- کد خبر: 31752
- بازدید: 1,771
- 1395/05/25 - 10:51:00
عزل و نصب کارگزاران در حکومت امام علی(ع)
سکوت و کناره گيري 25 ساله امام علي(ع) به خوبي گوياي اين واقعيت است که امام علي(ع) در کنار قاطعيتي که در مبارزه با مفاسد و اصلاح نظام اداري و سياسي خود داشتند به عواملي نظير مصالح جامعه اسلامي، شرايط زماني و مکاني و توانايي افراد و ... نيز اهميت قائل بودند
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی، سجاد ناصرآزاد در یادداشتی نوشت: تشکیل حکومت اسلامی در دوره امیرالمؤمنین با وجود آنکه از نظر زمانی کوتاه بود اما جزئیات آن نمونه مناسبی برای بازشناسی اجزای یک نظام مبتنی بر اسلام است.
البته باید با تعمق و بررسی دقیق دوران حکومت این امام همام، به این فهم دست یافت که آیا چنانچه خود حضرت معصوم و بدون خطا بوده اند، کارگزاران آن حضرت نیز ازعیب مبرا بوده اند؟ نحوه انتخاب کارگزاران آن حضرت به چه صورت بوده است، آیا حضرت بدون هیچ ملاحظه ای به تغییر و عزل و نصب درحکومت خود پرداختند یا در این امر نیز، آرمانگرایی را با واقع بینی تلفیق نمودند و برای مصالح جامعه اسلامی نیز اهمیت قائل بودند، آیا حضرت به تعداد کارگزاران حکومتی که لازم داشتند افراد همراه وهم عقیده وتوانمند هم داشتند؟ چنانکه از روایات تاریخی به دست رسیده است حضرت در بسیاری مواقع در راستای مصلحت جامعه اسلامی مجبور به تن دادن به رفتاری متفاوت با خواسته و فهم شخصی خودشان شدند و در برخی مواقع افرادی که بر حکومت می گماردند بعد از مدتی خطاهای نابخشودنی، ازکار برکنار می شدند، همه این مثال ها از آن جهت است که با مقایسه آن دوران نورانی در تاریخ اسلام با شرایط جامعه امروزی ما که سعی دارد خود را به حکومت تمام عدل علوی نزدیک کند متوجه چالش ها وسختی های راه که در پیش روی زمامداران حکومت اسلامی است باشیم و در راه آن گام های صحیح تری را برداریم. مقاله پیش رو درهمین راستا توضیحاتی ارائه داده است.
در نگاه امام علی(ع) وظیفه حکومت احیای حق و ابطال باطل است تا زمینه مناسب برای رستگاری و سعادت انسانها فراهم گردد که بخشی از این رهیافت در گرو حضور کارگزاران صالح محقق خواهد شد. با تأکید بر این امر است که حضرت در همان ابتدای حکومت فرمودند: «قسم به خداوندى كه پيامبر را به حق مبعوث نمود، به سختى مورد آزمايش و گزينش قرار مى گيريد و همانند محتويات ديگ هنگام جوشش زير و رو خواهيد شد، آن چنان كه برآمدگان برافتند و افتادگان برآيند. بايد پيشگامان ديانت و شهادت روى كار آيند و كسانى كه با فرصت طلبى و امتيازات گوناگون برآمده اند، دست رد بر سينه خورند.» (نهج البلاغه،خطبه 16)
از این رو مطابق آنچه در کتب تاریخی آمده از همان ابتدا حضرت امیر مترصد تغییر کارگزاران زمان حکومت عثمان بود و سه ماه پس از آغاز حکومت، نخستین کارگزاران خود را به محل خدمت اعزام کرد.
این در حالی است که تعدادی از به ظاهر سیاستمداران شناخته شده عرب از جمله مغيرة بن شعبه در آن زمان با اطلاع از تصمیمات آن حضرت نزد ایشان رفته و طی مذاکراتی خواستار تعویق عزل و نصب ها شدند. امام عليه السلام در پاسخ به در خواست وی فرمود: «و الله لا اداهن في ديني و لا اعطي الدني في امري»، به خدا سوگند من در دينم مداهنه نمى كنم و امور مملكت را به دست افراد پست نمى سپارم. مغيره گفت: اكنون كه سخن مرا در باره تمام فرمانداران عثمان نمى پذيرى، لااقل با معاويه مدارا كن تا وى از مردم شام براى تو بيعت بگيرد وسپس، با فراغ بال واطمينان خاطر، معاويه را از مقامش عزل كن. امام عليه السلام فرمود: به خدا سوگند دو روز هم اجازه نمى دهم كه معاويه بر جان و مال مردم مسلط باشد.
از سویی نوع نگاه حضرت امیر به حکومت نشان می دهد که ایشان در سپردن امانت به شدت بر اهمیت انتخاب کارگزاران تأکید داشتند. از ديدگاه اميرالمؤ منين(ع ) حكومت و امارت، عنوان امانت را دارد كه در اختيار افراد قرار مى گيرد و مسؤلين حكومتى بايد افراد امانتدار و صالح باشند و از مقام، به نفع خود و خويشان و جهت گردآورى مال سوء استفاده نكنند.حضرت در نامه اى به اشعث بن قيس فرمود: «و انّ عملك ليس لك بطعمة و لكنه فى عنقك اءمانة، كار امارت تو، برايت طعمه و وسيله كسب مال نيست، بلكه امانتى بر گردن توست كه بخوبى بايد از آن حفاظت نمايى.»
( نهج البلاغه، نامه 5)
همچنین حضرت در نامه به حاكم بحرين تأکید می کنند: «فلقد اءحسنت الولاية و اءدّيت الامانة، پس همانا بخوبى از عهده حكومت برآمدى و امانت خود را ادا كرده اى.» (نهج البلاغه، نامه 42) و در مقابل آن حضرت كسانى را كه طالب و خواهان رياست و مقام بودند و برای دست یافتن به آن تلاش مى كردند بر مناصب حکومتی نگماردند؛ چنانچه خطاب به طلحه و زبير كه خواهان حكومت و رياست بودند، فرمود:«اءرضيا بقسم اللّه لكما حتّى اءرى راءيى و اعلما آنى لااشرك فى امانتى الّا من ارضى بدينه و امانته من اصحابى، شما دو نفر به آنچه قسمت الهى است، راضى باشيد تا من نظر خود را اعلام كنم؛ اما بدانيد كه من در امانتم (حكومت) كسى را شريك قرار نمى دهم، مگر افرادى از اصحابم كه از دين و امانتدارى او مطمئن و راضىباشم.» (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 15،ص98(
از سخنان حضرت امیرالمؤنین خطاب به کارگزارانشان بخوبی بر می آید که« دینداری و امانت داری» از جمله نخستین شرایط انتخاب افراد از سوی ایشان بوده است. امام(ع) همچنين در نامه اى به حذيفه می نویسند: «فاجمع اليك ثقاتك و من احببت ممّن ترضى دينه و امانته و استعن بهم على اعمالك، ... و جمع كن افراد مورد اطمينان و كسانى كه مورد علاقه تو مى باشند و راضى به ديانت آنها و حسن امانتشان مى باشى و از آنها در كارهايت يارى بخواه.» (بحارالانوار، ج28، ص 527)
در مقام بعدی توجه حضرت امیر به مسئله اخلاق کارگزاران است. ایشان در عهدنامه مالک اشتر، می فرماید: «کارگزاران دولتی را از میان مردمی انتخاب کن که... اخلاق آنان گرامی تر، و آبرویشان محفوظ تر، و طمع ورزی شان کمتر است.» (نامه 53، نهج البلاغه)
از مجموع سخنان حضرت در این باب بخوبی در می یابیم که اولویت های نخستین در انتخاب کارگزاران فضایلی همچون تقوا، اطاعت از خداوند، پیروی از قرآن و سنن الهی در راه یاری رسانی به دین خدا بودن، درهم کوبنده هواها و شهوات نفسانی، داشتن حیا و صالح بودن است، چرا که فرد دارای این صفات علاوه بر آنکه در مهمترین خط، یعنی پیروی از امام خویش ثابت قدم است، در خدمت رسانی و حفظ حرمت افراد لایق ترین فرد خواهد بود و انتخاب افرادی چون عثمان بن حنيف انصارى، عبدا.. عبيدا..، بنى العباس هاشمى، محمد بن ابى بكر، مالك اشتر يمنى و حادث حمدانى، سلمان فارسى و بلال حبشى تأکیدی بر این مدعاست.در مقام بعدی شناخت توانمندی ها و لیاقت و شایستگی افراد دلیل دیگری بر انتخاب آنها از سوی حضرت است. از این رو، حضرت به مالک اشتر می فرماید: « سپس در امور کارمندانت بیندیش و پس از آزمایش، به کارشان بگمار، و با میل شخصی و بدون مشورت با دیگران، آنان را به کارهای گوناگون وادار نکن; زیرا این نوعی ستمگری و خیانت است.»سابقه کارگزاران حضرت نیز نشان می دهد که این افراد پیش از حکومت امیرالمؤمنین، در ایام زندگانی حضرت رسول(ص) و جنگ ها بخوبی از عهده وظایف خویش برآمده و شایستگی خود را اثبات کرده بودند.
مجال برای پرداختن تمام ویژگی های مد نظر حضرت امیر کم است، با اینحال مطالعه نامه های حضرت به کارگزاران خود نشان می دهد که حدود 60 کارگزار انتخابی ایشان اگرچه شرایط اولیه را دارا بودند اما مکررا امام در نامه های خود مسایل اخلاقی، حفظ بیت المال، حفظ امنیت مردم، حفظ احترام مسلمین را تأکید می کردند.
تاریخ نشان می دهد که عدم رعایت دستورات اسلامی از سوی کارگزاران آن حضرت و بخصوص اشرافی گری به عنوان مهمترین عامل، مسئله ایست که بین برخی از عمال ایشان نفوذ کرده و سبب برکناری آنان شد.
از جمله منذر بن جارود عبدی، فرماندار اصطخر فارس كه از سوی حضرت به اتّهام اختلاس بركنار شد و یا ابن عباس که حضرت پس از اطلاع از اختلاس وی در نامه ای عتاب آمیز به وی مى فرمايد:«ان كنت فعلته فقد اءسخطت ربّك و عصيت امامك و اءخزيت اءمانتك، اگر تو انجام دادى (و خيانت كردى)، پس همانا پروردگارت را ناراحت كرده، خلاف فرمان امام خود عمل نمودى و به امانت خويش خيانت كردی.«
حتی برخی از کارگزاران آن حضرت از جمله زیاد بن ابیه، کارگزار فارس، نعمان بن عجلان، كارگزار بحرین، یزید بن حجیه، كارگزار ری و ... از حکومت امیرالمؤنین خارج و بسوی معاویه رفتند.
با این اوصاف حضرت سعی در انتخاب بهترین افراد درمیان امت خود را داشتند اما برای انتخاب همین بهترین نیز باید گفت که علاوه بر بررسی صلاحیت های ایمانی واعتقادی وهمچنین صلاحیت های اجرایی وتوانمندی، حضرت بی توجه به مصلحت های جامعه اسلامی نبوده اند نمونه مثال هایی ازآن درادامه می آید:
ابوموسي اشعري: ابوموسي مدت زيادي از طرف عثمان، استاندار دو شهر بصره و کوفه بود. علاوه بر اين ابوموسي جزء منافقيني بود که بعد از بازگشت پيامبر(ص) از غزوه تبوک مي خواستند آن حضرت را ترور نمايند. از پيامبر اکرم(ص) حديثي نيز در مذمت وي وارد شده است (شيخ صدوق، کتاب الخصال، ص 575)
بعد از اين که امام علي(ع) حکومت جامعه اسلامي را عهده دار شدند، با اين که مشخص بود که ابوموسي فردي نيست تا با اهداف و برنامه هاي حکومتي امام علي(ع) هماهنگ بوده و مورد اعتماد آن حضرت باشد، باز هم امام علي(ع) طبق درخواست بعضي از دوستان نزديکش، ابوموسي را ابقا کردند. چنان که امام علي(ع) مي فرمايد: «والله ما کان عندي مؤتمنا ولا ناصحا و...؛ قسم به خدا او در نزد من، مورد اطمينان ودلسوز نبود و کساني که قبل از من بودند، بر دوستي او مسلط شده بودند و او را ولايت و حکومت بر مردم دادند و من تصميم داشتم او را عزل کنم، اشتر از من خواست او را ابقاء کنم و با کراهت او را ابقاء نمودم که بعدا برکنارش نمايم» (شيخ مفيد، امالي، ص 295)
اشعث بن قيس: اشعث مردي رياست طلب، مقام پرست و منافق بود. او از طرف عثمان والي آذربايجان بود و در اين مدت اموال نامشروع زيادي را به دست آورده بود، امام علي(ع) از او خواست که اين اموال را به بيت المال تحويل دهد و او امتناع نمود، از اين رو امام علي(ع) او را از کارگزاري آذربايجان به حلوان (سرپل ذهاب) و اطراف آن فرستاد و بعدا از او خواست که به کوفه بيايد و حضرت نسبت به اموالي که از حلوان و آذربايجان آورده بود، سؤال کرده و درباره آن تحقيق و بازجويي نمود، لذا اشعث ناراحت شده با معاويه مکاتبه مي کرد. عليرغم نفاق و خيانت هاي اشعث باز هم او آزادانه به فعاليت مي پرداخت و يکي از افراد تأثيرگذار در حوادث دوران امام علي(ع) بود.
در هر صورت نمونه هاي متعددي از اين قبيل و مهمتر از آن سکوت و کناره گيري 25 ساله امام علي(ع) به خوبي گوياي اين واقعيت است که امام علي(ع) در کنار قاطعيتي که در مبارزه با مفاسد و اصلاح نظام اداري و سياسي خود داشتند به عواملي نظير مصالح جامعه اسلامي، شرايط زماني و مکاني و توانايي افراد و ... نيز اهميت قائل بودند.
منابع:
نهج البلاغه
بحار الانوار
امالی شیخ مفید
الخصال شیخ صدوق
انتهای پیام/
انتهای پیام/
دیدگاهها