سبلان ما

پایگاه خبری تحلیلی

سبلان ما

شنبه 1 شهریور 1404
  • کد خبر: 5990
  • بازدید: 825
  • 1393/03/13 - 21:23:02

خاطره ای از دکتر بیوک صفرزاده فرزند شهید

اسم شهید ابزاری برای رسیدن به قدرت

امروزه اکثر مسئولین اسم شهید را ابزار کردند تا چند روزی بیشتر بر مسند قدرت بمانند در حالی که هیچ ارزشی بر اهداف امام و شهدا قائل نیستند.

به گزارش سبلانه به نقل از مشکین رسا، سال 1365 بود من هم دانش آموز سوم ابتدایی بودم و داشتم بابای مهربانم را برای رفتن به جبهه بدرقه می کردم دلم گرفته بود سنی نداشتم ولی احساس می کردم دیگه بابای عزیزم را نخواهم دید از جلوی سپاه پاسداران مشکین شهر تا استادیوم تختی همه اش دستم در دست بابایم بود،دوست نداشتم دستش را از دست من جداکنه تا اینکه سوار اتوبوس شد و دیگر چاره ای نداشتم جز جدایی.

 

بعد از جدایی با گریه و اندوه به خونه آمدم یادم هست چند روزی میل به غذا نداشتم و همه اش سراغ بابای عزیزم را می گرفتم تا اینکه نامه ای توسط دوست پدرم(شهید عمران ولیزاده)بدست مان رسید هنوز آن نامه را دارم در آن نامه پدرم بیشتر بر دو چیز تاکید داشت: تحصیل علم و پیروی از ولایت.

 

22 خرداد بود که مادر و عمویم را به سپاه احضار کردند. من چیزی نمی دونستم ولی وقتی مادرم آمد صورتش پر از غم واندوه بود. البته گفته بودند فقط زخمی شده، مادرم بدون اینکه به من و خواهرم چیزی بگه ما را بغل کرد ولی این بار قضیه فرق می کرد. اون موقع ها خانه مان شلوغ می شد و رفت و آمد زیاد بود تا اینکه متوجه شدم پدرم شهید شده، بعد از چندین روز که جنازه پدرشهیدم را آوردند اصرار کردم که باید ببینمش آن روز را همیشه در خاطر دارم. ترکش های موجود در سر و بدن پدرم همیشه در ذهنم جاری است آن دوران از همه چی خسته شده بودم و یادم هست که نمی خواستم درس بخوانم تا اینکه شخصی بنام آقای قادر شریفی از طرف بنیاد شهید آمد به من گفت اگه خوب درس بخوانی و معدل خوب بیاری به دیدار امام می برمت. منم که عاشق امام بودم تصمیم گرفتم خوب درس بخونم و در همان سال،چهارم ابتدایی را با معدل بیست قبول شدم.

 

در تابستان 1366 به دیدار امام رفتم یادم هست جماران یه حال و هوای خاصی داشت به خاطر اینکه امام را از نزدیک ببینم چسبیده بودم به نرده ای که نزدیک به صندلی امام بود بعد از چند دقیقه ای دیدم یک شخصی دست خود را بر سر من کشید یک لحظه سرم را بلند کردم دیدم امام بالای سرم ایستاده. خشکم زده بود از خوشحالی و اشتقاق نتونستم حرف بزنم. بالاخره بعد از چند دقیقه با اینکه ما کوچک بودیم امام به احترام ما برایمان سخنرانی کرد و بیشتر ما را به تحصیل علم و تقوا فرا خواند این حرف های امام همیشه در جان و روحم جاری است از آن روز به بعد سخت به دنبال دانش و تقوا بودم تمام فکر و ذهنم این بود که بتوانم یک فرد مفید برای مردم ایران و یک سرباز خوب برای رهبرم باشم. به همین جهت با تلاش و کوشش زیاد دکترای تخصصی گرفتم و به استخدام آموزش و پرورش در آمدم و الان هم در یک مدرسه کوچک در دور افتاده ترین جای استان مشغول خدمتتم و از این بابت خوشحالم.

 

من به وصیت امام و پدر شهیدم عمل کردم ولی الان بیشتر از دوران شهادت پدرم ناراحتم. علت این امر این است شهدا به خاطر مردم، ولایت، خاک وطن، اسلام از جان خود گذشتند ولی امروزه اکثر مسئولین اسم شهید را ابزار کردند تا چند روزی بیشتر بر مسند قدرت بمانند در حالی که  هیچ ارزشی بر اهداف امام و شهدا قائل نیستند.

 

در پایان میخوام بگویم که من به وصیت پدر شهیدم و امام عمل کردم ولی اکثر مسئولین مخالف اهداف شهدا و امام عمل می کنند. برای مثال می توان به یکی از مدیران ارشد استان اشاره کرد که در صدا و سیما صبحت می کرد و موضوع سخنرانی هم اهداف شهدا و امام بود خیلی جالب بود همان مدیر به خاطر  اینکه چند روز در مسند قدرت بشینه در نزد من به شهدا و ولایت بی احترامی کرده بود و هیچ ارزشی هم به امام  و شهدا قائل نیست و الان هم از  مدیران دانشگاهی استان است.

اشتراک‌گذاری

  • اسم شهید ابزاری برای رسیدن به قدرت

دیدگاه‌ها

  • وارد کردن نام، ایمیل و پیام الزامی است. (نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد)
دیدگاه شما برای ما مهم است
بیست‌وچهار به‌اضافه سه