سبلان ما

پایگاه خبری تحلیلی

سبلان ما

یک‌شنبه 2 شهریور 1404
  • کد خبر: 6264
  • بازدید: 1,610
  • 1393/03/23 - 07:02:09

خدا کند که بیایی...

سبلانه: اگر خورشید رخ نمی نماید دلیل دیگری دارد؛ خورشید روز را می خواهد...

به گزارش خبرنگار سبلانه، دلش از این همه غربت گرفته بود، هاج و واج دور و برش را نگاه می کرد، به آدم هایی که نغعه شادی برای طلوع امام عصر سر می دادند اما هیاهوی بساط بزم گناه آلودشان تا گوش فلک بلند شده بود؛  یاد حرف معلم دوران کودکی اش افتاد، او که نگاه مبهوت شاگردش را وقتی از امامی پرسیده بود که نمی دیدش، اینگونه پاسخ داده بود: همه می دانند که خورشید خود را پشت کوه پنهان نخواهد کرد، اگر نورافشانی نمی کند دلیل دیگری دارد!

خورشید روز را می خواهد تا شعله اش را بر جهان بگستراند پس روز را باید شناخت و پیدا کرد؛ خورشید می داند که دل های زخم خورده همه منتظر اویند؛ می داند گرچه جهان چون شب تیره گشته اما قلبهایی هستند که برای او می تپد.

دست های به آسمان گشوده و تپیدن قلبهای زخم خورده همه نشان از انتظار یار می دهند تا او بیاید و زیبایی، شادی آسایش را برای همه هدیه کند.

 شاگرد که دلش بی تاب دیدار یار شده بود از معلمش پرسید پس چرا آن روشنی بخش نمی آید؟ و معلم که دستانش را به آسمان گرفته بود، گفت: در شب تاریک که ستاره ای نمی درخشد! ومهتابی با نورش جهان را روشن نمی کند؛ شب تاریک که باشد غبارهاو ابرهای سهمگین و تیره راه را برستارگان می بندند.

اینها که یادش آمد آرام از کنار آدم های رنگ و لعاب دار گذشت؛ زیر لب زمزمه کرد شايد آن روز که سهراب نوشت :"تا شقايق هست زندگي بايد کرد"  خبري از دل پر درد گل ياس نداشت یادش نبود که:

هر گلي هم باشد، چه شقايق چه گل پيچک و ياس، زندگي بي مهدی، زندگي با غم‏هاست.

بیا آقای من، امام من؛ دلم بی تاب تر از همیشه است عطر نیلوفر و یاس برایم بی معنا اس ؛ بیا که مژده آمدنت به قیمت جان می ارزد/ تاری از موی تو آقا به جهان می ارزد.

انتهای پیام/

اشتراک‌گذاری

  • خدا کند که بیایی...

دیدگاه‌ها

  • وارد کردن نام، ایمیل و پیام الزامی است. (نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد)
دیدگاه شما برای ما مهم است
نوزده به‌اضافه دو