- کد خبر: 11067
- بازدید: 7,412
- 1393/08/11 - 10:47:59
صحنه های یک روز بعد از عاشورا؛
سر مبارک علی اصغر و امام حسین کجا مقابل هم بود؟
رویات شده وقتی سرها به کوفه نزد ابن زیاد آورده شد صورت مبارک حضرت علی اصغر و امام حسین علیهم السلام در یک تشت روبروی هم بود.
به گزارش سبلانه به نقل از آذرسلام، سید بن طاووس در کتاب لهوف خود می نویسد: فردی به نام ابو خلیق که در واقعه عاشورا نقش داشته نزد مختار سقفی بردند.
مختار از او پرسید آیا در کربلا دلت به حال امام حسین علیه السلام سوخت؟ این فرد پاسخ گفت: بلی ای امیر. جایی دلم به قدر ی برای او سوخت که از خدا طلب مرگ کردم. و آن لحظه ای بود که سیدالشهدا طفل کشته خود را زیر عبا گرفت و از میدان برگشت و رو به خیمه ها کرد، من تماشا می کردم، دیدم زنی چادر به سر و نقاب به صورت بیرون خیمه ایستاده و گویا مادر طفل بود که در انتظار بچه اش بود.
لحظه ای که امام مادر طفل را دید برگشت.اندکی صبر کرد و دوباره عزم خیمه کرد اما مجددا" برگشت و این صحنه با دیدن آن زن سه بار تکرار شد.گویا از مادر طفل خجالت کشده بود.وقتی من آن صحنه را دیدم دلم به حال حسین سوخت.
مختار پرسید آخرالامر چه شد؟
ابوخلیق گفت: امام از مرکب خود پیاده شد طفل روی دستانش را بر زمین گذاشت و با غلاف شمشیر قبری حفر کرد و نماز بر آن طفل خواند سپس به خاک سپرد و برگشت.
سید بن طاووس می نویسد: امیر مختار بعد از شنیدن این ماجرا ضجه زد و بیهوش شد.بهد از هوشیاری بر سر و سینه زد و گفت: حسین نخواست کسی به این طفل آزار برساند یا سرش راببرند و یا در زیر سم اسب ها پایمال شود.
در این هنگام ابو خلیق گفت: ای امیر به خدا قسم نگذاشتند بدن آن طفل نیز سالم بماند! و در روز یازدهم سر هر سرداری را به نیزه زدند تا به کوفه برده و از ابن زیاد انعام بگیرند.برای شخصی به نام "ابو ایوب غنوی" که سر کرده بیل داران بود سری از شهدا بری نیزه زدن نرسید و دستور داد تا سرزمین کرب و بلا را زیرو رو کردند و آن طفل به خاک شده را بیرون آورده و سرش را از تن جدا کرده و به نی زدند و به کوفه آوردند.
ابو خلیق می گوید: خودم نزد ابن زیاد بودم که دیدم سر حسین و فرزندش علی اصغر در یک تشت قرار گرفته بود و دیگر سرها در میان طبق و سپرها در برابر او نهاده شده بود و در تشت صورت امام حسین در مقابل صورت علی اصغر بود.
/انتهای پیام/
دیدگاهها