سبلان ما

پایگاه خبری تحلیلی

سبلان ما

چهارشنبه 24 اردیبهشت 1404
  • کد خبر: 5680
  • بازدید: 909
  • 1393/03/02 - 19:41:26

کاظم زارع رزمنده عملیات بیت المقدس

جبهه بوی خدا می داد

زمانی که در جبهه طراح بودم روی نقشه که کار می کردیم در بعضی از محورها دشمن تا 80 کیلومتر در عمق خاک ما نفوذ کرده بود و به شدت هم مقاومت می کرد اخبار رسیده از خرمشهر حاکی از این بود.

به گزارش سبلانه، کاظم زارع ولی محمدی، سرهنگ بازنشسته ارتش و از رزمندگان 8 سال دفاع مقدس هستند. در سال 1338 در محله نواب صفوی اردبیل بدنیا آمد و درسال 1353 با عضویت در آموزشگاه نوجوانان نیروی زمینی بعد از گذراندن دوره آموزشی 3 ساله  وارد ارتش شده و تا سال 1384 به فعالیت و دفاع از مرزهای ایران اسلامی پرداختند.

عضویت در 2 تیپ لشگر ارومیه و زنجان در دوران دفاع مقدس همراه با شرکت در عملیات های حماسه آفرین طریق القدس، بیت المقدس، والفجر مقدماتی ، والفجر 6 و تک های محدود و عملیات های پدافندی چزابه، نهر عنبر از افتخارات 65 ماه حضور  ایشان در جبهه  های 8 سال نبر حق بر باطل می باشد

وی از جمله ایثارگران دوران فاع مقدس می باشد که در عملیات بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر) از ناحیه سر و گردن به افتخار جانبازی نائل گردید. اینک در آستانه سی و دومین سالروز آزادسازی، لحظاتی را میهمان سخنان دلنشینشان شدیم تا با مرور خاطرات 32 سال پیش لحظاتمان رنگ و بوی اخلاص و معرفت شهدا را بگیرد

با عرض سلام و تبریک فرا رسیدن سالروز آزادی خرمشهر، اطلاع یافتیم شما هم جزو رزمندگان اردبیلی حاضر در عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر بودید، لطفا از خاطرات آن ایام  و نحوه آزاد سازی خرمشهر برای کاربران سایت بگویید.

عملیات بیت المقدس ساعت 12/30 دهم اردیبهشت 61 و با رمز مقدس یا علی بن ابیطالب (ع) در 3 محور کرخه کور (جبهه طراح) – دارخوین – رود کارون و با هدایت 3 قرارگاه عملیاتی قدس، نصر و فتح با فرماندهی مستقیم قرارگاه کربلا  به فرماندهی و نظارت مستقیم صیاد شیرازی و محسن رضایی آغاز شد

قبل از شروع عملیات در مرخصی بودم ،همراه خانواده عازم مشهد مقدس بودم که با دریافت تلگراف از یگان به منطقه احضار شدم، مرخصی ام نیمه تمام ماند و به منطقه برگشتم .واحد ما زمان اخذ مرخصی در چزابه  مستقر بود، وقتی به اهواز رسیدم بچه های یگان اطلاع دادند که به جبهه طراح آمده ایم.

ترکیب مقدس ارتش ، سپاه و بسیج  هم شکل گرفته بود. عملیات سرساعت شروع شد ،یگان خط شکن ما از رود کرخه گذشت و خط پدافندی دشمن را شکست ولی در محور ما بعلت حجم شدید آتش دشمن نصب پل شناور میسر نشد و یگان های هجومی نتوانستند از رودخانه رد شوند ، عملیات در جبهه ما ناموفق شد اما در 2 محور دیگر رزمندگان اسلام با عبور از کارون توانستند دشمن را غافلگیر کرده و جاده اهواز – خرمشهر را قطع کنند.

همچنان آتش دشمن سنگین بود و تلاش های دوباره ما جهت نصب پل شناور بی ثمر ماند، تعدادی از بچه ها شهید و مجروح شدند،حاج عوض احدی چهره شناخته شده و معاون نطامی پادگان اردبیل  هم در آنجا به  درجه رفیع شهادت رسید و پسر آیت الله نورانی اردبیلی(ره) هم در آن عملیات از ناحیه پا مجروح شد.

ناگزیر تیپ ما را (تیپ 2 زرهی زنجان) به جبهه نورد حرکت دادند تا با حمله از این محور بتوانیم دشمن را تا پادگان حمید به عقب برانیم. جبهه نورد در 8 کیلومتری اهواز و در کنار کارخانه نورد اهواز قرار داشت. نیروهای خط شکن که به جلو اعزام شده بودند خبر دادند که دشمن جاده را با بیل مکانیکی کنده و شکاف عمیقی بوجود آورده و طرفین جاده هم به حالت باطلاق درآمده است. عبور از این شکاف بسیار سخت و برای یگان های زرهی ناممکن است ....

خبر آمد در دو جبهه کارون و دارخوین نیروهای ما با پیشروی شان دشمن را تا مرزهای بین المللی عقب رانده و تلفات سنگینی را به ارتش بعثی وارد کردند .

ارتش عراق احساس کرد اگر یگان های مستقر در جبهه طراح و نورد را از منطقه عقب نبرد در محاصره رزمندگان اسلام قرار خواهند گرفت.

18 اردیبهشت ماه بود، دشمن در منطقه ایستگاه حسینیه  که 25 کیلومتر با خرمشهر فاصله داشت مستقر بود. ما هم تا آنجا پیش روی کرده و در خط مقدم  پدافندی ایستگاه حسینیه  که مرز بین الملی بود مستقر شدیم، تبادل شدید آتش بین طرفین درگبر همچنان برقرار بود.

کم مانده بود دشمن در 27 اردیبهشت جاده اهواز – خرمشهر را مجدداً قطع کنند که بلافاصله به یگان ما دستورر دادند جلوی پیشروی دشمن را بگیریم و چون تیپ ما زرهی بود تحرک خوبی داشتم به سرعت به منطقه اعزام شدیم تا بتوانیم جلوی پیشروی دشمن را بگیریم.

بعد از ظهر دستور عملیات ابلاغ شد و 30 دقیقه بامداد با توجه به اینکه ماه هم کامل شده بود در زیر نور ماه به دشمن حمله کردیم و به یاری خداوند توانستیم دشمن را به عقب برانیم و مجدداً در خط مرزی مستقر کنیم تعدادی را اسیر و تعدادی را به هلاکت رساندیم.

29 اردیبهشت صدام به نیروهای خودش دستور داده بود که در جبهه جنوب تمامی امکانات خودشان را بکار بگیرند و مواضع از دست رفته را مجدداً اشغال کنند.

ساعت 30/5 صبح با پاتک سنگین توپخانه دشمن مواجه شدیم. موشک اندازهای کاتیوشای دشمن هر لحظه  شاید 120 موشک به سمت ما تیراندازی می کرد و توپخانه دشمن هم ما را هدف قرارداده بود با روشن شدن هوا عرقی ها به 400 متری ما رسیده بودند درگیری با سلاح کالیبر کوچک شروع شد... عراقی ها نه راه پیش داشتند و نه  راه پس ...

بچه ها چندتا از تانک هایشان را زده بودند، هلیکوپترهای ما هم از راه رسید و عراقی ها را زیر آتش راکت اندازهای خودگرفت

استوار فریدون آذر از بچه های میاندوآب از ناحیه سینه ترکش خورد و به پشت جبهه منتقل شد، بچه ها با روحیه ای مضاعف با هر سلاحی که دستشان می رسید با دشمن می جنگیدند،من و رجبی با هم در یک سنگر بودیم که گلوله توپی در یک متری ما منفجر شد من از ناحیه سر و گردن مجروح شدم ما را در ایستگاه امداد  تخلیه کردند و میکائیل رجبی را با هلیکوپتر شنوک به اهوار انتقال دادند بعد از انجام کمک های اولیه به بیمارستان گلستان اهواز منتقل شدم و از آنجا به بیمارستان شهید چمران اصفهان بردند، سوم خرداد از بیمارستان مرخص شدم به سمت فرودگاه اصفهان آمدم تا خودم را به اهواز برسانم،گوینده اخبار ساعت 2 گفت: خرمشهر ، شهر خون آزاد شد ....

با تلفن سکه ای با خانه تماس گرفتنم ... مادرم صدایش گرفته بود با شنیدن صدای من گریه اش را برید گفت الان از تشییع جنازه میکائیل رجبی می آیم...

فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر اینکه خرمشهر باید آزاد شود چه تأثیری در روحیه و رفتار شما در جبهه گذاشت؟ اصلاً فکر می کردید روزی خرمشهر دوباره آزاد شود؟

زمانی که در جبهه طراح بودم روی نقشه که کار می کردیم در بعضی از محورها دشمن تا 80 کیلومتر در عمق خاک ما نفوذ کرده بود و به شدت هم مقاومت می کرد اخبار رسیده از خرمشهر حاکی از این بود که دشمن خرمشهر را به یک دژ نفوذ ناپذیر تبدیل کرده است در این حال و با این شرایط فرمان امام راحل مبنی بر اینکه خرمشهر باید آزاد شود به رزمندگان رسید و به دنبال آن سیل عظیم بسیجی های دلاور بود که به سمت جبهه ها روانه شد و نوید تحقق این فرمان را در ما نظامیان به باور رساند....

انگار محله ما جبهه شده بود، نمی دانم شاید هم جبهه  محله ما شده بود.. از بقال سرکوچه مان گرفته تا شاگرد کفاشی، نانوای سر محل، بچه های مدرسه و  ریش سفیدان محله، یعقوب عزیززاده(شهردار سابق اردبیل)، حاج رحیم صدقیان و ... همه آمده بودند. جو وحشتناک جنگ به دهکده آرامشی تبدیل شده بود همه جا بوی خدا موج می زد انگار خدا هم ملائکه اش را برای یاری ما فرستاده بود... کریم فعال نظری، رحیم بی مقدار، میرحبیب گرمردی و علی ثروتی از رفقای مسجدی ما هم در این عملیات به شهادت رسیدند.

 همانطور که می دانید در جنگ نرم به سر می بریم، بعنوان یک رزمنده ای که 65 ماه از شرایط طاقت فرسای جنگ سخت را با انواع ناملایمات، کمبودها و ..  تجربه کرده چه توصیه ای به افسران جوان جنگ نرم، دانشجویان دارید؟

اگر در تحریم بودیم، امکانات آنچنانی نداشتیم و آنچه را که هم  بود در حال از دست دادن بودیم و جایگزینی هم نداشتیم تنها، ایمان و توکل بر خدا را داشتیم که باعث شد فرامین رهبری بر ما اثر بگذارد ... و ولایت پذیری رزمندگان و حضور بی شمار بسیجیان باعث شد  که 8 سال دفاع مقدس شکل بگیرد.

جنگ تحمیلی و دوران دفاع مقدس مسئله ای ساده بود، دشمن مشخص بود،اهداف مشخص بودند و مکان هم ملموس و قابل مشاهده بود پس تکلبف ما هم روشن بود.... اما اکنون که در جنگ نرم به سر می بریم، شیطان با تمام ابزار  و تکنولوژی هایش ،با تمام امکانات و ترفندهایش حاضر شده است. مسئله پیچیده است

کار مسئولین بسیار سنگین است. به گفته حضرت آقا، اساتید دانشگاه فرماندهان این جنگ بی در و پیکر هستند و دانشجویان به عنوان افسران جوان کار بسیار سختی را در پیش دارند که لحظه ای غفلت مثل تنگه جنگ احد باعث سیطره دشمن می شود.

دانشجویان با آگاهی و بصیرتی که در محیط علمی دانشگاه بدست می آورند باید بتوانند  فعالیت های دشمن را شناسایی کرده و توطئه ها را خنثی کنند. دشمن شناسی یکی از سفارشات مهم مقام معظم رهبری است.

آمریکا و ایادی استکبار از اول با ملت مسلمان ایران مشکل داشتند و تا ابد هم خواهند داشت.اگر جوانان ما تاریخ آمریکا را مطالعه کنند و به شناخت درستی دست پیدا کنندکنند متوجه خواهند شد که تاریخ آمریکا از زمان تشکیلش تا کنون سراسر جنگ و خونریزی و کشتار بوده است. جنگ بین دو کره، ویتنام، بمباران شیمیایی ژاپن، اعراب و اسرائیل و ایران عراق و الان هم سوریه، لبنان، عراق، افغانستان، لیبی، آفریقا، مسئله هسته ای بهانه است ، آنها دنبال منافع خودشان هستند چون انقلاب ایران موج بیداری جهانی را بوجود آورده است و بخصوص با پیشرفت هایی که بسیار هم چشمگیر است آن هم در اوج تحریم، باعث تکان خوردن مستضعفین عالم شده است.

پیام آخر؟

اگر پیام خمینی زمانمان، امام خامنه ای (مدظله العالی) را درک کنیم و به کار ببندیم در واقع راه شهدا را انتخاب کرده ایم  و راه شهدا چیزی جز پیروی از ولایت نبود، نه تنها در جنگ نرم بلکه در برابر همه مشکلات و موانع سربلند بیرون خواهیم آمد.

انتهای پیام/

اشتراک‌گذاری

  • جبهه بوی خدا می داد

دیدگاه‌ها

  • وارد کردن نام، ایمیل و پیام الزامی است. (نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد)
دیدگاه شما برای ما مهم است
ده به‌اضافه شش