- کد خبر: 4431
- بازدید: 1,280
- 1391/09/15 - 14:46:33
جنبش دانشجویی و «آرمانخواهی علمی»
تفکر و تولید علم در کشور ما رو به بالندگی است، اما هدفمند و هدایت شده به سمت نیازهای جامعه نیست. دانشگاه از جامعه دور است و محصول کانال و خط تولید علم در محیط های آکادمیک اگر نگوئیم دور ریخته می شود لااقل در ظرف مصرف جامعه ایران نیست.
«این متن حاصل قلمی شده متن سخنرانی سید یاسر جبرائیلی، معاون پژوهش و آموزش خبرگزاری فارس، به مناسبت روز دانشجو است که روز 14 آذر در دانشگاه حکیم سبزواری ایراد شد.»
مرداد 1332 که محمدرضا پهلوی توانست با کمک سازمان سیا کودتا علیه محمد مصدق را به سرانجام برساند، رژیم و حامیان آمریکایی آن قصد تثبیت پایه های حکومت پهلوی را داشتند. در همین راستا 24 آبانماه همان سال اعلام شد آقای ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا قصد سفر به ایران و مشاهده وضعیتی که آیزنهاور آن را «پیروزی سیاسی طرفداران تثبیت اوضاع و آزادی در ایران» خواند را دارد. اما در مقابل، دانشجویان مبارز دانشگاه هم تصمیم گرفتند در همان فضای حکومت نظامی پس از کودتا، هنگام ورود نیکسون دست به اعتراض بزنند. اعتراضات در دانشگاه تهران شروع و 15 آذرماه هم به بیرون از دانشگاه کشیده شد.
صبح روز 16 آذر 1332، گارد برای اولین بار وارد صحن دانشگاه شد تا فریاد مخالفان را در گلو خفه کند. در یکی از کلاس های درس دانشکده فنی، چند تن از دانشجویان در اعتراض به حضور مأموران گارد، آنها را به مسخره گرفتند و مأموران گارد با حمله به دانشجویان بی پناه، سه تن از آنان را به شهادت رساندند(مهدی شریعت رضوی، احمد قندچی، مصطفی بزرگ نیا) . فردای آن روز در جو خفقان و وحشت، نیکسون به دانشگاه تهران رفت و از دست قاتلان «دکترای حقوق» دریافت کرد.
شهید چمران در رابطه با حادثه 16 آذر می گوید «وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است که گویی همه را به چشم می بینم. صدای رگبار مسلسل در گوشم طنین می اندازد، سکوت موحش بعد از رگبار بدنم را می لرزاند، آه بلند و ناله جانگداز مجروحین را در میان این سکوت دردناک می شنوم . دانشکده فنی خون آلود را در آن روز و روزهای بعد به رأی العین می بینم... نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران می آمد تا نتیجه بیست و یک ملیون دلار خرج کودتا را ببیند».
اینگونه بود که 16 آذرماه به نام روز دانشجو ثبت شد.
اعتراض به بخشنامه ممنوعیت استفاده از چادر در دانشگاه شیراز و موفقیت در لغو آن، اعتراض دانشجویان به حضور یک رقاصه برای افتتاح تالار خواجه رشیدالدین دانشگاه تبریز و لغو حضور آن، بزرگداشت قیام 15 خرداد 1342، مقابله با جریان های فکری انحرافی مارکسیستی و توده ای در دانشگاه، اعتراض به جشن های 2500 ساله در سال 1350 که امام خمینی (ره) هم از نجف اعلامیه داده و مردم را دعوت به مبارزه با جشن ها کردند، همه و همه نمونه هایی از این حضور هوشمندانه و غیرتمندانه دانشجویان است. |
درباره ماهیت شناسی جنبش دانشجویی می توان گفت که دو نگاه متفاوت به این جنبش در دو دوران قبل و بعد از انقلاب اسلامی بوده و هست که ما پس از تبیین این دونگاه و برگزیدن یکی از آنها، به یکی از وظایف جنبش دانشجویی در قالب بحث «جنبش دانشجویی و آرمانخواهی علمی»خواهیم پرداخت.
از این دو نگاه، نگاه اول جنبش دانشجویی را جریانی آگاه، آگاه ساز و بالنده می بیند و می داند که به عنوان بخش گسترده ای از شبکه فکری حاکم بر جامعه، علاوه بر علم اندوزی و انجام پژوهش و تحقیق، وظیفه زمانه خود را شناخت و دوشادوش مردم و روحانیت، بر اساس مبانی اندیشه اسلامی، در پیروزی انقلاب نقش خود را ایفا کرد.
اعتراض دانشگاهیان تهران و تبریز به لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی پس از مخالفت امام خمینی در سال 1341، و نیز به دنبال موضع گیری امام(ره) علیه پروژه انقلاب سفید در سال 1342، دانشگاه تهران در کنار مردم دست به اعتراض زد و ماجرا چنان بالا گرفت که رژیم مجبور شد دانشگاه را تعطیل کند. اعتراض به بخشنامه ممنوعیت استفاده از چادر در دانشگاه شیراز و موفقیت در لغو آن، اعتراض دانشجویان به حضور یک رقاصه برای افتتاح تالار خواجه رشیدالدین دانشگاه تبریز و لغو حضور آن، بزرگداشت قیام 15 خرداد 1342، مقابله با جریان های فکری انحرافی مارکسیستی و توده ای در دانشگاه، اعتراض به جشن های 2500 ساله در سال 1350 که امام خمینی (ره) هم از نجف اعلامیه داده و مردم را دعوت به مبارزه با جشن ها کردند، همه و همه نمونه هایی از این حضور هوشمندانه و غیرتمندانه دانشجویان است.
موارد از این دست فراوان است و لذا در یک جمع بندی می توان گفت جنبش دانشجویی دوشادوش مردم و روحانیت و تحت رهبری امام خمینی(ره) و بر اساس مبانی فکری اسلامی، در پیشبرد و به ثمر نشستن انقلاب نقش اساسی ایفا کرد. در این رویکرد، جنبش دانشجویی با پیروزی انقلاب اسلامی در دوگانه ساختار-کارگزار به مطالبات و آرمان های ساختاری خود رسیده و اینک، آرمان هایش در چارچوب ساختار و برای تقویت و اصلاح کارگزار و رشد جامعه تعریف می شود. در این نگاه، دانشجو همچنان در علم، در اخلاق و در سیاست. آرمانگراست. دانشجو در مسائل عمومی کشور از جنگ و جهاد و جبهه تا سیاست و اقتصاد و فرهنگ حضوری محسوس دارد و درباره آنها موضع گیری می کند. هم معرفت خود را بالا می برد و خودسازی می کند و هم معرفت می بخشد. افراط نمی کند و از انصاف به دور نیست، بر مبانی و اصول اتحاد دارد و اختلافاتش فقط در سلایق است. جهان را می شناسد و جایگاه خود و ایران اسلامی در آن را نیز و برای ارتقای موقعیت کشورش تلاش می کند.
جنبش دانشجویی با پیروزی انقلاب اسلامی در دوگانه ساختار-کارگزار به مطالبات و آرمان های ساختاری خود رسیده و اینک، آرمان هایش در چارچوب ساختار و برای تقویت و اصلاح کارگزار و رشد جامعه تعریف می شود. در این نگاه، دانشجو همچنان در علم، در اخلاق و در سیاست آرمانگراست. |
اما تعریف نگاه دوم از جنبش دانشجویی چنین نیست. این رویکرد، دانشجویان را گروه هایی حاشیه نشین می بیند که دورافتادگی از خانواده، احساس گسیختگی و آزادی در انتخاب راه زندگی، زندگی دسته جمعی در خوابگاه ها، زندگی جنسی نامطلوب و تراکم انرژی جنسی-حیاتی، دورافتادگی از متن واقعی زندگی اجتماعی و.... باعث می شود این جماعت آرمانگرا شوند (رابطه زندگی نامطلوب جنسی و آرمانگرایی را کشف کنید) و اینچنین است که هدف بسیج عقیدتی گروه های روشنفکری قرار می گیرند و می توانند اندیشه های روشنفکران را توزیع کنند. (بشیریه،1388). در این نگاه جنبش دانشجویی یک جریان منفعل و تابع جنبش های سیاسی و اجتماعی است؛ صعودش و افولش گره خورده به اوج و حضیض آنهاست.
این نظر هم جنبش دانشجویی پیش از انقلاب و هم بعد از آن را در این چارچوب می نگرد و این است که افراط و رادیکالیسم را ذاتی آن می داند و لذا در مقطعی از تاریخ بعد از انقلاب، بسیج عقیدتی جریان روشنفکر به آن طمع می کند و آن را به خدمت می گیرد. این نگاه، براندازی و مخالفت با ساخت موجود قدرت را ویژگی حیاتی جنبش دانشجویی تعریف می کند و از آن اپوزیسیونی را هم در دوره طاغوت و هم در دوره جمهوری اسلامی انتظار دارد و چون نمی بیند، وجودش را انکار می کند. جریانی چشم بسته و همیشه برانداز که وضع مطلوبی برایش متصور نیست و همیشه خواهان تغییرات رادیکال در ساخت سیاسی است.
با نگاه روشنفکر مابانه به جنبش دانشجویی، طیف دانشجو هدف بسیج عقیدتی گروه های روشنفکری قرار می گیرند و می توانند اندیشه های روشنفکران را توزیع کنند. در این نگاه جنبش دانشجویی یک جریان منفعل و تابع جنبش های سیاسی و اجتماعی است؛ صعودش و افولش گره خورده به اوج و حضیض آنهاست. |
امروز ما با نادیده انگاشتن و کنار گذاشتن این نگاه سطحی و توهین آمیز دوم به قشر نخبه کشور می خواهیم ضعف شور و شعور و آرمانخواهی و جنبش جنباننده دانشجویی در یکی از اساسی ترین حوزه های عمومی کشور یعنی حوزه «آرمانخواهی علمی» را آسیب شناسی کنیم.
آسیب شناسی را با یک سری آمار و ارقام درباره تولید علم در کشور شروع می کنم.
* در حال حاضر معتبرترین روش و متد برای اندازه گیری رشد و جایگاه علمی کشورها در جهان، میزان تولیدات علمی نمایه سازی شده آنها در پایگاه های معتبر علمی است.
* بر اساس آخرین گزارش پایگاه اسکوپوس (Scopus) که متعلق به سال 2011 است، جمهوری اسلامی ایران در رده هفدهم جهان در تولید دانش قرار دارد. رتبه ایران در سال 1996 یعنی سال 1375، 53 بوده است. البته در سال جاری میلادی این رتبه به 16 ارتقا پیدا کرده که آمار رسمی معمولا پس از پایان سال اعلام می شود.
* بررسی گزارش های «ساینس متریکس» که متعلق به سال 2009 است می گوید سرعت رشد علمی ایران 11 برابر سرعت متوسط رشد علم در دنیاست، یعنی در حالی که ما در سال های منتهی به 1989 رقم تولید مقالات علمی مان «صفر» بوده اما در سال 2011 به 36800 مقاله رسیده است.
* هفته نامه «نیو ساینتیست» (New Scientist) در مارس 2011 گزارش داد که تولیدات علمی ایران بین سال های 1996 تا 2008 بیش از 18 برابر شده است. همین هفته نامه سال 2010 نوشته بود: « شاید فکر کنید این سال ها، سال های رشد چین است اما سال 2010 را باید سال ایران نامید به دلیل رشد بالای علمی اش» عکسی هم از جوانان ما که پرچم ایران را روی دست تکان می دادند کنار خبر زده و زیرش نوشته بود: هورا برای دانشمندان ایران.
اما سوال باید کرد که آیا ضریب تاثیر این تولیدات علمی با حجم آنها تناسب دارد؟ چقدر این تولیدات علمی توسعه تکنولوژیک ما در حوزه های مختلف از کشاورزی و صنایع خودروسازی گرفته تا تجهیزات الکترونیک و سخت افزارهای کامپیوتری و غیره تاثیرگذاشته؟ رتبه تکنولوژیک ما در جهان چقدر ارتقا پیدا کرده؟ آیا توسعه فناوری های نانو و هسته ای و سلول های بنیادی و چند مولفه دیگری که باعث سرافرازی ایران شده در دانشگاه اتفاق افتاده؟ علوم سیاسی و روابط بین الملل و جامعه شناسی و روانشناسی چقدر به سوالات جامعه ما پاسخ داده اند؟ چقدر تولیدات علوم انسانی ما در تصمیم گیری های ما تاثیرگذارند؟ پاسخ دانشگاه به سوالات اساسی ما در حوزه سیاست گذاری چیست؟ موضع علمی دانشگاه درباره طرح ها و لوایح مطروحه در دولت و مجلس چیست؟ راهکار دانشگاه برای مسائل اقتصادی ما چیست؟
این سوالات متاسفانه جواب های خوشحال کننده ای ندارند. یکبار از یک دانشجوی دکتری علوم سیاسی سوال کردم موضوع پایان نامه شما چیست؟ گفت نمی دونم فلان موضوع در دربار قاجار. گفتم الان این همه سوال و مشکل ما در حوزه علوم سیاسی داریم، این همه آسیب در کشور داریم این پایان نامه شما چه دردی علاج می کند؟ گفت هیچ.
بعضا تولیدات علوم انسانی ما پیاده سازی نظریاتی هستند که برای درمان دردهای محیطی دیگر ارائه شده اند. یک مثال دیگر، با لیبرالیسم و رئالیسم و سازه انگاری می توان سیاست و حکومت در غرب را تحلیل کرد اما این چارچوب نظری برای تحلیل مسائل ایران کمترین کارآیی را ندارد. اما شما ببینید چقدر محتوا در این باره تولید شده است.
این وضعیت یک نتیجه طبیعی و منطقی دارد. تفکر و تولید علم در کشور ما وجود دارد و رو به بالندگی است،اما هدفمند و هدایت شده به سمت نیازهای ما نیست. دانشگاه از جامعه دور است و محصول کانال و خط تولید علم در محیط های آکادمیک اگر نگوئیم دور ریخته می شود لااقل در ظرف مصرف جامعه ایران نیست.
درهفته اخیر از یکی از استاتید برجسته حقوق بین الملل دانشگاه تهران که البته اختلاف سلیقه سیاسی هم با ایشان دارم، شنیدم که می گفت من از اسراف درخت هایی که بریده می شوند تا به عنوان کاغذ این پایان نامه ها استفاده شوند ناراحتم چرا که به کار کشور نمی آیند. در دنیا اما دولت ها به دانشگاه ها سوال می دهند و جواب می گیرند. نیاز عرضه می کنند و ارضا می شوند. اما در کشور ما علی رغم اینکه تفکر و تولید اندیشه در سطح بالا وجود دارد، سرمایه قدرتمند انسانی در کشور وجود دارد، اما این آب خروشان مهار نشده و به جای اینکه به صورت هدفمند به سوی زمین های تشنه ما هدایت شود، بعضا در بیابان لم یزرع رها می شود..
راهکار چیست؟
قبل از ورود به بحث راهکار یک سوال اساسی باید مطرح کنیم و آن اینکه به نظر شما چه کسی باید به فکر تغییر وضعیت موجود دانشگاه باشد؟ چه جریانی و کدام جنبش باید راهکار ارائه کرده و آن را از مسئولین دولتی و دانشگاهی مطالبه کند؟ آیا غیر از آن جریان دانشجویی که در مسائل مختلف کشور حضور فعال دارد و مشکلات و دغدغه ها و نیازها و خلاءها را می بیند، و در عین حال در بطن دانشگاه قرار دارد، فرد و گروه مناسب تری برای این امر سراغ داریم؟ وقتی دانشجو نسبت به کارآیی و بهره وری محیط پیرامون نزدیک خود یعنی دانشگاه در ارتباط با جامعه بی تفاوت باشد، آیا می توان از اقشار دیگر چنین انتظاری داشت؟
اما درباره راهکار. تجربه رشد و توسعه علوم پزشکی در کشور ما بهترین مدل برای ارتقای وضعیت ماست. در سال های اولیه بعد از انقلاب ما هم حتی با اینکه سن زیادی نداریم خاطرمان هست، میزبان پزشک های هندی و بنگلادشی بودیم. چه اتفاقی افتاد که الان پزشکی ما نه تنها از وابستگی رها شده بلکه شاهد پیشرفت های روزانه است؟ آیا غیر از این است که روسای دانشگاه و بیمارستان یکی شدند و محیط علم با عمل پیوند خورد؟ آیا دانشگاه می توانست با تولید صرف مقاله و پایان نامه به این پیشرفت ها نایل شود؟
امروز چرا هر دانشگاه ما یک یا چند پژوهشگاه فنی و مرکز تحقیقات و توسعه علوم ندارد؟ از دانشگاه انتظار نیست کارخانه تولید انبوه باشد اما تکنولوژی را که می تواند پیش برده و در اختیار صنایع بگذارد. این روش های بی حاصل حفظ کتاب و امتحان از محفوظات و نگارش پایان نامه و مدرک و در نهایت تحویل یک دانشجوی بیکار به جامعه که دولت به عنوان سربار به آن نگاه کند و دغدغه اشتغال آن پس از فارغ التحصیلی را داشته باشد، باید شکسته شود.
شما می دانید موسسه رویان که شهره عام و خاص هست با چه وضعیتی کارش را شروع کرد؟ مرحوم دکتر کاظمی می گوید با یک اتاق سه در چهار که از طرف نهادی خارج از مجموعه دانشگاه و وزارت علوم و تشکیلات ذیربط در اختیارش گذاشته شد کار رویان را شروع کرد و با 10 میلیون تومان بودجه که الان رسیده به حدود 18 میلیارد تومان که البته در مقابل بودجه های پژوهشی دانشگاهی رقمی نیست.
این روش های بی حاصل حفظ کتاب و امتحان از محفوظات و نگارش پایان نامه و مدرک و در نهایت تحویل یک دانشجوی بیکار به جامعه که دولت به عنوان سربار به آن نگاه کند و دغدغه اشتغال آن پس از فارغ التحصیلی را داشته باشد، باید شکسته شود. |
چرا اختراعات ما به جای دانشگاه باید در پستوها اتفاق بیافتد؟. شما می دانید نزدیک به 2 هزار میلیارد تومان در سال به امور پژوهشی دانشگاه ها اختصاص داده می شود؟ با این رقم چند مرکز تحقیقاتی مانند رویان در حوزه های مختلف علمی می توان تاسیس کرد؟ چقدر نخبه های دانشجویی می توانند در همین مراکز مشغول به کار شوند؟ دانشجوی فوق لیسانس مهندسی معدن آمده پیش من در خبرگزاری می گوید دنبال کار هستم. می گم من در این خبرگزاری چه کاری به شما بدهم؟ چرا دنبال تخصصت نمی روی؟
این است که یکی از مصادیق آرمانخواهی علمی جنبش دانشجویی بی تردید و بلاشک باید مطالبه و پیگیری ایجاد تغییرات اساسی در کارکرد دانشگاه ها و فرآیند تولید و کاربرد علم باشد و ما امیدواریم خبر خیز جنبش دانشجویی برای این تحولات را قبل از هر جای دیگر در تشکل های دانشجویی دانشگاه حکیم سبزواری ببینیم ان شاءالله.
انتهای متن/
سید یاسر جبرائیلی
دیدگاهها