سبلان ما

پایگاه خبری تحلیلی

سبلان ما

شنبه 1 شهریور 1404
  • کد خبر: 31421
  • بازدید: 306
  • 1395/05/17 - 09:54:15

داستان کوتاه و زیبای ایران بانو

پری آخته بانوی نویسنده اردبیلی داستان کوتاه و زیبای ایران بانو را به قلم کشیده است.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی به نقل از بانوی کوثر، ایران بانو بُغ کرده و عبوس، چشم از عکس روی تاقچه کند. خودش را کشان کشان دم پنجره رساند. بلند نه خفه گریست. با انگشت روی بخار شیشه چیزی نوشت و سرش را جلو برد و خواست لبهای ترک خورده اش را به آن نزدیک کند. قطره ای آب از لای نوشته سُریدند پایین. عینک ته استکانیش را با یک دست جا به جا کرد و کف دستش را روی نوشته ها کشید. نگاهی به کوچه انداخت. همه چیز درمه غلیظی فرو رفته بود. لب پنجره نشست. دهانش را غنچه کرد و چشمهای ریزش را خمار ، و طوری به کوچه نگاه کرد که انگاری...

یک دفعه لته های در چوبی با شدت به هم خورد. چیزی توی دلش خالی شد و لرزه دوید توی تنش. گوشه پلکش شروع کرد به پریدن . با نوک انگشت فشارش داد. توی دلش آشوب بود. پشتش تیر کشید. دستهایش را به دیوار بند کرد و روی پنجه پا بلند شد. سرش را بالا انداخت و طرف تاقچه رفت. دستمالی را برداشته و چند بار دور تا دور قاب عکس کشید. بغض گره خورده توی گلویش را قورت داد. خواست لبهایش را کش بدهد؛ اما خنده ای رویش ننشست. نامفهوم و گنگ گفت: اگه اومدنی بودی تا حالا اومده بودی.نه؟!

صدای ترمز ماشین روی آسفالت خیس کوچه و پشت بندش صدای غش غش خنده مردی ریخت توی اتاق. سرش گیج خورد و عرق سردی روی پیشانیش نشست. قلبش فشرده شد. سکوت اتاق، پرده های کهنه آویزان، بوی نای صندوقخانه، هوای اتاق را سنگین کرده بود. موهای سفیدش را زیر روسری خاکستری جا داد و تسبیح گلی اش را توی مشتش مچاله کرد. پاهای لرزانش را یکی بعد از دیگری به سمت در برداشت. بوی لنت سوخته ماشین زیر دماغش را زد. روسریش را جلو دماغ و دهانش گرفت. باد لته های در را به هم کوبید. تکیه به چار چوب آن داد. چیزی دیده نمی شد، حس کرد پاهایش سرد شده، سرما کم کم تمامی وجودش را در بر گرفت. نخ تسبیح پاره شد و دانه هایش ریختند روی زمین...ایران بانو لبحند بر لب زل زده بود به مه.  

(پری آخته)

 

انتهای پیام/

 

اشتراک‌گذاری

  • داستان کوتاه و زیبای ایران بانو

دیدگاه‌ها

  • وارد کردن نام، ایمیل و پیام الزامی است. (نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد)
دیدگاه شما برای ما مهم است
یازده منهای هفت