- کد خبر: 13364
- بازدید: 2,616
- 1393/09/23 - 09:53:31
یادداشت/
امام، همان اراده الهی در تمام مقدرات عالم است
آیتالله عاملی در یادداشتی با عنوان «امام حسین(ع) چراغ هدایت و الگوی جهانیان» امام را واسطه فیض برای تمام عالم یعنی "الرحمة الموصوله میداند.
به گزارش سبلانه، آیت الله سید حسن عاملی امام جمعه اردبیل و نماینده ولی فقیه در استان, در یادداشتی با عنوان «امام حسین(ع) چراغ هدایت و الگوی جهانیان» آورده است: حضرت علی(ع) راجع به سلمان میفرمایند: «بحرلا ینزح قعره »"سلمان دریایی است که انتهایش ناپیداست!"
اصحاب پیامبر(ص) وقتی نتوانستند پیامبر را پیدا کنند، ردّ شناسی آوردند، تا ایشان را بیابد, ردّ پای ایشان را دنبال کردند تا به نخلستانی رسیدند و دیدند که سلمان با پیامبر(ص) نشسته است و با تعجّب به سلمان گفتند: ما ردّ پای پیامبر را تا اینجا گرفته و آمده ایم، حال آنکه تو خود اینجایی.!
سلمان گفت: تصمیم گرفته ام که پیامبر هر جا پا گذاشت، من هم پا، جای پای ایشان بگذارم, یعنی سلمان تمام کارهایش را با پیامبر (ص) تنظیم کرده بود.
آیا امام حسین(ع) تنها چهل روز با ماست؟ امام حسین(ع) چقدر در زندگی ما حضور دارد؟ این چه امام حسینی(ع) است که فقط در ایّام محرّم در تغییر آهنگ گوشی همراه خلاصه می شود؟ و بعد، فردای أربعین به امام حسین(ع) می گوییم به امید دیدار تا سال بعد؟!
حیف است که خون حسین(ع) برای چنین شیعه ای ریخته شود!!!
برخی در آخر محرّم و برخی دیگر در اربعین از امام حسین(ع) جدا میشوند.
سعی کنید از جمله کسانی باشید که وقتی امام حسین(ع) در شب عاشورا به یارانشان فرمودند: همه شما میتوانید بروید.! حتی به برادر و فرزندانشان نیز فرمودند: شما هم بروید!، همه سر به زیر انداختند و بغضها در گلو حبس شد و قمر بنی هاشم(ع) گفت: "نباشد آن روزی که ما بی تو در این عالم زندگی کنیم, ای حسین! تو، جمال عالم هستی."
بعد هم اصحاب زبان به سخن گشودند و گفتند: «فان شرقت شرقنا و ان غربت غربنا» چه به شرق بروی و چه به غرب با تو خواهیم بود."
اینگونه باید با امام حسین(ع) همراه بود.
حسین(ع) الگویی برای جهانیان
اگر بخواهیم حسین(ع) را بشناسیم باید ایشان را از مرتبه ربوبیّت پایین آورده و برای خود الگو قراردهیم, در زیارت جامعه کبیره خطاب به ائمّه اطهار (ع) میگوئیم: «شهداء دارالفناء و شفعاء دارالبقاء»"شما شهیدان این جهان و شفیعان آن جهان هستید" پس ایشان ابتدا در این دنیا الگوی ما هستند و سپس در آخرت، ما را شفاعت خواهند کرد
امام حسین(ع) در کربلا فرمودند: «ولکم بی أسوة» من برای شما الگو هستم."
نباید بگوییم کربلا یک حرکت شخصی بوده است و یا اینکه یک «قضیة فی واقعة» است، که در اینصورت کربلا را عقیم کردهایم.
اینگونه نیست، بلکه امام حسین(ع) فرمودند:" پیرو و دنباله رو من باشید".
که عشق آسان نمود اول ....
اگر معرفت نباشد نمی توان شیعه حسین بود, اگر قرار بر این باشد که انسان در مسیر امامت و ولایت نباشد و ادّعای عاشقی کند، این عشق نیست، بلکه هوس است.
محال است کسی عاشق حسین(ع) باشد، امّا سنخیّتی با امام نداشته باشد.
امام حسین(ع) در روز عاشورا به حضرت زینب(س) فرمودند:" لباسی برایم بیاورید و ایشان لباس را آوردند؛ امّا حضرت وقتی لباس را به تن کردند، متوجه شدند که لباس تنگ است و آن را از تن درآوردند و فرمودند: "این لباس ذلت است" پس عاشق حسین (ع) به عشق ایشان لباس تنگ نمی پوشد.
همچنین چنین نقل شده است که زمانی که حضرت از مکّه به طرف کربلا حرکت کردند، فرمودند:«هر کس قرض یا دینی دارد، مرا همراهی نکند!» در واقع منظور ایشان این بود که من دوست ندارم از حقّ النّاس چیزی بر گردن کسی باشد.
عاشق حسین(ع) نباید حقّ النّاس را تعطیل کند و بر مرام رشوه و ربا باشد و یا اینکه در ارث یا اموال دیگران تصرّف کند.
اهل بیت(ع) فرموده اند:«من کان لله مطیعا فهولنا ولیّ» "اول با خدا حسابرسی نمایید، بعد به سراغ ما بیایید!"
« کُلُ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ»"هر نفسی در گرو آن چیزی است که انجام داده است."
درکربلا شخصی نزد حضرت آمد و گفت: من می خواهم قبل از مرگ با شما نماز بخوانم تا خداوند مرا مؤاخذه نکند که بی نماز از دنیا رفتی, حضرت فرمودند:«ذکرت الصلوة» "چون نماز را یاد آور شدی، خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد."
در روایت وارد شده است که کسی که برای نماز صبح بیدار نمیشود و می خوابد، زمینی که بر روی آن خوابیده است، او را لعنت میکند.
اگر ما به امام حسین (ع) عشق داریم، باید این سنخیّت را در خود ایجاد کنیم آن وقت است که می توانیم عزاداری امام زمان(عج) پسندی داشته باشیم.
اگر انسان زیبایی معرفت را درک کند، عاشق میشود و عشق، کمال بشر است, در هر کجا که عشق باشد، سنخیّت نیز هست.
تا بود یک ذرّه از هستی به جای کفر باشد گر نهی درعشق پای
ره را دو گام گفتند زیرا که فصل و وصل است پیوند دوست گشتی ازخویش اگر جدایی
گفتم که مایی ما، ما را ز تو حجاب است گفتا که محو ما شو، آنگه ببین که مایی
در وهله ی اول باید عاشق باشید، تا سنخیّت به دنبال آن ایجاد شود؛ که عالم بر محور سنخیّت می چرخد.
ذرّه ذرّه کاندر این أرض و سماست جنس خود را همچو کاه و کهرباست
ناریان مر ناریان را جاذبند نوریان مر نوریان را طالبند
عنایت به اندازه معرفت!
ائمّه (ع) فرمودهاند: «أعینونا أعینونا»"خود راشبیه ما کنید."
هرکس هر اندازه به آنها شباهت پیدا کرده و با آنها سنخیّت داشته است، معصومین(ع) به همان مقدار به او افاضه میکنند و با توجه به ظرفیت وجودی هر کس به اوعنایت می کنند.
«فَسَالَتْ أَوْدِیَةُ بِقَدَرِهَا»"پس رود خانههایى به اندازه گنجایش خودشان روان شدند."
شخصی نزد امام حسین (ع) آمد و درخواست مقداری پول کرد,حضرت فرمودند: سه سؤال از تو پرسیده و سپس آن مقدار پول را به تو خواهم داد, آن شخص گفت: آیا شخص بخشندهای مثل شما از شخصی مثل من سؤال کرده و سپس می بخشد؟
حضرت فرمودند: سیره ما سیره پیامبر است,پیامبر(ص) نیز با توجه به معرفت هرکس به او عنایت می کردند.
شباهت به معصوم
امام حسین(ع) حتّی برای کسی که به اردوگاه حضرت وارد می شد، سرحدّ و مرز مشخّصی تعیین می فرمودند و هر کسی حقّ ورود به آن را نداشت.
امام حسین(ع) در کربلا وارد خیمه ی شخصی به نام جابر شدند و به او فرمودند: "به ما ملحقّ شوید" و چون آن شخص از ملحقّ شدن به حضرت ترس داشت، گفت: من اسبی دارم که تا به حال نشده با آن یکی را تعقیب کنم و نتوانم او را بگیرم و همچنین شمشیر خوبی دارم که بهتر از آن موجود نیست؛ همه را در اختیار شما می گذارم، ولی مرا به اردوگاه فرا نخوانید.
حضرت در پاسخ فرمودند: «اذا بخلت علینا بنفسک فلا حاجة لنافی مالک» "اگر جان خود را ندهی، نیازی به مال تو ندارم"!سپس این آیه را تلاوت فرمودند:« وَ مَا کُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا»"من گمراهان را نمی پذیرم"
حال اگر می خواهید به معصوم (ع) شباهت داشته باشید باید در این عالم شبیه او باشید؛ چرا که شباهت در این مورد، شباهت به انسان کامل است.
یکی ازشاگردان علامه طباطبایی (ره) درلحظات آخر عمر، از ایشان پرسید: "درچه مقامی هستید؟"
ایشان فرمودند:"درمقام تکلّم هستم"
پرسیدند:"با چه کسی در مقام تکلّم هستید؟"
ایشان پاسخ دادند: "با حقّ"
مقام تکلّم چیست؟ « وکَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَکْلِیمًا» "خدا با موسى به طرز خاصى سخن گفت!"
همسر علامه به نقل از ایشان چنین می گوید: یک روز وقتی به خانه آمدم، متوجّه شدم که در بسته است و کلید هم ندارم, درهمین حال، جوانی آمد و در را باز کرد, من گفتم: شما چه کسی هستید؟
جوان گفت: من فرزند حسین بن روح نوبختی از نوّاب اربعه ی امام زمان(عج) هستم.
این عالم به وجود آمده است تا خداوند متعال لذّت اصیل را به بشر عرضه کند, امّا متأسّفانه ذائقه بشر بر پایه آلودگی تنظیم میشود.
غیرت حسینی
عاشقی که عشق به حسین(ع) داشته باشد اما نسبت به شعور و ولایت حسینی غیرت نداشته باشد، عاشق نیست.
پس عزادار واقعی باید عارف به مقام و شأن معصوم(ع) باشد, در اذن دخول زیارت امام حسین(ع) وارد شده:«إ ارادة الرّبّ فی مقادیراموره تحبط إلیکم» "امام همان اراده الهی درتمام مقدرات عالم است»
امام واسطه فیض برای تمام عالم یعنی "الرحمة الموصوله" است, اگر این رحمت موصوله قطع شود عالم "کن فیکون" خواهد شد, مسئله امامت، مسئله بسیار خطیری است که عدم شناخت آن منجر به مرگ جاهلیت میشود.
«من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» "هر کس بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلی مرده است"
حسین(ع) چراغ هدایت است...
پیامبراکرم(ص) بهترین تعبیر را درباره امام حسین(ع) فرموده اند:
" حسین(ع) چراغ هدایت است"
بعد از من شما در تاریکی و گمراهی خواهید افتاد پس راه را از مصباح پیدا کنید.
رسول خدا(ص) حتی صحبت کردن در منبر را به خاطر امام حسین(ع) قطع می کردند.
امام حسین(ع) در نوزادی دیر زبان به سخن گشودند، پیامبر(ص) وقتی نماز می خواندند، تکبیر می گفتند ولی امام حسین(ع) نمی توانستند تکبیر بگویند, جبرئیل نازل شد و گفت: خدا می فرماید: بار دیگر بگو, رسول خدا بار دیگر گفتند، اما امام حسین(ع) باز هم نتوانستند و این کار هفت بار تکرار شد و امام حسین(ع) تکبیر را به درستی ادا کردند.
علت استحباب تکبیرات افتتاحیه در نماز نیز همین است, امامی که هفت بار جبرئیل به خاطر او نازل می شود، حال رأس مبارکش را بر دروازه ی شهر اسلامی آویزان می کنند.
هیچ چیز در این عالم به طور مطلق تضمین نشده است, اگر گناه کنیم مجازات آن را خواهیم دید« مَن یَعْمَلْ سُوءًا یجُزَ بِهِ» "هر کس کار بدی کند به وسیله همان عمل کیفر می شود"
زائر امام حسین(ع)
پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: "خودم در روز محشر آنقدر به دنبال عده ای می گردم تا آنها را پیدا کنم, اگر چه در چاه یا گودالی بیفتم، باید آنها را پیدا کنم, از ایشان سوال شد: آیا این عده نشانه ای هم دارند؟ ایشان فرمودند: آنها کسانی هستند که در پیشانی آنها نوشته شده است:«هذا زائر قبر الحسین(ع»"این شخص زیارت کننده ی قبرحسین(ع) است"
هفتاد نوع فرقه وارد محشر میشوند، فرشتگان ندا میکنند که زوّار حسین کجا هستند؟ فرشتگان به آنها می گویند: «خذ بید من أحببت»"هرکسی را که دوست داری شفاعتش کن" هر یک از آنها نیز بسیاری از انسان ها را شفاعت می کنند.
چرا برائت؟
دلیل برائتی که در زیارت عاشورا وارد شده، چیست؟ مقامی که برای برائت قائل شده اند، به چه علّت است؟ چرا باید صد مرتبه لعنت فرستاده شود؟ چرا این لعن یک مرتبه فرستاده نمیشود؟
«اللهم العن اول ظالم ظلم حقّ محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک»" دنیا بر اهل آخرت و آخرت بر اهل دنیا حرام است و این هر دو بر اهل خدا حرام است."
مراد از« آخر تابع له» کیست و چرا باید صد مرتبه سلام به حضرت داده شود؟
اصول و مبانی بنیامیه
هرکس بر طبق مبانی خاصی وارد کربلا میشود, یزید هم براساس اصولی که صحیح مسلم و صحیح بخاری نقل میکند، پا به کربلا گذاشت, اصول ایشان این بود: «من فارق الجماعة فاقتلوه»"هرکس از جماعت اسلام جدا شود، او را باید کشت"
در روایت وارد شده: «إن الله شاءان یراک قتیلا» "ای حسین خداوند میخواهد، تو شهید شوی".
آنها بر اساس این روایت چنین نقل میکنند که ما نه تنها نباید به یزید لعنت فرستیم بلکه باید بر او درود و رحمت فرستیم, چرا که یزید مشیّت الهی را به مرحله اجرا درآورد و خواسته الهی را عملی کرد.
در روایتی که در صحیح بخاری آمده، رسول خدا(ص) می فرمایند: "از والی باید اطاعت امر شود و لو اینکه فاجر باشد", پس بر این اساس خروج بر یزید به منزله خروج بر امام زمان است و هرکس بر امام زمان خروج کند، محکوم است و به خطا رفته و باید براساس حدیث پیامبر او را بکشند، دیدگاه آنان این است و بر اساس اصول خود می گویند: «قتل الحسین بسیف جده»"حسین با شمشیر جد خود، پیامبر به قتل رسید"
پس باید ابتدا مبانی و اصول بحث شوند که اگر مورد بحث قرار نگیرند دچار چنین انحرافاتی خواهیم شد و اینها فقط نمونههایی از انحرافات است, گاهی منحرف غیر شیعه و گاه شیعه است.
بنی امیه بر اساس اصول خود امام حسین(ع) را ذلول و واجب القتل خواندند و نیز بر اساس همین اصل اهل بیت (ع) را خارجی نامیدند و احکامی که بر خارجیها جاری میشود را بر ایشان جاری کردند.
بعد ازشهادت امام حسین(ع) بنی امیه برای به زیرسوال بردن جهاد امام، تبلیغات بسیاری کردند و گفتند: حسین بیعت شکن است.
هفتاد هزار مبلّغ در آن زمان همه امور را به دست گرفتند و امام حسین(ع) را در کوران تبلیغ خویش دفن کردند.
هدف اصلی بنی امیه انتقام بود، ولی این هدف را مخفی کردند, همچنانکه حضرت علی(ع) فرمودند:«سترنی عنکم جلباب الدین»"بنی امیه دین را همچون پارچه ای به سرم انداختند و مرا پنهان نمودند"
دینی که فرمان و فتوا به کشتن حسین (ع) و فرمان به آتش کشیدن خیمه های اهل بیت و اسیر کردن زنان و کودکان ایشان داد.
عرب نمی تواند خون پایمال شده را تحمل کند تا زمانی که انتقام بگیرد
درجنگ صفین شخصی وارد خیمه علی(ع) شد و گفت: در سپاه دشمن هم مثل سپاه ما اذان گفته می شود. من دچار تردید شده ام، آیا می خواهم مسلمان بکشم؟
حضرت فرمودند: برو عمار یاسر را ببین, عمار در پاسخ آن مرد چنین گفت: صاحب پرچم سیاه، در سپاه دشمن عمروعاص است و از زمان پیامبر تاکنون مرکز آن پرچم همانجا بوده است، پرچم ما در مرکز توحید و پرچم آنها در مرکز شرک است.
بنی امیه برای انجام مقاصد پلیدشان از شیوه های مختلفی استفاده کردند:
1. جعل احادیث نبوی مانند«من فارق الجماعة فاقتلوه» که بر اساس آن حسین(ع) را کشتند.
2. تشکیل گروههایی که خطا کاریهای بنی امیه را در نظر مردم درست جلوه دهند, به طور مثال: بنی امیه شراب خوار بودند ولی پیامبر(ص) شراب نمی نوشیدند. بنابراین بنی امیه گروهی به نام "مرجئه" را تشکیل دادند که یک اعتقاد کلامی است.
امام حسین (ع) در کربلا در تمامی خطبهها و سخنرانیهایشان مردم را آگاه می کردند که اصول بنی امیه اشتباه و از پایه و ریشه باطل است, لیکن آنان موقع سخنرانی حضرت کف میزدند و سوت می کشیدند تا صدای حضرت به گوش کسی نرسد.
با این حال حضرت میفرمودند: ساکت باشید، تا حداقل حقی که به گردن من دارید را ادا کنم.
حضرت ایراد سخن را به منزله حق میداند
آیت الله میانجی(ره) میفرمایند: "امام حسین(ع) حتی زمانی که بر گلوی مبارکشان خنجر گذاشته بودند، خطبه میخواندند"
حضرت بعد از شهادت حضرت عباس(ع) هم خطبهای غرّا ایراد فرمودند، اما مردم سر و صدا ایجاد کردند، تا اینکه حضرت فرمودند: «ملئت بطونکم من حرام» "شکمهایتان ازحرام پر شده است".
.«الکسب الحرام ...الکسب الحرام....فی الذریة»"نتیجه کسب حرام در نسل مشخص میشود"
بزرگترین اشتباه تاریخ!
بزرگترین اشتباه در صدر اسلام این بود که مردم در اصول اساسی، به خطا رفتند و دومین اصلی که به انحراف کشیده شد، معنای امامت بود که آنان خیال می کردند که امامت یعنی متصدی احکام ظاهری.
«الامامة ریاسة عامة فی امورالدین والدنیا» "امام دارای ولایت و سرپرستی عمومی در اوامر و نواهی دنیوی و اخروی است"
امام صادق (ع) فرمودند: «نحن والله الاسماءالحسنی» "به خدا قسم که اسمای حسنای خداوند متعال، ما اهل بیت هستیم"
مشکل اهل سنت این است که معنای برخی از احادیث پیامبر(ص) را نفهمیدند, مثل اینکه حضرت فرمودند: «الخلفاء بعدی إثنی عشر» "خلیفهها بعد از من دوازده نفرند"
پس از رحلت پیامبر(ص) خلفای راشدین چهار عدد شدند، ولی این عدد با تعداد خلفای آنان نیز تکمیل نشد و بعد از بنی امیه نیز بنی عباس روی کار آمدند و حدود پانصد سال بدتر از بنی امیه حکومت کردند، اما در مجموع نتوانستند معنای روایت را بفهمند که تعداد ائمه معصومین (ع) دوازده عدد است.
علت اینکه به امام حسین(ع) خارجی گفتند، بر مبنای اصول بود, کلمه ی خوارج بار معنایی و حکم فقهی دارد، یکی از معانی آن این است که نباید امام حسین(ع) را دفن کنند.
وقتی اهل بیت حسین(ع) را وارد کوفه کردند فردی از بالای پشت بام چنین گفت: «من أساری ایّ بلد أنتنّ؟» "شما اسرای کجا هستید؟"
حضرت زینب(س) که در کوفه شخصیت شناخته شدهای بودند، در حالی که سر به زیر انداخته بودند، فرمودند: «من أساری آل محمد» "از اسیران آل محمد"
حکم این بود که میتوان اسراء خارجی را دزدید، در صورتی که آنها اهل بیت پیامبر(ص) بودند.
هویت شیعه...
در تاریخ چند مورد درشکل گیری هویت شیعی بسیار موثر واقع شده است."هویت یعنی ما به الانفکاک یعنی ما به التمییز"
اینکه انسان از انسان دیگر جدا میشود، به خاطر هویت اوست. شخصیت انسان وابسته به همان عناصر هویتی است.
تلاش دنیا و استکبار بر این است که عناصر هویتی کاذب در اختیار انسان بگذارد و انسانها را رو در روی هم قرار دهد و سبب شود که بشر از نظر عاطفی و روانی دچار خلا شود.
روزگار، روزگار بی هویتی است, به طوری که حدود صدها کانال هوایی برای تعریف و تمجید ادیان خود ساخته و پرداخته است و کانالهای بی شماری با اندیشههای ناسیونالیستی، تحلیگر هویت شدهاند, این امر در کشور ما که از تعدد قومیتی برخوردار است، بیشتر قابل تأمل است.
بزرگترین ظلم این است که بین انسان ها مرزبندی کنند, مثلا کُرد ادعا کند، که من وارث نژاد سومری هستم و ازطرف دیگر عرب ادعا کند، من وارث نژاد سامی هستم و هر کس به ملیت و نژاد خویش تفاخر کند.
تفاخر زمانی اتفاق می افتد که تفوّقی انجام شود,تفوّق نیز زمانی اتفاق می افتد که تاریخ جعل شود، شخصیت ها جعل شوند، والّا خون با خون هیچ فرقی ندارد و نام این کار را جز جنون نمی توان نهاد، که گفته شود؛ نژاد آریایی یا نژاد سامی من با نژادهای دیگر فرق دارد.
امروزه دنیا برای چنین مسائل بیهوده ای فلسفه بافی میکند, پس شیعه نباید میدان را خالی بگذارد.
هویت جوان شیعی با چه چیزی مشخص می شود؟ چرا باید یک جوان شیعی مجذوب عناصری شود که مادر زادی است؟ زبان، ابزاری برای تفهیم و تفهم است و جای ابزار در جعبه ابزار است.
رسول خدا(ص) دو خادم داشتند که یکی از قبطیان و دیگری از نبطیان بود. روزی که این دو خادم با یک دیگر دعوا و مشاجره میکردند و هر یک نژاد خود را به رخ دیگری می0کشید، پیامبر(ص) عصبانی شدند و رو به آن دو نفر گفتند: نه تو نبطی هستی و نه تو قبطی، بلکه هر دو محمدی هستید.
اندیشه ی ناسیونالیستی دنیا را ویران کرد، طوری که سبب ایجاد دو جنگ جهانی شد, اینکه یک شیعه به دنبال چنین اندیشههای منسوخی باشد، اشتباه بزرگی است.
"شمر" برای اینکه جریان قوم گرایی را زنده کند، به کربلا آمده بود و هنگامی که حضرت ابالفضل العباس(ع) را صدا میکرد، فریاد زد:«أین بنوأختنا؟» "خواهر زاده کجاست؟" حضرت عباس(ع) در جواب او شرمگین شده، سر به زیر انداخت, ولی امام حسین(ع) فرمودند که پاسخ او را بدهند و حضرت عباس (ع) درحالی که حیا می کردند، فرمودند: خداوند تو و هر کسی که امان نامه را نوشته و آن را فرستاده، لعنت کند.
اصول اساس هویت شیعه!
هویت شیعه از سه اصل تشکیل شده است:
1- غدیر
2- عاشورا
3 - انتظار
هرسه مورد، اصیل ترین هویت شیعی را تشکیل می دهند و نقطه ی اشتراکی که این سه اصل دارند سبب شده است تا شیعه در طول تاریخ به یک گروه عصیان گر در برابر حاکمان خود سر، تبدیل شود.
چرا خون شیعه ریخته میشود؟
شیعه تنها گروهی است که در برابر کسانی که خیال میکنند سخنانشان، سخنان خداست و حدود آنها سایه خداست و کسانی که خیال میکنند، باید تمام عالم در برابر کارها و اعمال آنها سکوت کنند، قد علم کرده است.
حکّام جور هر جا شیعهای یافتهاند، او را به خاک و خون کشیده اند, بحث در این است که آیا این مسائل ویژه شیعه است یا سیره پیامبر یا اینکه امیرالمؤمنین برای خود اصول جدیدی را پدید آورده است؟ حضرت در این باره می فرمایند: «إنّی حاملکم علی من منهج نبیّکم»"من چیز تازه ای نیاورده ام، بلکه شما راه را گم کردهاید"
اگرچه اسم شیعه را "رافضی" گذاشتند اما شیعه راه را رافض نکرده است، بلکه گمراهان باید راه را پیدا کنند.
علت خونریزی و قتل عام شیعه در تاریخ چیست؟ چرا هویت شیعه به او اجازه نداد که تسلیم شود؟ و به تعبیر"إبن أبی الحدید" که چرا خون شیعه در تاریخ ریخته شد؟
«فلم یزل یقطرالسیف من دمائهم»" در هر دوره خون شیعه با تعداد وعده کم، ولی با دشمنان زیاد ریخته شد"
رسول خدا(ص) عصاره تمام انسان هاست که می فرماید: «إنی بعثت لأتمّم مکارم الأخلاق»"مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را تکمیل کنم."
اگر شاهان نالایق بر جایگاه پیامبر بنشینند، مثل بنی امیه و بنی عباس دیگر نباید از مکتب و اخلاق و دین انتظاری داشت و تلاش صد و بیست و چهار هزار پیامبر بر باد می رود.
چرا زیارت وارث برای امام حسین(ع) وارد شده؟ زیرا ایشان وارث تمامی پیامبران است.
زیاد بن أبیه از شیعیان علی بن أبی طالب (ع) بود و همه شیعیان را میشناخت، وقتی معاویه او را بر کوفه مسلط کرد و بصره را نیز به کوفه ملحق کرد، این ملعون چه خونهایی را که به ناحق از شیعه نریخت! چه تعداد از آنها را بر درختان خرما به دار آویخت! و بسیاری را هم زنده به گورکرد. امام شیعیان را هم زنده زنده، دفن کرد.
چگونه میتوان امام شیعه را زنده زنده دفن کرد؟
امام صادق(ع) می فرمایند:«نحن الموؤدة» "ما را زنده زنده، دفن کردند"
در صحیح مسلم وقتی نوبت به نقل حدیث از امام صادق(ع) می رسد چنین می گویند:«فی النفس من الصادق شیء» "یعنی در وجودم نسبت به امام صادق(ع) چیزی هست" یعنی اینکه حتی امام صادق(ع) را درحد و اندازه یک راوی ساده و عادل هم نمی دانند و این چنین امام را دفن می کنند.
امام باقر(ع) می فرمایند:«قطعت شیعتنا بکل بلدة و قطعت الأیدی والأرجل»"در هر شهر شیعیان ما به قتل رسیدند و دست ها و پاهای آنها بریده شد."
اینکه بعضی ها هنگام رفتن به کربلا شعارمی دهند:«لوقطع ارجلنا والیدین نتیک سحفن سیدی یا حسین»
"اگرچه دست و پایمان قطع شود، با وجود ضعف نیز نزد تو خواهیم آمد" چیزتازه ای نیست و از قدیم وجود داشته است.
حضرت می فرمایند:«علی الظنّ» آن همه کشت و کشتار را فقط به گمان اینکه فلانی شیعه است، به راه انداختند.
« وکان من یذکر بحبّنا والانقطاع إلینا سجن أو نهب ماله ، أو هدمت داره »[39] "هرکسی که به داشتن محبت نسبت به ما اهل بیت، متهم شد به زندان افتاد و مالش به غارت رفت و خانه اش ویران شد"
دستورالعمل معاویه به فرمانداران خویش این بود که هرکجا شیعه ای یافتید، حقوق او را قطع کنید و خونش را پایمال کنید, چرا خون شیعه به ناحق ریخته شد؟ مگر اعتقاد شیعه چه بود؟ و چه خطری داشت؟ همه اینها باید معلوم شود.
خلفای بعدی هم همچون معاویه خون شیعه را ریختند تا جائیکه "منصور دوانیقی" شیعیان را در کاخش زنده به گور می کرد, به طوری که معاویه "حجر بن عدی" را دستگیر کرده و عمدا او را به "زیاد بن ابیه" تحویل داد و به زیاد دستور داد:«أقتلوه شر قتلة» "او را به بدترین وضع ممکن به قتل برسان" و زیاد نیز او را در کاخش زنده زنده، دفن کرد.
علت اینکه یکی ازخیابان های بغداد "شارع منصور" نامیده شده، این است که صدام ضد شیعه و یک ناسیونالیست بسیار افراطی، عرب بود.
چون شیعه موالی ایران بود، هرکجا را که در آن اثری از ایران و ایرانی بود، ازبین می برد.
داماد صدام در حالی که بر روی تانک نوشته بود:«لا شیعة بعد الیوم» "از امروز به بعد دیگر شیعه ای نخواهد بود"، وارد شهر بغداد شد.
منظورصدام از واژه منافقین در سخنرانی هایش شیعیان بودند.
مسئله امامت
علت این همه خونریزی به هویّت شیعه بر می گردد که نخستین موردِ آن، مسئله ی امامت است که در غدیر اعلام شد و دومین موردِ آن، به سیره ی امام علی (ع) بر میگردد.
غدیر، شیعه را مانند شمشیر برنده ای در مقابل رهبران ناصالح قرار داد, ذات امامت، مقتضی ِعصیان شیعه می باشد. امام حسین (ع) فرمودند: «مَا الْإِمَامُ إِلَّا الْعَامِلَ بِالْکِتَابِ الْقَائِمَ بِالْقِسْط» "امامت یعنی رهبریّت صالح؛ و ریاست دین و دنیا"
مسئله ی امامت، جوهره ی دین و باطن تمام احکام است, حضرت علی(ع ) فرمودند:«أنا صلاة المؤمنین و صیامهم» "من نماز و روزه ی مؤمنان هستم"
اقتضای رهبریت صالح این شد که شیعه به تمامی حکومت ها به دیده حکومت غصبی نگریسته و معتقد به این شود که هر کسی که در رأس حکومت باشد یا باید معصوم باشد یا "مأذون مِن قِبل المعصوم" بوده و از جانب معصوم به او اذن داده شده باشد و لذا هر شیعه ای که در طول تاریخ به سِمَت استانداری یا فرمانداری منصوب گردیده است، ابتدا از معصوم (ع) اجازه می گرفته است.
اهل بیت (ع) به شیعیان خود آموخته بودند که غیرِ معصوم طاغی است و به فرموده قرآن باید به تمامی طاغوت ها کافرشد « ... وَ قَدْ أُمِرُواْ أَن یَکْفُرُواْ بِهِ ...»امام حسین (ع) در زمان خود معاویه در خطبه ای که در منا ایراد فرمودند، معاویه را طاغیة خطاب کردند.
«أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ هَذَا الطَّاغِیَةَ- قَدْ صَنَعَ بِنَا وَ بِشِیعَتِنَا مَا قَدْ عَلِمْتُمْ- وَ رَأَیْتُمْ وَ شَهِدْتُمْ وَ بَلَغَکُمْ»
اینجا بود که امامت، به مسأله ای خطرناک تبدیل شد.
"جناب آقای شهرستانی" که یکی ازمتعصّبین اهل سنّت است، در کتاب المِلـَـل و النِّحَـل، چنین می نویسد:«ما سلّ سیف علی القاعدة الدینیة کما سلّ علی الامامة» "آن گونه که بر امامت شمشیر کشیده شده است، بر هیچ چیز دیگری شمشیر کشیده نشده است"
بشریّت مِلک من و شما نیست؛ بلکه ملک و امانت خداست و مالک در ملک و امانت تصرف می کند, مالک کسی است که تار و پود شیء در دست او باشد.
طبیعتِ آتش، سوزاندن و طبیعتِ آب، غرق کردن است؛ امّا اگر خداوند دستور دهد که آتش خاموش شود و یا آب غرق نکند، دیگر آتش نمی سوزاند و آب نیز غرق نمی کند؛ «... بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کلُِّ شىَْءٍ ...»هم چنان که یونس (ع) از غرق شدن نجات یافت.
داستان اسماعیل و ابراهیم (ع) نیز شبیه همین مثال است؛ خاصیتِ چاقو، بریدن است؛ امّا به فرمان خداوند، چاقو سر اسماعیل (ع(را نبرید و ابراهیم (ع) آن را به صخره ای پرتاب کرد و چاقو در صخره فرو رفت و ابراهیم (ع) را شگفت زده کرد.
از چاقو ندا آمد:« الخلیل یأمرنی والجلیل ینهانی» "خلیل(ابراهیم) می گوید بـِبـُرّ و جلیل(خدا) می گوید، نـَبـُرّ"
اگر تیغ عالم بجنبد ز جای نَبُرَّد رگی تا نخواهد خدای
مبنا و فلسفه ی حکومت در اسلام این است که هرکسی نمی تواند مالکِ بشریّت باشد؛ اگر در جامعه شخص افضلی وجود داشته باشد، در آن صورت حتّی عالم عادلی که فاضل هم است، نمی تواند حکومت کند.
سیره علی (ع)
دومین مورد سیره مبارک امام علی (ع) است که حضرت، اصل امامت را به صورت عینی پیاده کردند, این در حالی بود که مقصود امام، حکومت نبود؛ بلکه حضرت می خواستند با تصویر سازی اصول، نحوه ی حکومت را آموزش دهند.
به این ترتیب امام (ع) بعد از خود نسلی معترض (شیعه) را به جای گذاشت و به همین علّت معاویه به سبّ و دشنام آنان تن داد و در نهایت شیعیان او را، به قتل رساندند.
خلیفه ی سوم عثمان ازسوی مردم متّهم به تصرف در بیت المال شد و آن قدر مورد اعتراض قرار گرفت، که غضبناک شد و گفت: « لَنَأْخُذَنَّ حَاجَتَنَا مِنْ هَذَا الْفَیْءِ وَ إِنْ رُغِمَتْ أُنُوفُ أَقْوَامٍ ...»"من تا جائیکه دلم بخواهد، از بیت المال أخذ خواهم کرد و لو اگر بینی بعضی ها به خاک مالیده شود!"
علی (ع) برخواست و فرمود: « إِذًا تُمْنَعُ مِنْ ذَلِکَ وَ یُحَالُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ»"در آن صورت از آن منع خواهی شد و در مقابل تو و خواسته ات خواهند ایستاد"
در این موقع پیرو خطِّ امامت عمّار یاسر بلند شدند و گفتند:« فَقَالَ عَمَّارٌ أُشْهِدُ اللَّهَ أَنْ أَنْفِیَ أَوَّلُ رَاغِمٍ مِنْ ذَلِکَ»" پس خدا را شاهد می گیرم که در این صورت اوّلین بینی ای که به خاک می مالی، بینی من باشد!" ( یعنی نخستین کسی که در مقابل تو و خواسته ات خواهد ایستاد، من هستم.) و این خطّ امامت بود که اگر کسی می خواست بیراهه برود، مانع او می شد.
بعد از شهادت امیرالمومنین (ع)، معاویه در مقام خلافت گفت « الأَرْضُ للَّهِ وَأَنَا خَلِیفَةُ اللَّهِ فَمَا أَخَذْتُ فَلِی» "زمین برای خداست و من نیز خلیفه ی خدا هستم!" و با این شعار، هر شیء عتیقه و گرانبهایی را از آن خود می دانست به طوری که دستور داده بود، اشیاء گرانبها را جدا کنند و بقیه بیت المال را، تقسیم کنند.
شخصی از بنی امیّه چنین نقل میکرد که:«ما غرق طلا بودیم» و شخص دیگری نیز می گفت:«با تبر طلا می شکستیم!»
معاویه در این خصوص چنین می گوید:«وَمَا تَرَکْتُهُ لِلنَّاسِ فَبِالْفَضْلِ مِنِّی» "اگر چیزی به مردم می دهم، همه از روی لطفِ من است!"
در این هنگام صعصعة بن صوهان ( از شیعیان علی بن ابی طالب) برخواست و گفت:« مَا أَنْتَ وَأَقْصَى الأُمَّةِ فِی ذَلِکَ إِلا سَوَاءٌ ، وَلَکِنْ مَنْ مَلَکَ اسْتَأْثَرَ » "تو (معاویه) با کسی که در دورترین نقطه ی تمدّن اسلامی است، هیچ فرقی نداری و هر دو با هم مساوی هستید و لکن مصیبت اینجاست که هر کس حکومت کند، قـُلدُر می شود و تو از روی زورگویی این چنین می گویی"
معاویه عصبانی شد و گفت: «لَهَمَمْتُ» "من تصمیم خود را گرفته ام".
صعصعة گفت: «مَا کُلُّ مَنْ هَمَّ فَعَلَ » "گمان می کنی کسی که تصمیم گرفت، می تواند تصمیمش را عملی کند؟" معاویه گفت:« قَالَ: وَمَنْ یَحُولُ بَیْنِی وَبَیْنَ ذَلِکَ؟»"چه کسی می تواند جلوی مرابگیرد؟"
صعصعة گفت: «الَّذِی یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ»"همان کسی که بین انسان و قلبش حائل است، بین تو و انجام تصمیمت حائل خواهد شد و نخواهد گذاشت که تصمیمت را عملی کنی!"
طه حسین پس از نقل این دو داستان چنین می گوید:"علی هذه السیاسة سفطت الشیعة"همین سیاست و روش باعث شد که خون شیعه ریخته شود.
این، سیره ی علی (ع) است. همین سیره و امامت بود که راه را به شیعه نشان داد.
شیعه، ما بین دو حدِّ تاریخی عدالت قرارگرفته است: عدالت علی (ع) و عدالت صاحب الزمان (عجّ) «یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْما»[57] همین دو امر در طول تاریخ باعث ورود سیل عظیم جمعیت به مذهب شیعه بوده است.
زمانی که علی (ع) خلافت را به دست گرفتند در روز دوّم، خطبه ای ایراد فرمودند و تغییراتی بنیادین ایجاد کردند,اولین کار ایشان این بود که تمامی دفاتر ریاست را به آتش کشیدند و جمع کردند, زمانی که علّت این کار را از علی (ع) جویا شدند، ایشان فرمودند: اگر متّقی هستید و یا جهاد کرده اید، مزدتان را از خدا بخواهید!
حضرت فرمودند: فقط یک پرچم وجود دارد و آن پرچم کعبه است؛ هرکس طرفدارِ این پرچم است، نزدِ ما حقّی دارد.
سه درهم به طلحه و سه درهم به زبیر و سه درهم نیز به أمّ هانی (خواهرشان) دادند؛ در حالی که این نوع تقسیم عادلانه سبب ِاعتراض ایشان شد,عدالت علی (ع) یعنی این! عدالتی که در کار حکومت نه فامیل و نه دوست و نه دشمن می شناسد.
کل یدعی وصـلاً بلیـلا و لیـلا لا تقــر لهم بـذاک
همه مدّعی عشق لیلا هستند؛ ولی لیلا آن ها را نمی خواهد!
امّ هانی فریاد زد و گفت: مرا با کنیزم یکسان گرفته ای؟ حضرت فرمودند: من در قرآن فرقی بین اولاد اسحاق و اسماعیل ندیدم!
زنی عرب نزدِ حضرت آمد و گفت: آیا مرا با عجم یکی دانسته ای؟
حضرت به او فرمودند: برو و دو مشت خاک بیاور، آن زن دو مشت خاک آورد، حضرت فرمودند: من فرقی بین این دو مشت خاک نمی بینم!.
مالک به حضرت گفت: یا علی! این چه عدالتی بود که همه را فراری داد؟
علی (ع) فرمود: ای مالک! می ترسم ازاینکه در آن دنیا خدا به من بگوید این چه عدالتی بود که برقرار کردی؟ و ادامه داد: «وَ لِلْمُتَّقِینَ عِنْدَ اللَّهِ غَداً أَحْسَنُ الْجَزَاءِ وَ أَفْضَلُ الثَّوَاب»[58] " در آخرت برای متّقین نزد خداوند بهترین پاداش و نیکوترین ثواب است"
و نیز حضرت فرمودند: مگر پیامبر ابتدای بعثت تنها نبودند؟ چگونه خداوند ایشان را تکثیر کرد؟ نهایتش این است که من نیز تنها خواهم ماند.
روزی به امام علی (ع) گزارش دادند که "إبن حرمة" (مسئول بازار اهواز) به بیت المال خیانت کرده است, حضرت بلافاصله نامه ای به استاندار نوشته و دستور دادند که هرگاه خیانت "إبن حرمة" بر تو آشکار و محرز گردید، او را از کار برکنار کن و به زندانی بیفکن و مردم و سایر کارگزاران را از کار او آگاه کن,مبادا در این امر غفلت کنی که اگر بدانم در انجام وظیفه ات کوتاهی کرده ای، شدیداً با تو برخورد می کنم.
روز جمعه إبن حرمة را آزاد کن و سی و پنج ضربه شلاق به او بزن و او را در بازار بگردان تا هر کس حقّی دارد، از او بگیرد و دوباره دستش را ببند و او را با ذلّت به زندان بیفکن و پاهایش را ببند؛ هر کس برای او غذا و لباس آورد، منعی ندارد؛ ولی نگذار کسی با او حرف بزند و راه حیله و فرار کردن را به او بیاموزد,بگذار همه ی زندانیان از هوای آزاد استفاده کنند؛ ولی مگذار إبن حرمة حتّی از هوای آزاد استفاده کند؛ چون دست ِاو به بیت المال آغشته است,فقط در حال مرگ بگذار از هوای آزاد استفاده کند. این است عدالت علی (ع).
امام علی (ع) با همین کارها هویّت شیعه را به تصویر کشید.
کربلا شیعه را تشجیع کرد؛ تراث عاشورا به شیعه هویّت بخشیده و ما نیز با همین هویّت، دین و دینداری را تصویر می کنیم.
دشمنان حسین(ع)
دشمنان حسین(علیه السلام) به سه دسته تقسیم می شوند:
1.اولین دسته کسانی هستند که بدن مبارک حضرت را پایمال کردند.
.2 . دومین دسته کسانی هستند که خواستند آثارحسین(ع) را نابود کنند, کسانی که قبر حسین(ع) را شخم زدند و از عزاداری کردن برای حسین(علیه السلام) جلوگیری کردند
.3. سومین دسته دشمنانی هستند که می خواهند امام حسین(ع) را در سال61 هجرت، دفن کنند و ایشان را در عزاداری و یادبود حفظ کنند.
حماسه عاشورا
پیش بینی امام حسین(ع) در خصوص واقعه کربلا
1. امام حسین (علیه السّلام) در سه مکان خبر از شهادت خویش می دهند:
«قلوبهم معک سیوفهم علیک» زمانی که حضرت از مکّه به سمتِ کربلا خارج می شدند، فرزدق را در راه می بینند و به او می فرمایند: «ماالخبر؟» چه خبر؟
او گفت: «کوفیّون قلوبهم معک وأمّا سیوفهم علیک» " دل های کوفیان با توست و امّا شمشیرهایشان بر علیه توست!"
امام به فرزدق می گوید :«بنی امیّه مرا خواهند کشت».
در روز هشتم ذی الحجّه هنگام طواف وقتی حضرت متوجه می شوند، عده ای با شمشیرهایی که در زیر لباس هایشان پنهان کرده اند، درصددِ سوء قصد به جان ایشان هستند، سریعاً از حرم دور می شوند تا خونی در حرم امن الهی ریخته نشود و حرمت حکم الهی یعنی "ریختن خون در نزدیکی خانه ی خدا" شکسته نشود.
حضرت در کربلا از تشییع پیکر فرزندش خودداری می کنند؛ چرا که تشییع پیکر فرزند بر پدر مکروه است,حضرت این چنین به احکام الهی توجه دارند.
2. دومین پیش بینی زمانی است که امام به محمد حنفیّه نامه نوشتند، که بنی امیّه مرا خواهند کشت؛ ولی خون من آنها را به روزِ سیاه خواهد نشاند.
3. سوّمیّن پیش بینی زمانی است که به جز بانوان هیچ یک از یاران حضرت باقی نمانده بود که حضرت به آنان فرمودند: لباس هایتان را تعویض کنید و زیور آلاتِ خود را بردارید؛ من هم درعوض به شما مژده ای می دهم. حضرت فرمودند که بعد از کشته شدنم توسط بنی امیّه خون من آنها را ذلیل خواهد کرد.
یزید بعد از آن واقعه، عمرِ کوتاهی داشت و حتی پسرش نیز چهل روز بعد از مرگ وی، به جای خواندن خطبه، پدرش یزید را لعنت کرد.
عرفان امام حسین (ع)
از مصیبت و شجاعت و نهضت و حماسه ی حسین (ع) بسیارسخن به میان آمده است؛ ولی از عرفان حسین (ع) چیزی گفته نشده است, پیروان عرفان های کاذب باید از منظر عرفان به حسین (ع) بنگرند؛ ابتدا باید دید که حسین (ع) در چه مقامی است؟ و پس از آن، باید به چگونگی پیدایش کربلا نگریست؟
کسی که می خواهد سیر و سلوک إلی الله داشته باشد، باید صد منزل طی کند؛ در طی یک یا دو روز، انسان ساخته نمی شود!
شخصی به حضرت آیت الله بهجت (ره) گفت: یک سال است که تلاش می کنم،امّا به جایی نمی رسم؟
حضرت آیت الله بهجت (ره) در پاسخِ آن شخص فرمودند: هنوز که بیست سال نشده، شده؟!
بدن و روح انسان باید بزرگ شود و کوچک نماند.
همه اندرز من به تو این است که تو طفلی و خانه رنگین است
در روایت وارد شده است که در دوران آخر الزمان، کودکان ریاست خواهند کرد؛ منظور روایت، کدام کودکان هستند؟
آنچه در عرفان مطرح است، این است که انسان از لحاظ جسمی زمانی به بلوغ می رسد که از او منی خارج شود؛ ولی از جهت روحی زمانی بالغ می شود که انسان از منیت خارج شود نه منی از انسان! یعنی اینکه منیّت از انسان خارج شود و پیوسته نگوید: من! من! من!....
بالغ کیست؟ و به چه کسی بالغ می گویند؟ به امثال امام خمینی (ره) که فرمودند:
نیستم نیست که هستی همه در نیستی است هیچم و هیچ ! که در هیچ نظر فرمایی
آیا انسان با این "هیچ" سخن می گوید؟ نه! ولی خداوند با این هیچ در قرآن سخن گفته است! گاهی او را نصیحت می کند؛ گاهی از او عصبانی می شود؛ گاهی او را بشارت می دهد؛ گاهی او را تشویق می کند و گاهی نیز او را نوازش می کند.
برای رسیدن به بلوغ باید صد منزل طی شود: اوّلین منزل «یقظه» است و آخرین منزل «توحید» است. نحوه طی کردن این م
دیدگاهها