- کد خبر: 40781
- بازدید: 433
- 1401/11/29 - 02:50:21
ویژه نامه مبعث
توحيد، مهم ترين پيام بعثت است. فراگيري اين اصل چنان گسترده است که اسلام به نام دين توحيد شناخته ميشود. در قرآن کريم، اصل توحيد، ساختار کلي همه آيات است و نخستين پيام همه پيامبران پيشين نيز اصل توحيد بوده است.
به گزارش سبلان ما ، ماجراي بعثت حضرت پيامبر، با نقل هاي متفاوتي روايت شده است. چه سخني رساتر و شيرين تر از بيان امام هادي عليه السلام که مي فرمايد: «هنگامي که محمد صلي الله عليه وآله تجارت شام را ترک گفت، هر روز به کوه حرا ميرفت و از فراز آن به آثار رحمت پروردگار مي نگريست و از آنچه ميديد، به ياد عظمت خداي آفريننده مي افتاد و آنگاه با روشني خاصي به عبادت خداوند مشغول مي شد. چون به چهل سالگي رسيد، خداوند، دل او را بهترين، روشن ترين و خاضع ترين دلها يافت. در آن لحظه ها، جبرئيل به سوي او آمد و بازوي او را گرفت و تکان داد و گفت: بخوان. گفت: چه بخوانم؟ جبرئيل گفت: اي محمد! بخوان به نام پروردگارت که آفريد. پس جبرئيل، رسالت خود را به انجام رسانيد و به آسمانها بالا رفت و محمد نيز از کوه فرود آمد. در اين هنگام، خداوند، کوه ها، صخره ها و سنگلاخ ها را به سخن آورد، به گونه اي که به هر کدام م يرسيد، اداي احترام ميکردند و ميگفتند: السلام عليک يا حبيبَ اللّه، السلام عليک يا ولي اللّه، السلام عليک يا رسولَ اللّه».

مهم ترين پيام بعثت
توحيد، مهم ترين پيام بعثت است. فراگيري اين اصل چنان گسترده است که اسلام به نام دين توحيد شناخته ميشود. در قرآن کريم، اصل توحيد، ساختار کلي همه آيات است و نخستين پيام همه پيامبران پيشين نيز اصل توحيد بوده است: «پيش از تو هيچ پيامبري نفرستاديم، مگر آنکه به وي وحي کرديم که معبودي جز من نيست، پس تنها مرا پرستش کنيد».(انبياء: 25)
از سوي ديگر، توحيد فقط راه حلي براي بحرانهاي دوران جاهليت نبوده است. توحيد، شعار محض نيست. توحيد؛ يعني نفرت و دوري و نفي همه طاغوتها. توحيد؛ يعني تکيه نکردن به هيچ قدرتي جز قدرت و عظمت الله. با اين مفهوم، انسان قرن 21، بيش از هر زمان ديگر به اين اصل حياتي نياز دارد. بشر امروز، با طاغوتها و بتهاي دروني و بيروني خود، از هر گونه پيشرفت و سعادت واقعي بازمانده است. توحيد؛ يعني نپذيرفتن هيچگونه بي عدالتي. با اين وصف، از شخصيترين رفتار انسان تا قانونگذاري براي حکومت جهاني، جايگاه اجراي اصل توحيد است. بدون توحيد و مبارزه با قدرتهاي بيگانه، تمدن امروز نه تنها ارزشي ندارد، بلکه سرعت سقوط انسان را چند برابر خواهد کرد.
بعثت در کلام حضرت فاطمه (س)
«پروردگار بزرگ، به پايان همه کارها دانا بود و بر دگرگوني هاي روزگار در محيط بينا و به سرنوشت هر چيزي آشنا. محمد صلي الله عليه وآله را برانگيخت تا کار خود را به اتمام و آنچه را مقدر ساخته به انجام رساند. پيغمبر که درود خدا بر او باد، ديد که هر فرقه اي ديني گزيده و هر گروه در روشنايي شعل هاي خزيده و هر دسته به بتي نماز برده و همگان ياد خدايي را که مي شناسند از خاطر سترده اند. پس خداي بزرگ تاريکي ها را به نور محمد روشن ساخت و دلها را از تيرگي کفر بپرداخت و پرده هايي را که بر ديده ها افتاده بود، به يکسو انداخت.»
جهان قبل از بعثت در کلام امام علي (ع)
خداوند، پيامبر اسلام را هشدار دهنده جهانيان مبعوث فرمود تا امين وحي الهي باشد. آنگاه که شما ملت عرب، بدترين دين را داشتيد و در بدترين خانه زندگي مي کرديد و ميان غارها، سنگ هاي خشن و مارهاي سمّي خطرناک و فاقد شنوايي، به سر ميبرديد. آبهاي آلوده مي نوشيديد و غذاهاي گلوآزار مي خورديد. خون يکديگر را مي ريختيد و پيوند خويشاوندي را مي بريديد. بتها ميان شما پرستش مي شد و مفاسد و گناهان شما را فرا گرفته بود.
خدا، پيامبر اسلام را زماني فرستاد که مردم در فتنه ها گرفتار شده، رشته هاي دين پاره شده و ستون هاي ايمان و يقين ناپايدار بود. ... راه رهايي دشوار مينمود و پناهگاهي وجود نداشت. چراغ هدايت، بينور شده و کوردلي همگان را فرا گرفته بود. خداي رحمان معصيت ميشد و شيطان ياري مي گرديد.
ملت ها در خواب عميقي فرو خفته بودند. فتنه و فساد، جهان را فرا گرفته بود. اعمال زشت رواج يافته بود. آتش جنگ همه جا زبانه مي کشيد و دنيا، بينور و پر از مکر و فريب گشته بود. هوا و هوس بر مردم چيره شده بود. ... نادانيهاي جاهليت، پست و خوارشان کرده بود و در امور زندگي سرگردان بودند و بلاي جهل و ناداني دامنگيرشان بود.
مولفههاي جاهليت در کلام امام علي (ع)
سال هاي طولاني بر مردمي گذشت که بر اثر دوري از مکتب پيامبران، در منجلاب گمراهي و فساد غوطه ور بودند، نه امنيت جاني داشتند، نه امنيت مالي و ناموسي. سايه شوم جهل و تعصب همه جا را تاريک کرده بود. ظلم و بيداد گري و لجاجت و انواع جنايات هولناک، همه را به ستوه آورده بود؛ به گونه اي که به فرموده علي عليه السلام «ميوه درخت جاهليت فتنه و آشوب و غذاي مردمش مردار گنديده، لباس زيرينشان ترس و وحشت و لباس رويينشان شمشير بود. آب حيات انساني در زمين فرو رفته بود و منارهاي هدايت، کهنه و فرسوده شده و پرچم هاي گمراهي و تيره بختي آشکار گرديده بود»
هدف از بعثت در کلام امام علي (ع)
خداوند، حضرت محمد را به حق برانگيخت تا بندگان خود را از پرستش دروغين بتها رهايي بخشد و به پرستش خود راهنمايي کند و آنان را از پيروي شيطان نجات دهد و به اطاعت خود کشاند.
پس خداوند، رسولان خود را در ميان مردم برانگيخت و پيامبرانش را پياپي به سوي آنها فرستاد تا از مردم اداي عهد و پيمان فطرتي را که با پروردگارشان بسته بودند، بخواهند و نعمت فراموش شده او را به ايشان يادآوري کنند و با تبليغ دلايل روشن، وظيفه رسالت را انجام دهند و نيروي عقل هاي مردم را که زير غبار کفر و شرک و گمراهي پنهان شده بود، برانگيزانند و به کار اندازند و آيات بزرگ الهي را به ايشان بنمايانند.
خداي سبحان براي وفاي به وعده خود و کامل گردانيدن دوران نبوت، حضرت محمد را مبعوث کرد؛ پيامبري که از همه پيامبران، پيمان پذيرش نبوت او را گرفته بود. نشانه هاي او شهرت داشت. و تولدش بر همه مبارک بود.
بعثت در کلام امام خميني (ره)
اگر بعثت هيچ ثمرهاي نداشت الاّ وجود علي بن ابيطالب و وجود امام زمان ـ سلام الله عليه ـ اين هم توفيق بسيار بزرگي بود. حادثه اي بزرگتر از بعثت رسول اکرم صلي الله عليه وآله نشده است و تصور هم ندارد که بشود؛ زيرا که بزرگتر از رسول اکرم صلي الله عليه وآله در عالم وجود نيست، غير از ذات حقتعالي و حادثه اي بزرگتر از بعثت او هم نيست. پيغمبر اکرم اهل عربستان است، لکن دعوتش مال عربستان نبوده، محصور نبوده به عربستان؛ دعوتش مال تمام عالم است. اصل آمدن پيغمبر براي آموزش و پرورش بوده است. آيات را تلاوت کند... نفوس را تطهير کند. پيغمبر اسلام مي خواست در تمام دنيا وحدت کلمه ايجاد کند، ميخواست تمام ممالک دنيا راتحت يک کلمه توحيد قرار دهد.
هدف از بعثت در کلام امام خميني (ره)
«بعثت رسول خدا براي اين است که راه رفع ظلم را به مردم بفهماند، راه اين که مردم بتوانند با قدرتهاي بزرگ مقابله کنند. بعثت براي اين است که اخلاق مردم را، نفوس مردم را، ارواح مردم را، تمام اينها را از ظلمتها نجات بدهد. ظلمات را به کلي کنار بزند و به جاي او نور بنشاند، ظلمت جهل را کنار بزند و به جاي او نور عمل بياورد، ظلمت ظلم را به کنار بزند و به جاي او عدالت بگذارد... و راه او را به ما فهمانده است، فهمانده است که تمام مردم، تمام مسلمين برادر هستند و بايد با هم وحدت داشته باشند، تفرّق نداشته باشند».
انگيزه هاي بعثت در کلام امام خميني (ره)
«انگيزه بعثت، نزول وحي... و نزول قرآن است و انگيزه تلاوت قرآن بر بشر اين است که تزکيه پيدا بکنند و نفوس مصفّا بشوند، از اين ظلماتي که در آنها موجود است تا اين که بعد از اينکه مصفّا شدند، ارواح و اذهان آنها قابل اين بشود که کتاب و حکمت را بفهمند. انگيزه بعثت اين است که ما را از اين طغيانها نجات دهد و ما تزکيه کنيم خودمان را، نفوس خودمان را مصفّا کنيم اگر اين توفيق براي همگان حاصل شد، دنيا يک نوري مي شود نظير نور قرآن و جلوه نور حق».
برکات بعثت در کلام مقام معظم رهبري
مقام معظم رهبري حضرت آيت اللّه خامنه اي ـ دام ظله العالي ـ، بعثت پيامبران را از حوادث بينظير عالم و داراي آثاري ماندگار براي حيات بشر برشمرده و مي فرمايند: «هيچ حادثه اي از قبيل انقلاب هاي بزرگ، مرگها و حيات هاي ملّت ها، پديد آمدن اشخاص بزرگ، از بين رفتن اشخاص بزرگ، ظهور مکتب هاي گوناگون، اهميتش براي بشريت به اندازه بعثت هاي انبيا نيست. همچنان که امروز شما ميبينيد، ماندگارترين شکل هاي فکر و ذهن آحاد بشر، همان شکل هايي است که اديان به آنها داده اند و تا ابد هم همين طور خواهد بود. اگرچه امروز بسياري از کسان در عالم هستند که مستقيما خود را در پرتو اشعه بعثت نبياکرم قرار نداده اند، يعني غير مسلمان ها، اما همان ها هم از برکات اين بعثت، تاکنون منتفع شده اند».
بعثت در کلام مقام معظم رهبري
مقام معظم رهبري، حضرت آيتاللّه خامنه اي درباره بعثت چنين فرموده است: «مسأله بعثت و پديد آمدن اين حادثه، مهمترين مسأله اي است که در طول عمر طولاني بشريت، براي او اتفاق افتاده است. در سرنوشت انسان و تاريخ بشر، هيچ حادثه اي به قدر اين حادثه مؤثر نبوده و هيچ لطفي از طرف پروردگار، به عظمت اين لطف، بر انسان ها وجود نداشته و امروز آنچه از شعار ما در دنيا مطرح است، همان پيامها و شعارهاي بعثت است. مثل شعار عدالت اجتماعي، آزادگي، علم و دانش، ترقي و تعالي»

تداوم بعثت تا ظهور حجت
در آستانه بعثت و ولایت قرار داریم. این حادثه مبارك به راستى انفجار نور در قلب تاریكىها و فریادى در خاموشىها و هشدارى در اوج غفلتها بود. عظمت و اعجاز این حركت بزرگ و توفنده را مىتوان با مطالعه كارنامه جهان پیش از بعثت به دست آورد.
قرن ششم میلادى را باید عصر حاكمیت سیاهى و تباهى نامید، چرا كه در آن زمان ابرهاى متراكم نادانى، سایه شوم و سنگین خود را بر زندگى بشر افكنده بود و جوامع آن روز در تنگناهاى اقتصادى و اجتماعى مرگبارى قرار داشتند، لیكن سنت تاریخ و قانون طبیعت و مشیت حق تعالى، همواره به اثبات رسانیده كه در چنین مقاطع حساس و یأس آور است كه روشنایى و امید از اعماق ظلمت و یأس پیدا مىشود و بهار سبز و خرم از دل زمستان سرد و بىجان متولد مىگردد.
در عصرى، پیام روح بخش بعثت رسول اكرم صلی الله علیه و آله بر كالبد افسرده و مرده جهان دمیده شد كه پانصد سال و به نقلى هفتصد سال از ظهور عیسى بن مریم گذشته بود. در این فترت و فاصله ممتد كسى به پیامبرى مبعوث نگردید،جهل و ظلم بر سراسر گیتى حكومت مىكرد و جنگ نامعقول ایران و روم نابسامانىها و افسردگىهاى فراوانى به بار آورده بود.
شاعر دانشمند، نظامى گنجوى اوضاع راچنین ترسیم مىكند:
نشد اندر آن مدت دیر باز | |
به تاج رسالت سرى سرفراز |
|
به محراب طاعت قدى خم نشد | |
كسى در عبادت مصمم نشد |
|
نَزَد كس به راه شریعت قدم | |
نشد چشم كس تر ز اشك ندم |
|
چنین بود اوضاع عالم خراب | |
كه ناگه بر آمد برون آفتاب |
|
آرى، مشیت الهى بر این بود كه از گریبان تاریكى، سپیده شكافته شود و آفتاب تابناك نیّر اعظم و فخر بنى آدم،حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آلهطلوع كند.
امام على علیه السلام مىفرماید: خداوند متعال پیامبر اسلام را هنگامى فرستاد كه از عصر پیامبران پیشین مدت زمان بسیارى سپرى شده بود و ملتها در خواب عمیقى فرو رفته بودند. فتنه و فساد، جهان را از كران تا كران فراگرفته بود و اعمال زشت و پلید رواج محسوسى داشت. آتش جنگ همه جا شعلهور بود و دنیا،چهرهاى بىفروغ و پر از مكر و فریب به خود گرفته بود. برگهاى درخت زندگى زرد و پژمرده گشته و از میوه آن خبرى نبود. آب حیات [معنوى و اخلاقى] فرو خشكیده و نشانههاى هدایت،كهنه و خراب، و پرچم هدایت،سرنگون گشته و بیرقهاى پستى و گمراهى همه جا در اهتزاز بود. زندگى با سیمایى كریه و عبوس با اهل دنیا روبرو بود. میوه درختش، فتنه و خوراكش،مردار و بر دلهاى مردم وحشت و اضطراب و بر برون آنان شمشیر حاكم بود.(1)
پس از رحلت رسول اكرم صلی الله علیه و آلهوحى منقطع شد،ولى بعثت همواره پویا بود و به حركت خود ادامه مىداد. پیامبر اكرم در عصر بعثت، دین را تبیین و تمام عوامل سعادت و بدبختى را براى جامعه بیان كرد و تحولى در جهان به طور كلى و در جزیرة العرب به گونه اخص ایجاد نمود. یكى از دانشمندان غربى مىنویسد: "اگر من در قرن بیستم در مقابل پیشوایان دانش اروپا با صداى بلند بگویم: روح حضرت محمد بزرگترین روحى است در میان بشر كه از بدو پیدایش وى تا امروز شخصیتى همانند او پیدا نشده است،كسى نمىتواند در صحت گفتار من تردید كند و اگر كسى در این سخن تردید نماید، مىگویم در جهان مردى را نشان دهید كه به تنهایى در یكى از این امور موفق شده باشد:
1 ـ ملتى را مانند ملت عرب كه به قبایل مختلف منقسم و دشمن یكدیگر بودند،متحد كند؛
2 ـ رذایل موروثى ملت را نابود ساخته و آنان را به فضایل بیاراید؛
3 ـ عقاید باطل و خرافى را از میان ملتى بردارد و آنان را به دینى معتقد كند كه تا امروز در عالم،توسعه و انتشار روز افزون داشته و در آینده انتظار آن هست كه بر همه ادیان جهان غالب آید؛
4 ـ قانونى براى زندگى و نجات بشر بیاورد كه ملت دور افتاده عرب را در سایه آن قانون بر دنیا سیادت دهد.(2)
به بركت بعثت نبى مكرم اسلام صلی الله علیه و آلهبود كه علم و دانش عمومى شد و از انحصار شاهزادگان و مؤبدان و درباریان در آمد. حكومتى مبتنى بر عدل و داد و مردم سالارى دینى بر پا شد كه به فرموده قرآن: "لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْط" پیامبران با دلیل و برهان و معجزه و كتاب آمدند تا مردم خود به پا خیزند و قسط و عدالت را جارى سازند.
پیامبر اكرم با داشتن مقام ولایت و امامت،محتواى بعثت را پیاده كرد و با ایجاد عالىترین شكل حكومت، به بعثت تداوم بخشید. در خطابهاى كه در حجة الوداع ایراد كرد و حضرت على علیه السلامرا به عنوان جانشین بعد از خود منصوب كرد،حیات مجددى در كالبد بعثت دمید كه پس از امام على علیه السلاماین حركت به وسیله فرزندان معصومش ادامه یافت تا عصر غیبت كبرى فرا رسید.
حركت پر بركت بعثت به یارى اهلبیت پیامبر تا عصر غیبت تداوم یافت و هم اكنون نیز به یمن علماى اسلام و مراجع تقلید كه نواب عام آن حضرت مىباشند،همچنان پیش مىرود تا منجى بشریت،موعود ملل، امام زمان(عج) ظهور نماید و دنیا را از عدل و داد لبریز سازد و احكام روح بخش اسلام را از كران تا كران حاكم قرار دهد.
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: "اگر از عمر دنیا جز یك روز باقى نماند،خداوند متعال آن روز را به قدرى طولانى خواهد كرد تا مردى از اهلبیت من كه نامش هم نام من و كنیهاش مانند من است، خروج و قیام كند: یَمْلأ ُاللّه بِه الأَرْضَ قِسْطَاً وَ عَدْلاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً."(3)
همان گونه كه بعثت پیامبر اكرم در بدترین عصر تحقق یافت،ظهور حضرت حجت(عج) نیز در هنگامى است كه ظلم و جور و یأس و نومیدى جهان را فراگرفته باشد. در آن زمان از اسلام جز اسمى و از قرآن جز درسى باقى نمىماند. ابى بصیر از امام صادق علیه السلام نقل مىكند كه فرمود: "به خدا سوگند گویا مىبینم كه بین ركن و مقام، بر كتاب و برنامه جدید از مردم بیعت گرفته و بر ملت عرب سخت مىگیرد. آن گاه فرمود: وَیْلٌ لِطُغاةِ الْعَرَبِ مِنْ شَرٍّ قَدْ اِقْتَرَبَ؛واى بر سركشان ملت عرب از شرّى كه تحقیقاً به زودى آنان را فرا خواهد گرفت."(4)
پاورقیها:
1ـ نهج البلاغه دشتى،خطبه 89.
2 ـ به نقل از : مكتب اسلام، شماره پنجم،سال اول، ص 22.
3 ـ سنن ابى داود،ج 4، ص 107/كنز العمال، ج 14،ص 264.
4ـ بحار الانوار، ج 52،ص 135/ ینابیع المودة،ص 489.
دیدگاهها