آن کس که تکبّر ورزد خداوند او را فرود آورد،و هر آن کس که در زندگی اهل میانه روی باشد خداوند روزیاش دهد،و هر آن کس که اهل تبذیر باشد خداوند محرومش سازد،و هر آن کس که یاد مرگ بسیار کند خداوند دوستش دارد.[27]
2-4.انفاق در راه خدا
مصرف درآمد در تأمین نیازهای خود و خانواده،طبق اصول فطری و نیز طبیعت بشری است، اما مصرف درآمد برای رفع نیاز مادّی دیگران-آن هم نه با چشم داشت سود مادّی،و تنها برای تأمین رضای الهی- بر آمده از روحی متعالی است که جز از رسول الهی یا کسانی که در مسیر او حرکت میکنند انتظار نمیرود. به گواه تاریخ،بخشی از درآمد مالی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله برای تأمین نیازهای مادی دیگران مصرف میشد،اعم از انفاق به افراد فقیر و تنگدست یا پرداخت بدهیها و دیونِ بدهکاران بیچیز.حرص و رغبت آن حضرت در مسیر انفاق به حدی بود که گاه به مرز بیچیزی و تنگدستی خود آن بزرگوار میرسید که خداوند در قرآن برای تعدیل این روح متعالی،خطاب به آن حضرت فرمود:
و دستت را به گردنت زنجیر مکن[از روی بُخل]،و بسیار[هم]گشاده دستی منما تا ملامت شده و حسرت زده بر جای مانی.[28]
با توجه به اینتربیت الهی بود که آن حضرت در انفاق حدّی معتدل و میانه داشت و اهل اسراف نبود. بر همین اساس،هنگامی که فردی از آن حضرت تقاضای کمک کرد،در پاسخ به او فرمود:اکنون چیزی ندارم لکن همراهم باش اگر چیزی رسید به تو خواهم داد.در این هنگام عمر رو به آن حضرت کرده و گفت:ای رسولخدا،خداوند تو را بر آنچه بدان طاقت نداری مکلّف نساخته!پیامبراکرم صلی الله علیه و آله را این سخن،ناخوش آمد،و مردی از انصار نیز به حضرت عرض کرد:«انفاق کن و از صاحب عرش خوفِ کاستی نداشته باش»؛و پیامبراکرم صلی الله علیه و آله با شنیدن این سخن تبسّمی کرد و شادی در چهرهاش نمایان شد و فرمود: «خدایم به این،امر کرده است».[29]
آن حضرت میکوشید که اصحاب خویش را نیز بر همین منوال و سیره،تربیت کند، چنانکه وقتی ملاحظه فرمود بلال مقداری خرما ذخیره کرده و اندک اندک بر میهمانان پیامبر صلی الله علیه و آله عرضه میکند،به او فرمود: آیا نمیترسی که برایت در آتش دوزخ بخاری قرار داده شود،انفاق کن و از ناحیه صاحب عرش،خوف کاستی نداشته باش.
توجه پیامبراکرم صلی الله علیه و آله به رفع مشکلات مادی افرادِ نیازمند، به آن حضرت حالتی بخشیده بود که بنا به تعبیر برخی روایات،هرگز سائلی را بدون پاسخ ردّ نکرد بهگونهای که گاه آن پاسخ (به علت فقدان امکان مالی برای آن حضرت)سخنی نرم و شیرین بود.
بخشی از مصارف مالی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نیز مربوط به پرداخت دیون و بدهیهای افرادی بود که توان پرداخت آن را نداشتند و از دنیا میرفتند.در یک روایت از آن حضرت نقل شده که فرمود:
کسی که دین یا عیالی[نیازمند]از خود بر جای نهاد[تأمین آن]برعهده من است.4
جمع بندی
در این مقاله، تلاش شد گوشههایی از سیره اقتصادی و معیشتی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله با استناد به متون روایی و تاریخی تبیین شود.چنانکه ملاحظه شد،با تأمل در روایات مربوط، نکات قابل توجه و شایسته پیروی و عمل به چشم میخورد.از منظر این روایات، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با وجود منصب نبوت و رهبری، اهل کار و تلاش برای کسب درآمد حلال بود. ایشان در کنار راههای مادی به راههای معنوی، همچون توکّل، دعا، استغفار، توبه، امانتداری و ترک خیانت، دائمالوضوء بودن و ازدواج، بیتوجه نبود. در سیره اقتصادی آن حضرت، اصول ثابتی وجود داشت که از آنها عدول نمیکرد؛ اصولی، هم چون اهتمام بر حلال بودن درآمد، قناعت و سادهزیستی در مصرف، عدالت و احتیاط در مصرف بیتالمال، پرهیز از اسراف و تبذیر و بالأخره انفاق در راه خدا. اهمیت این مباحث با توجه به درگیری روزمرّه تمامی آحاد جامعه با مسئله اقتصاد و معیشت انکارناپذیر است و آنچه در این مقاله آمد صرفاً به هدف ادای دین در حد مجال و توان به ساحت مقدس پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله بوده است.
فهرست منابع
1.نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح.
2.ابن ابیالحدید(م 656ق)، شرح نهجالبلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، [بیجا]، دارالکتب العربیه، 1378ق.
3.ابن ابیالدنیا، حافظ ابیبکر عبداللّه بنعبید(م281ق)، مکارم الأخلاق، تحقیق مجدی سیدابراهیم، [بیجا]، نشر مکتبة القرآن.
4.ابن ابی شیبه کوفی(م235ق)، المصنف، تحقیق سیدمحمد لحام، بیروت، دارالفکر، 1409ق.
5.ابن اثیر، عزالدین علیبن ابیالکرم(م630ق)، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالکتاب العربی، [بیتا].
6.ابنحجر عسقلانی، شهاب الدین احمدبن علی(م852ق)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، بیروت، دارالمعرفه، [بیتا].
7.ابن حنبل، احمد(م241ق)، مسند احمد، بیروت، دار صادر.
8.ابن سعد(م230ق)، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، [بیتا].
9.ابن شهرآشوب، محمدبن شهرآشوب سروی(م588ق)، مناقب آلابیطالب، تحقیق گروهی از اساتید نجفاشرف، نجف، مطبعه محمدکاظم حیدری،1376 ق.
10.ابن قدامه مقدسی، محمدبن احمد(م682ق)، الشرح الکبیر علی متن المقنع، بیروت، دارالکتاب العربی، [بیتا].
11.ابن ماجه قزوینی، محمدبن یزید(م275ق)، السنن، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دارالفکر، [بیتا].
12.ابیداود، سلیمانبن اشعث سجستانی(م275ق)، سنن ابیداود، تحقیق سیدمحمد لحام، بیروت، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع،1410ق.
13.امام خمینی، روحاللّه(م1368)، توضیح المسائل، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی.
14.بخاری،محمدبن اسماعیل(م256ق)،صحیح البخاری،بیروت،دارالفکر،1401ق.
15.برقی، احمدبن محمدبن خالد(م274ق)، المحاسن، تحقیق سیدجلال الدین حسینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
16.بیهقی،احمدبن حسینبن علی(م458ق)،السنن الکبری، بیروت، دارالفکر، [بیتا].
17.ترمذی،محمدبن عیسیبن سوره(م279ق)،الشمائل المحمدیه،تحقیق سیدعباس جلیمی،بیروت،مؤسسة الکتب الثقافیه،1412ق.
18.ترمذی،محمدبن عیسیبن سوره(م279ق)،الجامع الصحیح(سنن ترمذی)،تحقیق عبدالوهاب عبداللطیف،بیروت،دارالفکر،1403ق.
19.تمیمی مغربی،نعمانبن محمدبن منصوربن احمدبن حیون(م363ق)،دعائم الإسلام، تحقیق آصفبن علیاصغر فیضی،بیروت،دارالمعارف،1383ق/1963م.
20.ثقفی کوفی،ابراهیم بن محمد(م283ق)،الغارات،تحقیق سیدجلال الدین حسینی ارموی محدث،تهران،افست چاپخانه بهمن،2535.
21.حاکم نیشابوری،محمد بنمحمد(م405ق)،المستدرک علی الصحیحین،تحقیق یوسف مرعشلی،بیروت،دارالمعرفه،1406ق.
22.حرّانی،حسنبن علیبن حسینبن شعبه(قرنچهارم هجری)،تحف العقول،تحقیق علیاکبر غفاری،چاپ دوم:قم،انتشارات جامعه مدرسین،1404ق.
23.حرعاملی،محمدبن حسن(م1104ق)،الجواهر السنیه فی الاحادیث القدسیه،نجف، دارالنعمان،1384ق.
24.حر عاملی،محمدبن حسین(م1104ق)،وسائل الشیعه،تحقیق محمد رازی،تهران، دارالکتب الاسلامیه.
25.حلی،علامه حسنبنیوسف بن مطهر(م 726ق)،تذکرة الفقهاء،قم،مؤسسة آلالبیت لإحیاء التراث،1414ق.
26.حمیری بغدادی،ابوالعباس عبداللّهبن جعفر(م300ق)،قرب الاسناد،قم،تحقیق و نشر مؤسسة آلالبیتلإحیاء التراث،1413ق.
27.دیلمی،حسنبن ابیالحسن(قرن هشتمهجری)،اعلام الدین فی صفات المؤمنین،تحقیق مؤسسة آل البیت،قم،مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث،[بیتا].
28.راغب اصفهانی،معجم مفردات الفاظ القرآن،بیروت،دارالفکر،[بیتا].
29.راوندی،فضلاللّهبن علی حسنی(م571ق)،النوادر،تحقیق سعیدرضا علیعسکری،قم، دارالحدیث،1377.
30.راوندی،قطبالدین(م573ق)،الدعوات،قم،مدرسة الامام المهدی(عج)،1407ق.
31.سیوطی،جلال الدین عبدالرحمانبن ابیبکر(م911ق)،الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، بیروت،دارالمعرفه للطباعة و النشر و التوزیع،[بیتا].
32. ------ ،الجامع الصغیر،بیروت،دارالفکر،1401ق.
33.شوکانی،محمد بن علی بن محمد(م1255ق)،نیل الاوطار من احادیث سید الأخیار،شرح منتقیالأخبار،بیروت،دارالجیل،1973م.
34.شیخ صدوق،محمد بن علی بن بابویه قمی(م381ق)،عیون اخبار الرضا علیه السلام،تحقیق حسین اعلمی،بیروت،مؤسسة الاعلمی للمطبوعات،1404ق.
35.------ ،علل الشرایع،نجف،حیدریه،1386ق.
36. ------ ،الأمالی،قم مؤسسة البعثه،1417ق.
37. ------ ،الخصال،تحقیق علیاکبر غفاری،قم،انتشارات جامعه مدرسین،1403ق.
38. ------ ،من لایحضره الفقیه،تحقیق علیاکبر غفاری،قم،انتشارات جامعه مدرسین،1404ق.
39.شیخ طوسی،محمدبن حسن(460ق)،الأمالی،تحقیق مؤسسة البعثه،قم،دارالثقافه للطباعة و النشر و التوزیع،1414ق.
40.شیخ مفید،محمدبن محمدبن نعمان عکبری بغدادی(م413ق)،الأمالی،تحقیق حسین استاد ولی و علیاکبر غفاری،قم،انتشارات جامعه مدرسین،1414ق.
41.صالحیشامی،محمدبن یوسف(م942ق)،سبل الهدی و الرشاد،تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی معوض،بیروت،دارالکتب العلمیه،1414ق.
42.صنعانی،ابوبکر عبدالرزاقبن همام(م211ق)،المصنف،تحقیق حبیب الرحمان اعظمی، [بیجا،بینا،بیتا].
43.طبرانی،سلیمانبن احمد(م360ق)،المعجم الکبیر،تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی، بیروت،داراحیاء التراث العربی،[بیتا].
44. ------ ،المعجم الاوسط،[بیجا]،دارالحرمین،1415ق.
45.طبرسی،ابومنصور احمدبن علیبن ابیطالب(محدود 620ق)،الاحتجاج،تحقیق سیدمحمدباقر خرسان، نجف، دارالنعمان،1386ق.
46.طبرسی، رضی الدین ابینصر حسن بنفضل(قرنششمهجری)، مکارم الأخلاق،بیروت، مؤسسة، الاعلمی للمطبوعات،1392ق/1972م.
47.طبری، محمدبن جریر(م310ق)،تاریخ الأمم و الملوک، چاپ چهارم: بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات،1403 ق.
48.عاملی، سیدجعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبیالاعظم، چاپ چهارم:
دیدگاهها