- کد خبر: 17996
- بازدید: 1,167
- 1394/03/24 - 12:32:32
اندر حکایت کلید و قفل و درب
واژه کلید بعداز انتخابات ریاست جمهوری وارد گفتمان سیاسی و اجتماعی و ادبیات طنز شد و البته کاربرد اصلی آن را که همانا قفل کردن است از دست نداده است مخصوصا برخی ادارات شهرستان مشکین شهر( البته به سبب دقت مسئولین محترم).
به گزارش خبرنگار به نقل از مشکین رسا، کلید، قفل و درب همواره با داستان هایی همراه بوده که جا ماندن کلید و یا قفل شدن اتوماتیک درب قطار، مترو و اتوبوس و حتی اتاق اداره ای موجب شده خیلی از مسافران نتوانند پیاده شوند و البته خیلی مسافرانی هم بوده اند که کلید را کش رفته تا بمانند و بعضی ها هم از پنجره های کوچک شیشه ای با نقاب مسافر نما مارمولکانه خود را به داخل انداخته اند و تقلایشان این بوده که شناخته نشوند و در زیر صندلی ها و حتی بوفه هم که شده بمانند و پیاده نشوند.
حال و روز یکی از ادارات شهرستان مشگین شهر در این روزها چیزی در این مایه هاست، به طوری که در یکی از ادارات عصر پنج شنبه به یکی از افراد تازه به اداره رسیده دستور داده می شود بدون اطلاع ساکنان قبلی، قفل درب یکی از اتاق ها را بشکنند و مغز آن را در بیاورند و کلیدی دیگر بگذارند تا بنده خدا ساکنان آن نتوانند وارد اتاقشان شوند.
مجری دستور، بنده خدا کلید جدید در دست، شب جمعه اش را نیز همانجا سپری می کند؛ فردا که مسافر اتاق می آید می بیند فردی کلید در دست، جلوی اتاق دست بر زیر بالش کرده و خوابیده است وقتی می خواهد در را باز کند مرد هراسان از خواب می پرد و خواب آلود می گوید بنا به دستور رده بالا حق واردشدن به اتاق را ندارد، مسافر می گوید اجازه بدهید وسایل شخصی ام را بردارم و بروم.
بالاخره مسافر فقط چند لحظه و ثانیه از طرف مجری دستور اجازه پیدا می کند تا وسایل شخصی اش را برداشته و از اتاق خارج شود و این می شود پایان مدبرانه برای مأموریت مسافری که 12 سالی در آن اتاق اقامت داشته است و خدا بخیر کند عاقبت دیگر مسافران اتاق ها را که جرمی غیر از رزمنده و ارزشی بودن ندارند.
راستی نوبت اتاق های بعدی، آخرین اتاق، اتاق فرماندهی کی فرا خواهد رسید؟
انتهای پیام/
دیدگاهها