سبلان ما

پایگاه خبری تحلیلی

سبلان ما

شنبه 1 شهریور 1404
  • کد خبر: 24324
  • بازدید: 695
  • 1394/10/03 - 09:31:51

استكبارستيزي و دشمن شناسي درانديشه هاي امام خميني(ره)

در شرائط کنونی که ولایت فقیه ، این شالوده اصلی نظام سیاسی اسلام و مرکز ثقل حکومت دینی ، به عنوان یکی از مباحث مهم اعتقادی اسلام از طرف دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب اسلامی و همه کسانی که از این انقلاب ضربه ای خورده اند مورد هجمه و تعرض قرار گرفته ، لازم

به گزارش خبرنگار ،در شرائط کنونی که ولایت فقیه ، این شالوده اصلی نظام سیاسی اسلام و مرکز ثقل حکومت دینی ، به عنوان یکی از مباحث مهم اعتقادی اسلام از طرف دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب اسلامی و همه کسانی که از این انقلاب ضربه ای خورده اند مورد هجمه و تعرض قرار گرفته ، لازم است که اولا در جهت تبیین این اصل مهم ، مترقی و نجات بخش اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله که ضامن بقای اسلام و انقلاب اسلامی است اقدامی شایسته و مؤثر صورت پذیرد و اصول و فروع آن تفهیم شده و حجت بر همه تمام شود و ثانیا قدر این موهبت و هدیه الهی را دانسته و با تبعیت کامل و بی چون و چرا شاکر این نعمت بزرگ الهی باشیم.لذادراین مقاله که باعنوان ( ستیز با استکبار درون و برون از منظر ولایت مطلق فقیه ) مطرح گردیده تلاش شده که بیشتر از کلام بنیانگذار جمهوری اسلامی و پایه گذار و تشکیل دهنده این اصل مهم استفاده شود. در این فرصت کم و در این راستا و بر مبنای این اصل مهم شمه ای از راهکارها برای ستیز با استکبار درون و برون از منظر ولایت مطلقه فقیه که همان ادامه راه انبیاء الهی و اسلام عزیز است بیان می شود.لازم است که در تمام جهات ، مبانی اعتقادی و آبشخور فکری خلف صالح و بی همتای او ، که در زمان حاضر این علم به دست اوست ، برسی شود تا فهمیده شود که بهترین و کاملترین کسی که پیرو و عامل به امام و خط امام ره است مقام معظم رهبری حضرت آیه الله العظمی امام خامنه ای می باشد و این سیلی محکمی بر دهان کسانی است که ادعای پیروی از امام راحل و خط ایشان را دارند ولی در صف دشمنان قسم خورده امام( ره) ایستاده اند.فرضیه این پژوهش بیانگر این مطلب است که جمهوری اسلامی ایران، با تبعیت کامل از اصل ولایت و در ادامه ولی فقیه زمان خود که مبتنی بر اصول اسلامی پایه ریزی شده بهترین استکبار ستیز در جهان شمرده شده و زمینه فرج و ظهور منجی عالم بشریت را فراهم نموده است. نوع کار تحقیقاتی در این مقاله بصورت نظری و روش تحقیق بصورت توصیفی ، تحلیلی می­باشد.

 

واژه گان کلیدی: ولایت مطلق فقیه، استکبار ، استبداد، و فساد و فحشاء، وابستگی، استقلال .

 

 

 

مقدمه

اسلام دینی پاسخگو در همه جهات است و برای همه مسائل و مشکلات راه حل ارائه کرده است چون تنها دین جامع و کاملی است که از طرف پروردگار و خالق همه جهان هستی برای ما انسان ها آورده شده است. لذا تعریف استکبار ، لزوم و تاکید بر ستیز با آن را باید اسلام عزیز بیان نماید . در قرآن و روایات معصومین علیهم السلام مواضع و راهکارهای جدی و صریح در رابطه با ، ستیزبا استکبار درون (دشمن درونی= نفس اماره) واستکبار برون (دشمن بیرونی= آمریکا، انگلیس، اسراییل و متحدانشان) بیان شده است . لذا لازم و ضروری است شگردها و ابزار های این دو اژدهای خونخوار را شناخته و در جهت مبارزه و ستیز با آن دو اقدام قاطعانه ای صورت پذیرد . و این را باید دانست که تا انسان از میدان ستیز با استکبار درون پیروز وسربلند بیرون نیاید نمی تواند از میدان ستیز با استکبار برون پیروز و سربلند در آید واستکبار برون این مهم را دریافته به همین دلیل از جنگ سخت با ایران (که نتیجه آن شهید و شهادت است ) دست کشیده و وارد جنگ نرم با ایران (که نتیجه آن ابتذال و فاسد شدن جامعه و نیروی دشمن شدن است ) شده است . لذا تسلط بر کشورها و چگونگی استعمار آنها تغییر شکل داده است . دیگر تنها تهاجم سخت جهت تسلط بر کشورها به تنهایی جوابگو نیست بلکه تهاجم نرم ویا تلفیقی از تهاجم نرم و سخت جهت استعمار کشورها به کار گرفته میشود چرا که تهاجم نرم باکمترین هزینه وتاثیر گذاردن بر فرهنگ و باورهای آن جامعه و از بین بردن مقاومتهای فیزیکی جامعه ، رسیدن به هدف را که همان به تاراج بردن سرمایه های معنوی و مادی انسانها است را تسهیل مینماید در اینجاست که اهمیت فرهنگ اسلام و چگونگی پاسداشت اصول و ارزشهای فرهنگ اسلامی جامعه مورد توجه قرار میگیرد .

 

استکبار

در ابتدا باید معنای استکبار و وجوه و شوون آن را مورد بررسی قرار داد و سپس اینکه به چه علت انسان تحت استکبارهای داخلی و خارجی قرار گرفته و تابع آن می شود و راه هایی که انسان را از جلوی دهان این اژدهای خوش اشتها نجات می دهد چیست را بیان نمود.استکبار در لغت به معنای گردنکشی و خودنمایی کردن و تکبر ورزیدن است اما استکبار معنایی تاریخی - فرهنگی نیز دارد. بشر، بنده و مخلوق خداست و باید مطابق تعالیم الهی و آیین آسمانی زندگی کند، اما اگر آدمی به نحوی و به صورت آشکار یا پنهان و مستقیم یا غیر مستقیم، منکر بندگی و مخلوقیت خود و خالقیت و توحید حق گردد یا ربوبیت تکوینی و یا تشریعی خداوند و یا توحید در پرستش او را انکار نماید، در وافع استکبار ورزیده است.افراد بشر در ادوار مختلف تاریخ، رویکردهای مختلف استکباری داشته اند و به اشکال مختلف در مقابل فرامین الهی استکبار ورزیده اند،اما در عصر جدید یعنی دوران مدرن تاریخ غرب، اساسا انسان غربی با استکبار در برابر خداوند تعریف شده و عینیت یافته است.جوهر مدرنیته، اومانیسم است و اومانیسم چون به معنای اثبات خود بنیادی بشر در مقابل اراده الهی است، ذاتا استکباری است. بنابراین استکبار، ویژگی ذاتی تمدن مدرن است. در واقع در غرب مدرن، استکبار صورت یک سیستم و نظام را یافته است و در هیئت مجموعه ای از قوانین، نهادها و نظام های سیاسی و اقتصادی و فراتر از آن، در هیئت یک تمدن ظاهر گردیده است.بنابراین استکبار، شوون و وجوه مختلف دارد و بدین سان می توان از شان سیاسی یا شان اقتصادی و یا وجه حقوقی استکبار نام برد. به عنوان مثال نظام اقتصادی غرب که سرمایه سالاری است، اساسا بر پایه سود گرایی، سوداگری و انباشت سرمایه – بدون توجه به وجوه شرعی و حلال و حرام ثروتها – و ربا خواری بنا گردیده است و از این رو نحوی استکبار در مقابل اراده تشریعی خداوند است. در قلمرو حقوقی نیز مبنای نظام حقوق غرب مدرن بر پایه ی فلسفه ی حقوق طبیعی و حقوق بشر نهاده شده است که مفروضات اصلی آن اصالت دادن به نفس اماره ی فردی و آزادی بشر جهت ارضای نامحدود جسمانی و لذت گرایی صرف ناسوتی است. در این پندار وجه ناسوتی وجود آدمی اصالت می یابد و حتی قداست می یابد و اساس همه چیز عبارت است از ارضای آن خواهد بود. روشن است که این امر، خلاف تعالیم الهی و مبانی اسلام است که خواهان نظارت وجه روحانی و قدسی بر نیازها و خواسته های ناسوتی بشر و هدایت آن بوده و برای ارضای نیازها و خواست های غرایز نیز حدود و چهارچوب مشخص تعیین می کند. وقتی بشر صرفا با تکیه بر نیازهای ناسوتی اش و بر مبنای اومانیستی تفسیر شود، طبعا نظام حقوق و تکالیفی هم که برای او در نظر گرفته می شود، غیر دینی و اومانیستی و لذا استکباری خواهد بود.از این روست که می گویند، مبنای فلسفی و تئوریک حقوق بشر غربی استکباری است. چنان که گفتیم استکبار، فقط عبارت از شوون سیاسی یا اقتصادی نبوده و یک مجموعه ی فراگیر و گسترده است. امپریالیسم، صورت اقتصادی – سیاسی و بیشتر استکبار است. لذا نسبت میان استکبار و امپریالیسم، عموم و خصوص مطلق است بدین معنی که هر امپریالیسمی استکباری است اما هر استکباری امپریالیستی نیست. زیرا که امپریالیسم در معنای اصطلاحی آن، پدیده ای عمدتا اقتصادی است که از اواخر قرن نوزدهم پدید آمده است حال آنکه استکبار به صورت یک تمدن و کلیت فراگیر از زمان رنسانس ظهور کرده است و قبل از عصر جدید نیز به صورت غیر سیستماتیک و یا غیر اومانیستی ظاهر شده بوده است.

 

استبداد

استبداد به معنای اعمال قدرت بی ضابطه و فاقد حدود قانونی مشروط کننده و محدود کننده از سوی یک نفر و یا یک جمع است. در واقع در یک رژیم استبدادی، اعمال قدرت سیاسی، ضابطه مند نیست و نه آداب و رسوم عرفی و نه احکام و حدود دینی و نه قوانین مدون مدنی، آن را محدود نمی کند بنابراین باید توجه کرد که هر نوع تمرکز یا تجمع قدرت به معنای استبداد نیست، بلکه اعمال بی ضابطه و نامحدود قدرت است که استبداد نامیده می شود. در تفکر سیاسی اسلامی و بر پایه نظام امامت، هم تمرکز و تجمع قدرت و هم اعمال آن تماما ضابطه مند و مشروط به حدود احکام و تعالیم شرعی است و امام و رهبر در اعمال قدرت خود باید یکسره بر پایه قرب الهی و در چهارچوب احکام دینی تصمیم گیری نتماید. لذا استبدای نامیدن حکومت اسلامی و نظام امامت از پایه اشتباه و توهم آلود است. رژیم های سلطنت مطلقه ی قرون شانزدهم و هفدهم در اروپا نظیر سلطنت لویی چهاردهم پادشاه فرانسه و اعمال قدرت پادشاهانی همچون آقا محمد خان قاجار را می توان از نمونه های حکومت استبدادی دانست. در رژیم استبدادی آنچه تعیین کننده است،اهواء و اغراض و منافع فرد یا گروه مستبد است و حدود روشنی برای محدود کردن آن اهواء و اغراض از درون و برون وجود ندارد. ولایت مطلقه ی فقیه اگرچه به تمرکز قدرت معتقد و مبتنی است، اما چون اراده ی ولی و حتی نیت و خواست او از درون توسط ملکه ی عدالت و تقوا کنترل می شود، لذا مبتنی بر اهواء نخواهد بود و از بیرون نیز احکام و حدود ثابت و روشن اسلامی محدود کننده ی اعمال قدرت ولی فقیه است و بر خلاف رژیم های لیبرال مدعی آزادی خواهی، در حکومت اسلامی دو عامل درونی و بیرونی مشروط کننده ی قدرت است، حال آنکه در دولت های لیبرال صرفا مجموعه ی قوانین متغیر مصوب پارلمان که مبتنی بر اغراض و منافع طبقاتی است، محدود کننده ی قدرت رئیس حکومت می باشد

 

آزادی

آزادی به معنای حقیقی فقط در پرتو بندگی خداست اما آزادی در عصر و تمدن جدید غرب، یعنی دوران مدرنیته، اصالت دادن به نفس اماره ی فردی و آزادی بشر جهت ارضای نامحدود و لذت گرایی صرف است و همه چیز بر مبنای ارضای آن خواهد بود. که این مصداق بارز اسارت است نه آزادی، و چون گردن کشی نفس اماره در درون از وجوه و شوون استکباراست لذا برای ستیز با این استکبار درون بحثی پیرامون آزادی و در ادامه استقلال مطرح می شود. امام خمینی : آزادی یک امانت الهی است.(1)آزادی در هر مکتبی بر اساس ارزشهای آن مکتب تعریف می‌شود، بنابراین تعریف واحدی ندارد. برخی آزادی را مطلق می‌دانند اگر چه در مقام عمل به آن نمی‌رسند و اکثر صاحب‌نظران آن را مقید تعریف می‌کنند اما نوع قیدهای آنان متفاوت است. هر کس بر اساس ارزشهای پذیرفته شدة خود حدود آزادی را تعیین می‌کند. عده‌ای حدود آزادی را دین می‌دانند و برخی آزادی را آزادی از دین به حساب می‌آورند و بلکه اساس آزادی را رهایی از احکام الهی می‌دانند. این اختلاف آراء و تشتت انظار سبب گردیده است که آزادی تعریف مشخصی نداشته باشد. اینجات که باید انسان به خالق خود رجوع کند و با استفاده از منبع وحی حدود آزادی را دریابد و در میادین آزادی را در حوزة فکر و بیان و عمل دریابد که این مهم در سخنان امام صورت گرفت و به آن خواهیم پرداخت.

 

ارزش آزادی

ارزش آزادی از بدیهیات است و فدائیان زیادی را در تاریخ به خود اختصاص داده است. امام در این باره می‌قرماید: «نعمت آزادی بالاترین نعمتی است که بشر دارد.»(2)«آزادی یک نعمت بزرگ الهی است.»(3)بزرگی نعمت آزادی بخاطر آن است که انسان در بستر آزادی می‌تواند عقاید حقة الهیه را انتخاب کند و بر اساس آنها عمل نماید و غنچة وجود خود را شکوفا سازد. البته بیان عقاید و رفتار نیازمند آزادی است. و گرنه انتخاب و پذیرش عقاید که یک گزینش قلبی است در همة شرایط امکان‌پذیر است.

 

اسلام و آزادی

اسلام مهد آزادی است و همه را در انتخاب راه آزاد گذارده است. هر چند قرآن هیچ دینی را جز اسلام مورد قبول نمی‌داند و به صراحت می‌فرماید : «ان الدین عندالله الاسلام» (4) (دین مورد قبول خداوند اسلام است) و در جای دیگر می‌فرماید: و من یبتغ غیرالاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فی الاخره من الخاسرین»(5) (هر کس غیر از اسلام دینی اختیار کند هرگز از او پذیرفته نیست و در آخرت از زیانکاران است) با این حال می‌فرماید : «لااکراه فی الدین» (6) (اجباری در پذیرش دین نیست.) (7)این عظمت اسلام و وجود آزادی حقیقی در این دین مقدس است که اجباری در پذیرش دین حق ندارد و الزامی در عدم پذیرش ادیان مردود اعمال می‌کند. با توجه به این حقایق است که می‌توان گفت هیچ مکتبی به اندازة اسلام به انسان آزادی نداده است. شاید گفته شود که مکاتب دیگری وجود دارد که انسان را در انتخاب راه آزاد گذارده‌اند ولی باید گفت آنها این ادعا را ندارند که راه صحیح در آنها منحصر می‌گردد، و عدم چنین ادعایی از سوی آنها و وجود این ادعا در اسلام آزادی را در این دین مقدس به اوج خود رسانده است. ضمن این که مکاتب مدعی آزادی فراوانند اما هیچکدام در مقام عمل به مبانی نظری خود در باب آزادی رضایت نداده‌اند و کشورهای غربی بهترین گواه این تناقضند. اما دربارة اسلام و آزادی می‌فرماید: «اسلام بیش از هر دینی و بیش از هر مسلکی به اقلیت‌های مذهبی آزادی داده است.»(8) «زن‌ها آزادند همان‌طوری که مردها آزادند، ما طبق قانون اسلام عمل می‌کنیم.»(9)«در جمهوری اسلامی جز در مواردی نادر که اسلام و حیثیت نظام در خطر باشد، آن هم با تشخیص موضوع از طرف کارشناسان دانا، هیچ کس نمی‌تواند رأی خود را بر دیگری تحمیل کند و خدا آن روز را هم نیاورد».(10)استحکام معارف اسلامی سبب گردیده است تا بدون واهمه به مخالفین خود آزادی دهد تا سخنان خود را بیان کنند. شجرة طیبة اسلام آن گونه نیست که از وزش افکار دیگران بلرزد. هر چه مکتبی ضعیف باشد آزادی را محدودتر می‌کند. هراس فرانسه از حجاب اسلامی یک دانش‌آموز، که امروز مهد تمدن و آزادی غربی است بیانگر عنکبوتی‌ بودن خانة فرهنگ غرب است. مسئله، پوشش اسلامی یک دانش‌آموز مسلمان نیست بلکه مسئلة آسیب‌پذیری فرهنگ ضعیف غرب است. بنابراین شعار «لااکراه فی الدین» اسلام و تحمل کفار اهل کتاب در نظام اسلامی نشان استحکام بنیانهای فکری و عقیدتی اسلام است. امام در این باره می‌فرماید: «اسلام دین مستند به برهان و متکی به منطق است و از آزادی بیان و قلم نمی‌هراسد و از طرح مطلب‌های دیگر که انحراف آنها در محیط خود آن مکتب‌ها ثابت و در پیش دانشمندان خودشان شکست خورده هستند باکی ندارد.»(11)از آنچه بیان گردید قرار دادن اسلام و آزادی در برابر یکدیگر عمق مجهول بودن آزادی و اسلام را اثبات می‌کند. کسانی که این دو را در برابر یکدیگر قرار می‌دهند نمی‌دانند که آزادی جزئی از اسلام است و جزء در برابر کل قرار نمی‌گیرد. دین و آزادی هرگز در برابر یکدیگر قرار نگرفته‌اند اگر روزی دین و آزادی در برابر یکدیگر بوده‌اند یا دین، دین نبوده یا آزادی، آزادی حقیقی نبوده است. تقابل مسیحیت و آزادی نشان داد مسیحیت دین تحریف شده‌ای است و تقابل اسلام و آزادی نشان می‌دهد، آزادی، آزادی صالحی نبوده است، چرا که آزادی در بستر دین می‌روید و دین در بستر آزادی تجلی می‌یابد. محال است در محیطهای غیر دینی آزادی لازم به مردم داده شود زیرا آزادی صالح جزء دین است و همچنین محال است در جو اختناق دین‌داری شود. دین و آزادی از یکدیگر و هر کجا یکی از آندو نباشد دیگری هم نخواهد بود. چه این که تاریخ گواه نقصان آزادی و دین‌داری روزگاران گذشته است که یا دین حاکم نبوده است و یا آزادی وجود نداشته است. بله زمانهایی مثل حاکمیت برخی از انبیاء مثل داود و سلیمان و رسول خدا و امیر مؤمنان و ولی فقیه در ایران از مستثنیات روزگارند.

 

آزمایش الهی

آزادی نعمت بزرگ الهی است و می‌تواند نظیر بسیاری از نعمتهای دیگر وسیلة آزمایش قرار گیرد. امام خمینی می‌فرماید: «امروز روزی است که خدای تبارک و تعالی به ما آزادی و استقلال مرحمت فرموده است و ما را با این آزادی زو استقلال امتحان می‌کند. ما را آزادی مرحمت فرموده است که ببیند در این آزادی، ما چه می‌کنیم.»(12)«آزادی یک امانت الهی است که خداوند نصیب ما کرد، آیا این امانتی که خدای تبارک و تعالی به ما داد و ما را آزاد کرد، با این آزادی چه می‌کنیم؟ آیا آزادی را صرف صلاح ملت و اسلام می‌کنیم؟ یا آزادی را صرف جهاتی [می‌کنیم] که برخلاف مسیر نهضت و برخلاف رضای خداست؟»(13)

 

سوء استفاده از آزادی

آزادی همانند تپغی است که می‌تواند جانی را گرفته و یا غدة سرطانی را از بدن خارج کند. این جهت آزادی است که آن را رحمانی یا شیطانی می‌کند. آفت آزادی ظلم و فحشاء است و اگر در این جهات قرار گیرد از آن سوء استفاده شده و کفران نعمت شده است. امام می‌فرماید: «کفران این است که آزادی را ما وسیلة کارهای زشت قرار بدهیم.»(14)«باید همة ما توجه به این معنا داشته باشیم که از این آزادی سوء استفاده نکنیم.» (15)«این آزادی که خدا به ما عنایتفرموده است و یک هدیة الهی است، اگر چنانچه شما خیانت به این آزادی و این هدیة خدا بکنید، ممکن است خدای تبارک و تعالی هدیة خودش را پس بگیرد از ما و ما باز برگردیم به آن حالی که سابق بودیم.»(16)

«حالا که آزاد شدیم، آزادی را وسیله برای خدمت به خلق و خدمت به خالق قرار می‌دهیم یا آزادی را برای مخالفت با خدا و استکبار مردم؟»(17)

 

جهت و حدود آزادی

آزادی مطلق ضد ارزش است. در مکتب آزادی به سلامت جامعه، کرامت انسان، حقوق و آزادی دیگران، قانون و در یک کلمه اسلام مرزبندی می‌شود و به تعبیر دیگر اسلام مرز آزادی است. امام در جملات مختلف به جهت و حدود آزادی اشارات تفصیلی کرده است و جهت آزادی را مصالح حقیقی انسان دانسته و آزادی را از توطئه، خیانت، خرابکاری، فساد و فحشا جدا کرده است که بخشی از آنها را بیان می‌کنیم: «آزادی قلم و آزادی بیان معنایش این نیست که کسی بر ضد مصلحت کشور قلمش آزاد است که بنویسد، برخلاف انقلابی که مردم خون‌پایش داده‌اند بنویسد، همچو آزادی صحیح نیست. قلم آزاد است که مسائل را بنویسد لیکن نه این که توطئه بر ضد انقلاب بکند.»(18)

«آزادی معنایش این نیست که بنشینید برخلاف اسلام صحبت کنید، آزادی در حدود قانون است، دین کشور ما اسلام است، ازادی در حدود این است که به اسلام ضرر نخورد.»(19)«آن مقداری که خدای تبارک و تعالی به ما آزادی داده است در آن مقدار آزاد هستیم. آزاد نیستیم که فساد بکنیم، هیچ انسانی آزاد نیست که کار خلاف عفت بکند، هیچ انسانی آزاد نیست که برادر خودش را اذیّت بکند. این مقدار آزادی که خدای تبارک و تعالی به مردم داده است بیش از آن آزادی‌هایی است که دیگران داده‌اند آنها آزادی غیر منطقی داده‌اند و آزادی‌هایی که خدا داده است آزادی منطقی است.»(20)

«در حکومت اسلامی، همة افراد دارای آزادی در هر گونه عقیده‌ای هستند و لیکن آزادی خرابکاری را ندارند.»(21)«همة مردم آزادند مگر حزبی که مخالف با مصلحت مملکت باشد.»(22)«آزادی غیر از توطئه است.»( 23)

«در جمهوری اسلامی هر فردی از حق آزادی عقیده و بیان برخوردار خواهد بود و لکن هیچ فرد یا گروه وابسته به قدرت‌های خارجی را اجازة خیانت نمی‌دهیم. (24)«جلوگیری از فساد، آزاد قرار ندادن جوان‌ها را به این که در این مراکز فحشا وارد بشوند، هروئینی بشوند، تریاکی بشوند، به فحشا وارد بشوند، قمارباز بشوند و امثال ذلک، جلوگیری از اینها اسمش جلوگیری از آزادی نیست و اسمش اختناق نیست. اسمش عمل کردن به نفع خود جوانهاست.» (25)«این است معنای آزادی که در جمهوری اسلامی است که قید و بندها دیگر زبرداشته باید بشود! هر کس هر چه می‌خواهد بگوید ولو ضد ملت باشد، ولو ضد اسلام باشد، ولو برخلاف قرآن مجید باشد؟ یا نه آزادی که می‌خواهیم ما، آن آزادی که اسلام به ما داده است، حدود دارد آزادی، آزادی در حدود قانون است.» (26)«آقایانی که اسم از آزادی می‌آورند، چه آقایانی که داخل در مطبوعات هستند و چه قشرهای دیگری [که] فریادی از آزادی می‌زنند، اینها آزادی را درست بیان نمی‌کنند یا نمی‌دانند. در هر مملکتی آزادی در حدود قانون است.»(27)

 

انواع آزادی

امام در سخنان خود به انواع آزادی اشاره کرده است. آزادی عقیده، بیان، قلم و عمل دربحثهای گذشته مورد اشاره قرار گرفت و آزادی‌های غربی، استعماری، صادراتی، جنسی و ارزشی نیز در این بحث مورد توجه قرار خواهد گرفت.

 

آزادی‌های ضد ارزشی

«آزادی صادراتی، آزادی است که بچه‌های ما را به فحشا کشاند.»(28)«یک کسی در همان زمانهای سابق به یک ظریفی که از آشناهای ماست راجع به امور جنسی گفته بود که فلان! این حل شده؟ این گفته بود این در صدر خلفت، خرها حل کرده بودند. آن آزادی که شما می‌گوئید که حل شده همان است که حیوانات در صدر خلقت آزاد بودند. انبیاء آمدند این آزادی را جلویش را بگیرند و الا اصلش را مخالف نیستند، دعوت هم به آن کرده‌اند.»(29)«غربزدگان آزادی به شکل غرب که حتی آزادی جنسی به حد فجیع آن و آزادی مراکز فحشا را طالبند، اسلام و جمهوری اسلامی مخالف ایده‌های حیوانی آنان است.»(30)«باید همه بدانیم که آزادی به شکل غربی آن که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران می‌شود، از نظر اسلام و عقل محکوم است.»(31)آزادی‌های غربی عین اسارت است چرا که قلب آزادی‌های غربی آزادی هوا و هوس است. غرب از چیزی به اندازة آزادی ضربه نخورده است و با چیزی به اندازة آزادی به کشورهای دیگر ضربه نزده است. امام در این باره می‌فرماید: «مع‌الاسف در مراکز هم یک آراء فاسد هست. اینها که آزادی می‌خواهند، اینها که می‌خواهند جوان‌های ما آزاد باشند، قلمفرسایی می‌کنند برای آزادی جوان‌های ما، چه آزادی را می‌خواهند؟ می‌خواهند جوانان ما آزاد بشوند، قمارخانه‌ها باز باشد به طور آزاد، مشروبخانه‌ها با باشد به طور آزاد، عشرتخانه‌ها باز باشد به طور آزاد، هروئین‌کشها ... آزاد باشند، تریاک‌کش‌ها آزاد باشند، دریاها آزاد باشند و درها باز برای جوان‌ها، جوان‌های ما آزاد باشند و هر مفسده‌ای را بخواهند عمل کنند، به هر فحشا که می‌خواهند کشیده شوند. این چیزی است که از غرب دیکته شده است. این چیزی است که می‌خواهند جوانان ما که می‌شود در مقابل آنها بایستند، جوانان ما را بی‌خاصیت کنند. ما می‌خواهیم جوانانمان را از میکده‌ها به میدان جنگ ببریم، ما می‌خواهیم جوانانمان را از عشرتکدها به میدان جنگ ببریم، ما می‌خواهیم جوانانمان را از این سینماهایی که بود و جوان‌های ما را به فساد می‌کشید دستشان را بگیریم و به جاهایی ببریم که برای ملت فایده داشته باشد. این آزادی که آقایان می‌خواهند، آزادی است که قدرتمند‌ها دیکته کرده‌اند و نویسندگان ما یا غافلند و یا خائن. این دمکرات مآب‌ها که می‌گویند باید آزاد باشد، به هیچ وجه نباید جلوی هیچ چیز را گرفت، اینها الهام می‌گیرند از ابرقدرتها، با آنها می‌خواهند ما را غارت کنند و جوان‌های ما بی‌تفاوت باشند. جوان‌هایی که در عشرتگاه هستند، بی‌تفاوتند. جوان‌هایی که در مراکز فحشا بزرگ می‌شوند نسبت به مسائل مملکت کار ندارند. آن‌ جوانها به مصالح مملک کار دارند که از این مسائل دورند، در تحت تربیت اسلامی هستند. رئیس پاسدارها به من گفت جوان‌های ما شب، نماز شب می‌خوانند و در قنوت، فلان دعا، دعای مفصل را می‌خوانند. اینها می‌توانند مملکت نگه دارند. ما می‌خواهیم مملکت حفظ کنیم. حفظ مملکت به آزادی که شما می‌گویید نیست. [بر] باد می‌دهد این آزادی مملکت را، بر باد می‌دهد. این آزادی که شما می‌خواهید، آزادی دیکته شده است برای این که مملکت را ببلعند و جوانی ما نداشته باشیم جواب بدهد.»(32)

 

آزادی ارزشی

آزادی ارزشی در نظر امام آن آزادی است که با اسلام مرزبندی شود و از هر گونه آثار منفی بدور باشد. امام در جمله‌ای می‌فرماید: «آزادی که در آن قرآن نیست، آزادی که در آن پیغمبر اسلام نیست، ملت ما این را نمی‌خواهد. خونش را داد برای این؟ برای آزادی داد؟ برای خدا داد.»(33)آزادی مطلق با هشت قید می‌تواند مثبت و ارزشی گردد که بطور خلاصه به آنها اشاره می‌کنیم:

1ـ با عقل و فطرت در تضاد نباشد.

2ـ با دین خدا (اسلام) در ستیز نباشد.

3ـ به مفاسد فردی و اجتماعی منتهی نگردد.

4ـ عفت و پاکی جامعه را تهدید نکند.

5ـ شخصیت انسان را منکوب نسازد.

6ـ حرص و شهوت را تشدید نکند.

7ـ حقوق دیگران را پایمال نگرداند.

8ـ انسان را از یاد خدا غافل نسازد.

 

منع آزادی‌های مخرب

امام معتقد بود آزادی‌های مخرب ممنوع گردد و آزادی از مفسدین سلب گردد چنانچه می‌فرماید:«ما تا زنده هستیم نمی‌گذاریم این آزادی‌هایی که آنها [مفسدین] می‌خواهند تا آن اندازه‌ای که می‌توانیم آن آزادی‌ها تحقق پیدا کند.»(33)«ما یک حزب را،ز یا چند حزب را که صحیح عمل می‌کنند می‌گذاریم عمل بکنند و باقی همه را ممنوع اعلام می‌کنیم و همظ نوشتجاتی که اینها کرده‌اند و برخلاف مسیر اسلام و مسیر مسلمین است، ما همه اینها را از بین خواهیم برد. ما بعد از این که فهماندیم به اینها که شماها دیکتاتور هستید، ما آزادیخواه بودیم و شما نگذاشتید ما آزادی دادیم و شما نگذاشتید این آزادی باقی بماند، حالات که این طور شد ما انقلابی با شما رفتار می‌کنیم، هر چه می‌خواهند روزنامه‌های خارج بنویسند، هر چه می‌خواهند تابع صهیوزنیست‌ها و امثال اینها هر چه دلشان می‌خواهد فریاد بزنند. اینها هم اگر چنانچه هر چه دلشان می‌خواهد توی خانه‌هایشان بروند فریاد بزنند لکن بیرون دیگر نمی‌توانند، اینها باید منزوی بشوند.(34)«این روشنفکرها و نویسنده‌ها و آزادیخواه‌ها (نه همه‌شان، بسیارشان) یا توجه به این ندارند که این برنامه‌ها و آزادگذاشتن این جوان‌ها و این دخترها و این پسرها برای این که هر کاری دلشان می‌خواهد بکنند، این چه بر سر این مملکت می‌آورد، یا توجه ندارند، یا می‌دانند و اجیر هستند، دنبال همان هستند. فریاد می‌زنند آی آزادی از بین رفت، آی آزادی، خوب آزادی از بین رفت، چه شد؟ شرابخانه‌ها محدود شده یا گرفته شده، مراکز فحشا را جلویش را گرفتند ... دیگر نمی‌گذارند این دختر و پسر تو دریا بروند لخت بشوند با هم چه بکنند. اینها آزادی را این می‌دانند و همان آزادی می‌دانند که از غرب دیکته شد برای ما.»(35)علت ممنوعیت آزادی‌های نامشروع و ضد ارزشی که تحت عنوان آزادی‌های استعماری، غربی، صادراتی و جنسی مطرح می‌شوند اموری است که به اختصار به برخی از آنها اشاره می‌شود:

1ـ مردم بویژه جوانان را به ورطة فساد و فحشا می‌کشانند.

2ـ هویت اسلامی جامعه را از بین می‌برند.

3ـ ایجاد جو غفلت می‌کنند.

4ـ مصالح و منافع اصلی و واقعی مسلمین را به فراموشی می‌سپارند.

5ـ کشور را به راحتی در اختیار دشمنان یغماگر اسلام قرار می‌دهند.

6ـ فضای دینی جامعه را از بین می‌برند.

7ـ مردم را از خود و مفاخر فرهنگ و آداب خود بیگانه می‌سازند.

8ـ بنیان خانواده را متزلزل می‌کنند.

 

استعمار

امام خمینی: تا در داخل ملت یک کرم‌زدگی پیدا نشود خارجی‌ها نمی‌توانند کاری انجام دهند.(36)استعمار در لغت به معنای آباد کردن و زندگانی دادن است. دشمنان منافع کشورهای ضعیف نام استعمار را برای نفوذ خود برگزیدند تا مردم آنها را آباده کننده و حیات‌بخش بدانند، اما این نام دقیقاً برخلاف ماهیت و حرکت‌های تخریبی و قتل و غارت استعمارگران است. البته کلمة استعمار امروز به معنای لغوی آن استعمال نمی‌شود بلکه به معنای سیاسی آن مورد استفاده قرار می‌گیرد و آن استثمار و چپاول و کوبیدن ملتها و فرهنگ آنهاست.استعمار به شکلی که از چند صد سال اخیر آغاز گردید توسط کشورهای غربی انجام گرفت. در گذشته بیشتر توسط انگلیس و فرانسه و پس از آنها امریکا و شوروی و امروز بطور عمده توسط شیطان بزرگ آمریکا انجام می‌گیرد چه این که امام فرمود: «در سابق سردمداران این توطئه‌ها، بریتانیا و فرانسه بودند و پس از آن امریکا و شوروی، اینان برای مقاصد شوم خود، کودتاها به راه انداختند و رژیم‌هایی را برچیده و رژیمهای وابسته به خود را به روی کار آوردند.»(37)امروز هم فرانسه و انگلیس به دنبال مطامع و فتنه‌انگیزی‌های استعماری در کشورها هستند و با امریکایی‌ها هماهنگی دارند. امام می‌فرماید:

«گمان نمی‌کنم که ملت امریکا راضی باشد که دولت آمریکا از هر سوراخی سرش را بیرون بیاورد و جوان‌های خودشان ا به کشتن دهد و همین طور فرانسه و سایر جاها. حالا که انگلیس هم آمده است، فرانسه هم سرش را تو سرها آورده، جزو خیاط‌ها شده است. آن پالان‌دوز را می‌گفتند که همراه خیاط‌ها می‌رفت، گفتند تو کجا می‌روی؟ گفت: ما هم اهل بخیه هستیم. حالا این قدرتمندهای بزرگ که در دنیا جمع شده‌اند و مردم را دارند اذیت می‌کنند، از آن طرف فرانسه هم آمده و انگلستان هم تازه آمده و خودشان را سرشان را داخل درسرها کرده‌اند که بگویند ما هم جزو بخیه زن‌ها هستیم. چرا وضع این طور شده؟ مگر آنها چه بردند در این کار؟ مگر آنها در این جنایات چه شرافتی تهیه کرده‌اند .... که شما می‌خواهید ـ شما هم ـ همراه آنها باشید؟»(38)البته اسرائیل نیز به شکل مرموزی در بسیاری از حکومتها نفوذ کرده و نقش چشمگیری در این ارتباط دارد حتی آمریکا که خود را بزرگترین قدرت جهان امروز به حساب می‌آورد دست خوش تصمیم‌گیری‌های صهیونیست‌ جهانی است و حکومت فرانسه نیز آلوده به نفوذ صهیونیست‌هاست و کشور آلمان نیز متأثر از اسرائیل است.امام راحل تا آخر مبارزه بارژیم صهیونیستی را تایید کرد چون او می دانست فرو ریختن این رژیم به معنای فرو ریختن ستون فقرات نظام سلطه است . امام راحل استکبار ستیزی را جزء ذات دینداری و ایمان به خدا و حرکت در مسیر انبیاء الهی می دانست .

 

اهداف استعمار

اهداف استعمارگران در یک جمله چپاول منابع اقتصادی کشورهای استعمار زده است و حرکت‌های دیگر آنها وسیله‌ای جهت تحقق این هدف شوم است. امام در این باره می‌فرماید: «در 200 سال پیش از این، 300 سال پیش از این که خارجی‌ها راه یافتند به اینجا، مطالعات کردند و همه چیز را بررسی کردند و روحیة مردم را بررسی کردند و زمین‌ها را بررسی کردند، با شتر رفتند بیابان‌های ما را بررسی کردند که چه دارد و چه ندارد ـ تاریخ را ببینید ـ با شتر اینها آمدند و رفتند، آن وقتی که اتومبیل و اینها بوده است با شتر رفتند تمام این بیابان‌های بی‌آب و علف را گردش کردند و مطالعه در آن کردند، مطالعه در روحیة همه این مملکت و اشخاصی که در این مملکت یعنی طوایفی که در این مملکت است از بلوچ گرفته تا ـ عرض می‌کنم ـ کرد گرفته تا لر گرفته همه را مطالعه اینها کرده‌اند که چه جوری می‌شود اینها را نگهشان داشت به حال عقب ماندگی و اینها را قانع کرد یک وقت انقلاب نکنند.»(39)«سفری به همدان رفتم و یکی از آقازاده‌های همدان پیش من آمد و یک ورقه بزرگ آورد که مال همدان بود، تمام جاهایی که در همدان هست، دهات، روستاها در آن ثبت بود و نقطه‌هایی به شکل‌های مختلف در آن دیده می‌شد. پرسیدم این نقطه‌ها چیست؟ گفت : هر نقطه علامت این است که چیزی، معدنی هست، مس هست، نفت هست، طلا هست و عکسبرداری کردند. نقطه‌ها علامت چیزی هستند و این را شنیده‌اید که وقتی اتومبیل نبود آنها می‌آمدند در ایران و با شتر حرکت می‌کردند، حتی کویرهای اینجا را دیده‌اند و از همه چیزهایی که داریم آنها مطلع هستند.»(40)

 

ترفندهای استعمار

استعمارگران برای رسیدن به هدف خود از هر وسیله‌ای استفاده می‌کند و هر مانعی را که بر سر راه خود ببینند از میان برمی‌دارند. این ترفندها را بطور دسته‌بندی شده از نگاه امام مطرح می‌کنیم:

1ـ اشغال مراکز فرهنگی

«همه می‌دانیم که سرنوشت یک کشور و یک ملت و یک نظام، بعد از توده‌های مردم در دست طبقة تحصیل کرده است و هدف بزرگ استعمار نو به دست گرفتن مراکز این قشر است.»(41)اشغال مراکز فرهنگی یک کشور مثل مدارس و دانشگاه‌ها به معنای فتح آن کشور است و استعمار بیشترین تلاش را در تسخیر این دژها انجام می‌دهد و ما هم باید ببیشترین تلاش را در دفاع از این دژها متمرکز کنیم.

2ـ ایجاد فتنه و فساد

«امریکا آنقدر در آنجا [لبنان] فساد کرد و عمال آمریکا که صهیونیسم هم از آنهاست و فرانسه هم باید که از آنها حساب بکنیم، اینها به عنوان این که ما می‌خواهیم صلح را در منطقه نگه داریم، آمدند و ببینید چقدر فساد وارد کرده‌اند بر این منطقه ... از آن طرف هم آمریکا در هر نقطه‌ای که دستش برسد می‌گوید ما برای صلح می‌خواهیم برویم، لکن فساد ایجاد می‌کند. نمی‌دانم این مثل را شما شنیدید یک بچه، پسر کوچکی بود که یک نفر آدم کریه المنظر که صورتش جوری بود که بچه‌ها از او می‌ترسیدند، او بغلش گرفته بود و او از ترس همین آدم گریه می‌کرد، این می‌گفت نترس من اینجا هستم، یک کسی به او گفت که آقا این از تو می‌ترسد، تو این را بگذار زمین، این آرام می‌شود. حالا اینها، قدرت‌های بزرگ آمده در افغانستان می‌گوید نترسید ما اینجائیم، در لبنان هم نترسید، ما اینجا هستیم. خوب این مردم از شما می‌ترسند، زخوب شما بروید کنار مردم آرام می‌گیرند. وضع این طوری است و خدا نکند که سیاستمدارها چاقوکش از کار درآیند. وقتی سیاستمداری بر طریقة اخلاق انسانی نباشد، او چاقوکش از کار در می‌آید، اما نه چاقوکش سرمحله، چاقوکش در یک منطقه وسیعی در دنیا. اینکه در روایت هست که «اذا فسد العالم فسد العالم» مصداق بالاتریش همین‌ها هستند که علمای سیاست هستند، فاسد هستند، عالم را به فساد کشاندند.»(42)

3ـ غوغا سالاری

«اصل بنای استعمار از اول این بوده است که با هیاهو کارش را پیش ببرد، با تشر کارش را پیش ببرد. مثلاً فرض کنید یک مسأله‌ای در مجلس سابق واقع می‌شد، در زمانی که مرحوم مدرس هم در آن مجلس بودند، یک قضیه‌ای واقع می‌شد، آنها یک مسأله‌ای را می‌خواستند از ایران، یک وقت می‌آمدند اگر ایران یک سستی می‌کرد، یک کشتی از انگلستان می‌آمد در نزدیک‌های دریاهای ما، همین اسباب این می‌شد که اینها عقب نشینی می‌کردند. از این رو روسیه یک وقتی یک اولتیماتومی داده بود و ارتش‌اش هم شروع کرده بود به آمدن و در خود آنها هم این را گفتند، یک چیزی را از مجلس می‌خواستند هیچ کس جرأت نمی‌کرد صحبت کند، مرحوم مدرس رفت گفت حالا که ما باید از بین برویم ... چرا با دست خودمان از بین برویم، بگذار آنها از بین ببرند. ان را دیگران هم قبول کردند و رأی برخلاف دادند و هیچی هم نشد. اینها همیشه بنایشان این است که با هیاهو و جنجال یا خودشان یا به دست نوکرهایشان هیاهو کنند، جنجال بکنند که ما را عقب بنشانند.»(43)

4ـ ایجاد اختلاف

ایجاد اختلاف از ترفندهای کهنة استعمار است که همواره کارآیی خود را حفظ کرده است. جملة مشهور «تفرقه بینداز و حکومت کن» در سرلوحة کار استعمارگران است. آنها به هر شکلی بتوانند ایجاد اختلاف می‌کنند. بهترین شکل ایجاد اختلاف که با آزادی و روشنفکری و دموکراسی تزئین می‌شود ایجاد تشکلها، جناح‌ها، احزاب و به جان یکدیگر انداختن آنهاست. امام می‌فرماید: «یکی از راههایی که موجب این می‌شود که اختلاف پیدا بشود و مردم با هم در یک مسائلی مجتمع نشوند قضیة احزاب بوده است»(44)«آنها [دشمنان] هم همین را می‌خواهند که از راه زیاد شدن احزاب زیاد شدن اختلاف درست کنند.»(45)تفرقه جزء لاینفک وجود احزاب است، اختلاف جزء ماهیت احزاب و گروههاست هر چند احزاب خوب و سالمی باشند. اگر همة مردم یک حزب باشند و آن حزب الله دشمن توان شکست آنها را ندارد اما وقتی گروه گروه شدند و با اسم چپ و راست و چه و چه اعلام موجودیت کردند دشمن به حساب همة آنها رسیدگی می‌کند. امام در مثلی عبرت‌آمیز می‌فرماید: «می‌گویند که، یک آخوند و یک سید و یک نفر هم از اشخاص متعارف رفته‌اند در یک باغی برای دزدی، صاحب باغ وقتی که آمد دید خوب، اینها سه نفرند و نمی‌تواند با این سه نفر، مقابله کند، رو کرد به دو نفرشان گفت که خوب، این به آنها رو کرد گفت که این سید اولاد پیغمبر است، حق دارد ما باید احترام از او بکنیم از این جهت قدمش بر روی چشم مثلاً، هر کاری کرده مال خودش بوده این، آقای شیخ هم خوب، عالم است، جلیل القدر است. اسلام به او احترام گذاشته است، ما باید به او احترام کنیم، خوب این آدم عامی چه می‌گوید، آن دو نفر را با خودش موافق کرد، آن آدم عامی را گرفتند و بستندش، زدندش، بعد رو کرد به آن دو نفر گفت که این آقا اولاد پیغمبر است، اولاد پیغمبر، عزیز است پیش ما، چطور توئی که صورت روحانی داری، آخر روحانی که دزدی نمی‌کند چرا تو آمدی در اینجا، خودش با سید دست به هم دادند و آن روحانی‌نما را زدند و بستند و انداختند آنجا، بعد رو کرد به سید گفت که سید اولاد پیغبر! جدت به تو گفته است دزدی بکنی؟ برای چه آمدی تو باغ مردم، گرفت خودش دیگر زورش به او می‌رسید، آن هم گرفت و انداخت.» (46)همچنین امام دربارة این ترفند استعماری می‌فرماید: دست‌هایی که می‌خواهند منابع شما را از دست شما بگیرند، می‌خواهند ثروت شما را به رایگان ببرند، می‌خواهند بهاء تحت الارضی و فوق‌الارضی [جوانان] شما را به یغما ببرند اینها نمی‌گذارند که عراق و ایران با هم متحد بشوند، ایران و مصر با هم متحد بشوند، ترکیه و ایران با هم متحد بشوند، رؤسا تکلیفشان این است که بنشینند با هم تفاهم کند.» (47)«شما همه می‌خواهید که اسلام در این مملکت تحقق پیدا کند، همه می‌خواهند که این جمهوری اسلامی ادامه پیدا بکند، ادامظ این به این است که شما در مواردی که می‌بینید که دارند شیاطین نقشه می‌کشند و توطئه می‌کنند تا شما را به جان هم بیندازند، بنشینید با هم تفاهم کنید و آنها را مأیوس کنید.» (48)«اگر خدای نخواسته در بین آقایان، در بین مردم، در بین دولتیان، در بین مجلسیان، در بین اقشار ملت، کارگرها، کارفرماها و کشاورزان، همه اگر چنانچه این اخوت ایمانی سست بشود، آن روز است که رخنه می‌کنند در بین شما شیاطین و شما را به جان هم می‌ریزند و استفاده‌اش را قدرتهای بزرگ می‌کنند. آنها قدرتهای بزرگ نشسته‌اند آنجا که با ایادی خودشان در این کشور راه‌هایی درست کند که خود اهالی این کشور برای آنها جاده را صاف کند. آنها مستقیماً نمی‌آیند سراغ شما، آنها با این راه‌ها، با قلم‌های فاسد، با فکرهای فاسد که در خدمت می‌گیرند در سراغ شما می‌آیند و با شایعه افکنی‌ها و دروغ‌پردازی‌ها در بین شماها هر کس را به دیگری بدبین می‌خواهند بکنند. و آن روزی که قشرهای ملت خدای نخواسته برخلاف الان که هستند، به هم بدبین بشوند، آن روز است که رخنه کرده‌اند آنها و استفاده خواهند کرد. و همه مسئول هستیم، از من طلبه تا مراجع اسلام تا علمای بلاد اسلامی تا دست اندرکاران، مجلس، رئیس جمهور، ارتشی‌ها، پاسدارها و همه قشرهای ملت در مقابل خدا مسئولند و همه یک روز در پیشگاه خدا خواهیم رفت و از ما سؤال خواهد شد.» (49)در گذشته نیز استعمارگران در بین مردم ایجاد اختلاف می‌کردند که نمونة بارز آن زمان مشروطیت است. امام می‌فرماید: «تاریخ یک درس عبرت است برای ما. شما وقتی که تاریخ مشروطیت را بخوانید می‌بینید که در مشروطه بعد از این که ابتدا پیش رفت، دست‌هایی آمد و تمام مردم ایران را به دو طبقه تقسیم‌بندی کرد، نه ایران تنها، از روحانیون بزرگ نجف یک دسته طرفدار مشروطیت، یک دسته دشمن مشروطه، علمای خود ایران یک دسته طرفدار مشروطه، یک دسته مخالف مشروطه. اهل منبر یک دسته بر ضد مشروطه صحبت می‌کردند، یک دسته بر ضد استبداد. در هر خانه‌ای دو تا برادر اگر بودند، مثلاً در بسیاری از جاها این مشروطه‌ای بود، آن مستبد. و این یک نقشه‌ای بود که نقشه هم تأثیر کرد و نگذاشت ک مشروطه به آنطوری که علماء بزرگ طرحش را ریخته ـ باشند ـ بودند، عملی بشود. به آنجا رساندند که آنهایی که مشروطه‌خواه بودند به دست یک عده کوبیده شدند، تا آنجا که مثل مرحوم حاج شیخ فضل الله نوری در ایران برای خاطر این که می‌گفت باید مشروطة مشروعه باشد و آن مشروطه‌ای که از غرب و شرق به ما برسد قبول نداریم، در همین تهران به دار زدند و مردم هم پای او رقصیدند یا کف زدند.» (50)«دست‌های ناپاکی که بین شیعه و سنی در این ممالک اختلاف می‌اندازند اینها نه شیعه هستند و نه سنی هستند، اینها دست‌های ایادی استعمار هستند که می‌خواهند ممالک اسلامی را از دست آنها بگیرند، ذخائر را از دست آنها بگیرند، بازار سیاه درست کنند برای ممالک به اصطلاح مترقی.» (51)«دولت‌های استعمارطلب، دولت‌هایی که می‌خواهند ذخائر مسلمین را ببرند، با وسیله‌های مختلف، با نیرنگ‌های متعدد دول اسلامی را، سران دول اسلامی را اغفال می‌کنند، گاهی به اسم شیعه و سنتی اختلاف ایجاد می‌کند.» (52)

5ـ وابستگی

«دست استعمار توی فرهنگ ما کارهای بزرگ می‌کند، نمی‌گذارند جوان‌های ما مستقل بار بیایند.» (53)«در صدد هستند که حکومت‌ها را گوش و چشم بسته و دربست به خدمت خود گمارند و ملت‌ها را به دست آنان مصرفی بار بیاورند و از رشد انسانی و ابتکار صنعتی کشورهای مظلوم با حیله‌ها و توطئه‌های شیطانی جلوگیری کنند و وابستگی هر چه بیشتر و اتکا به غرب و شرق را روزافزون کنند.» (54)

 

6ـ ترور شخصیت‌ها

«امروز نیز همچون گذشته شکارچیان استعمار در سرتاسر جهان از مصر و پاکستان و افغانستان و لبنان و عرق و حجاز و ایران و اراضی اشغالی به سراغ شیردلان روحانیت مخالف شرق و غرب و متکی به اصول ناب محمدی (ص) رفته‌ا

اشتراک‌گذاری

  • استكبارستيزي و دشمن شناسي درانديشه هاي امام خميني(ره)

دیدگاه‌ها

  • وارد کردن نام، ایمیل و پیام الزامی است. (نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد)
دیدگاه شما برای ما مهم است
دو منهای یک