- کد خبر: 17682
- بازدید: 1,995
- 1394/03/12 - 10:06:05
وقتی جلگه مغان، قربانی زیست محیطی یک مدرس دانشگاه می شود!
شهر پارس آباد وجود خارجی نداشت و اصلاندوز به تعدادی کومه و زاغه محدود می شد که فقط در فصول سرد سال پذیرای جمعیت بسیار اندکی بود!
به گزارش به نقل از آران مغان، خبرگزاری ایرنا در خبری به نقل از پایگاه تحلیلی و خبری 'ساولان خبر' روز سه شنبه در مطلبی با عنوان 'بحران زیست محیطی در جلگه مغان' به قلم قنبر عبداله وند مدرس دانشگاه به مشکلات زیست محیطی جلگه مغان در شمال استان پرداخته است که جای بسی تاسف دارد که با وجود پیشینه و قدمت چندین ساله اصلاندوز مغان و پارس آباد که هر کدام به زمان نادرشاه افشار و اشکانیان برمی گردند چرا با وجود این همه پیشنیه تاریخی نامی از این دو شهر در جلگه مغان برده نشده و سوای از مطلب این مدرس دانشگاه، استفاده از الفاظ و پیامدهای زیست محیطی در جلگه مغان در تولید بیش از حد زباله و فاضلاب شهری و صنعتی، آلودگی ناشی از به کار بردن انواع کودهای شیمیایی و سموم دفع آفات گیاهی، رهاسازی و تلنبار شدن زباله ها در مساکن شهری، نابودی زمینهای کشاورزی به واسطه ساخت و ساز و ... که همگی دست به دست هم داده تا چهره زیبای مغان به یک فاجعه زیست محیطی در نزد افکار عمومی تبدیل شود.
در زیر مطلب «بحران زیست محیطی در جلگه مغان» به قلم قنبر عبدالله وند مدرس دانشگاه را که در ساولان خبر و ایرنا منتشر شده را مشاهده می کنید:
'تا قبل از سال 1327 یک رابطه بسیار ساده و اکولوژیک بین انسان و محیط در جلگه مغان وجود داشت که برای قرنها ادامه یافته بود.
مغان جلگه ای است که می توان در آن باغ عدن را به وجود آورد و بهشت شداد را در آن آفرید. مغان سرزمینی است که هر ساله سه بار از زمین های آن محصول برداشت می شود. بنا به گفته بعضی از کارشناسان عمق خاک حاصلخیز آن در بعضی نقاط بیش از هشت متر می باشد. پیشینه تاریخی با بیش از 360 شهر باستانی مدفون شده در زیر خاک، آب فراوان، فیزیوگرافی و پتانسیلهای طبیعی منحصر آن و مهمتر از همه تلاش و مدیریت بهینه می تواند بهترین محیط زندگی را برای ساکنانش به دور از فقر و کمبود به وجود آورد و انسان را به رویای شهرهایی که اتوپیا، آرمانشهر و یا مدینه فاضله نامیده می شوند، نزدیک سازد.
اما این رویه عاقلانه و منطقی نخواهد بود که همیشه از امتیازات و پتانسیلها حرف بزنیم و خانه بر روی موج بسازیم و با کمال تاسف در سالهای اخیر فقط پتانسیل ها و امتیازات مورد تاکید واقع شده اند و مغان با سرعت غیر قابل تصوری به سوی رشد قدم برداشته است که به هیچ عنوان با توسعه پایدار همخوانی ندارد. بارها از طریق تلویزیون و سایر رسانه ها اعلام شده است که با احدات سد خدآفرین یک مغان دیگر نیز زاده خواهد شد.
در واقع منظور این است که در آینده بسیار نزدیک مقدار زمینهای به زیر کشت رفته در این جلگه دو برابر مقدار فعلی خواهد شد. کسی منکر پیشرفت ، ثروت و رفاهی که قرار است به واسطه این اتفاق حاصل شود، نیست اما آیا نباید از مشکلات و پیامدهای منفی این رشد شتابان حرفی زد؟ قبل از شروع طرح عمران و توسعه مغان در سال 1327 به جز شهرهای بیله سوار و گرمی بیشتر قسمتهای این سرزمین به کلی خالی از جمعیت یکجانشین بود.
شهر پارس آباد وجود خارجی نداشت و اصلاندوز به تعدادی کومه و زاغه محدود می شد که فقط در فصول سرد سال پذیرای جمعیت بسیار اندکی بود اما از سال 1327 روند رشد بدون وقفه ادامه داشته و سال به سال تعداد جمعیت ، آبادیها و شهرها زیاد شده است و قرار است از این به بعد به برکت وجود سد خدآفرین مغان دیگری نیز به وجود بیاید.
این رشد شتابان تا کنون معضلاتی را باعث شده است که پیامدهای زیست محیطی آن به شکل تولید بیش از حد زباله و فاضلاب شهری و صنعتی . آلودگی ناشی از به کار بردن انواع کودهای شیمیایی و سموم دفع آفات گیاهی ، نابودی زمینهای کشاورزی به واسطه ساخت و ساز و وسعت گرفتن شهرها ، از بین رفتن مراتع و جنگلهای حاشیه ارس و نابودی حیات وحش منطقه می باشد که نه تنها اقدامی در جهت تعدیل صورت نمی گیرد بلکه به ندرت در مورد آنها حرفی زده می شود و شاید مهم ترین این معضلات زباله و فاضلاب تولید شده می باشند.
تاکنون به طور جدی این سوال مطرح نشده است که این مقدار عظیم زباله و فاضلاب به کجا می رود. آیا در جایی به جز اطراف شهرها، زمین های قابل کشت و آبهای زیرزمینی و رودخانه ها رها می شوند. این طور به نظر می رسد که در این جلگه زمین بایر و به درد نخوری که امکان کشاورزی و تولید محصول زراعی و باغی در آن نباشد به ندرت یافت می شود تا مشکل زباله و فاضلاب را در آنجا بتوان حل کرد و از طرف دیگر مسئله مالکیت زمین ها نیز در این مورد مشکل دیگری را رقم می زند.
از این رو با کمال تاسف زباله های تولید شده آن هم در انواع مختلف بدون مدیریت و دفن بهداشتی در اطراف شهرها و نزدیک مساکن شهری رها و روی هم تلنبار می شوند و کلیه فاضلابهای تولید شده اعم از شهری ، صنعتی و انسانی به داخل رودخانه ها و زمینهای کشاورزی سرازیر می گردند و این مسئله کاملا آشکار است که به دلیل وجود انواع ویروسهای خطرناک و از همه مهمتر وجود فلزات سنگین در فاضلاب که سرطان زا می باشند ،سلامتی ساکنین شدیدا در معرض خطر قرار می گیرد و به دلیل جاری شدن شیرابه حاصل از زباله آبهای زیرزمینی نیز در معرض آلودگی شدید قرار می گیرند.
تا قبل از سال 1327 یک رابطه بسیار ساده و اکولوژیک بین انسان و محیط در جلگه مغان وجود داشت که برای قرنها ادامه یافته بود. گرچه سطح زندگی برای کلیه ساکنین اعم از کوچ نشین و یکجانشین بسیار پایین بود اما پتانسیل ها کاملا دست نخورده و محیط طبیعی و انسان ساخت کاملا در تعادل بودند و یک فضای جغرافیایی کاملا تمیز و پاک وجود داشت.
اما امروزه آن محیط و زندگی رویایی به خاطر زیاده طلبی و حرص بیش از حد به سرمایه گذاری در جهت کسب سود در معرض نابودی کامل قرار گرفته است. اگر وضع بدین منوال پیش برود بدون شک در آینده ای نه چندان دور محیط زیست غرق در آلودگی شدید و بیماریهای خطرناک خواهد شد و آبهای سطحی و زیرزمینی اعم از کانالها، رودخانه ها ، دریاچه ها و چاهها به کلی آلوده خواهند شد. به طوریکه نه به درد آشامیدن و نه به درد کشاورزی خواهند خورد.
لازم به ذکر است که جهت مقابله با این مشکلات فرصت چندانی باقی نمانده است و از همین حالا نتایج شوم آنها آشکار شده اند و این موضوع شدیدا مورد ضرورت واقع شده است که هرچه سریعتر رفع معضل از طریق انجام مطالعات و طرحهای پژوهشی، تخصیص اعتبار و اجرا صورت گیرد و در مورد مشکل زباله از طریق مدیریت علمی و اجرای مراحل جمع آوری اصولی، تفکیک و در نهایت دفن بهداشتی اقدام شود و در جهت رفع معضل فاضلاب شهری و صنعتی نیز پس از مطالعه اولیه در قالب طرح پژوهشی، اقدامات لوله گذاری و احداث تصفیه خانه در تمامی شهرهای منطقه اجتناب ناپذیر خواهد بود'.
انتهای پیام/
دیدگاهها