- کد خبر: 25610
- بازدید: 217
- 1394/11/15 - 11:30:49
مجری قانون بودن، التزام به رعایت قانون و حفظ حقوق شهروندی است
شاید بتوان گفت ساده ترین تعریف برای پلیس در ایران و جهان "برقراری نظم و آرامش" است. این تعریف ساده از نگاه دیگری اصلی ترین و مهم ترین کارکرد نهاد پلیس است.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی به نقل از آران مغان، شاید بتوان گفت ساده ترین و عمومی ترین تعریف برای پلیس در ایران و جهان "برقراری نظم و آرامش" است. این تعریف ساده از نگاه دیگری اصلی ترین و مهم ترین کارکرد نهاد پلیس است.
در اِتیمولوژی پلیس به مجموعه افرادی گفته می شود که با استفاده از اختیارات قانونی خود در جهت نظم و آرامش و امنیت جامعه می کوشند، مقصود این نوشته پلیس راهنمایی و رانندگی است که شاید یکی از اصلی عناصر توسعه ی شهری در بدنه ی انتظامی است.
فصل اول قانون و مقررات راهور به قانون رسیدگی به تخلفات رانندگی اختصاص داده شده است. پلیس به وسیله ی آئین نامه های اجرایی این قانون قدرت خود را در مواجهه ی با تخلفات اعمال می کند. قانونگذار ضمانت اجرایی این قانون را در مبحث تخلفات رانندگی دیده است و اغلب موارد را نیز پیش بینی کرده است.
اما آنچه ما در عرصه ی عمل می بینیم پای این ضمانت اجرا می لنگد، یعنی اصولا ما یا نباید با تخلفات روبرو شویم و یا بسیار کم؛ اما همه ی ما می دانیم که بخش زیادی از بودجه ی پلیس از راه جریمه های مربوط به تخلفات رانندگی تامین می شود.
به دلیل اینکه بخشی از این اشکالات به قانونگذار بر می گردد اشاره ای به این بخش ها نمی کنم اما سخن من در جایی متمرکز است که پلیس همه ی ابزارهای قانونی را برای انجام درست و دقیق قانون در دست دارد اما در موردی که من مصداقا واردش می شوم از این وظیفه ی خود شانه خالی می کند. شهرستان مرزی پارس آباد با اینکه وسعت زیادی دارد اما شکل شهری اش بسیار ساده و با کمترین خیابانها شکل گرفته است. گرچه عرض خیابانها متناسب تعداد جمعیت و خوردو نیست اما اجرای دقیق قانون و وظیفه شناسی پلیس این قابلیت را می تواند ایجاد کند که ترافیک داخل شهری در حداقل ترین شکل خودش را نشان دهد که این هم البته طبیعی است.
اما آنچه ما شاهد هستیم یک بی نظمی کنترل نشده ایست که حمل و نقل شهر را دچار بیماری کرده است به طوری که حتی صدای عالی ترین مقام شهر جناب فرماندار هم درآورده و لب به انتقاد گشوده اند.
حمل و نقل چه درون شهری و چه برون شهری یکی از مولفه های اصلی توسعه است، در جایی که همه چیز به هم گره می خورند طبیعتا با یک نوع ایستایی مواجه خواهیم بود و این در حالیست که شتاب ما بسوی آینده تضمین کننده ی پیشرفت ماست. به بیان دیگر اگر ما هنوز این مهارت را نداریم که بتوانیم با یک مدیریت ساده و درست در یک شهری که چند تا خیابان بیشتر ندارد ترافیک را به حداقل برسانیم دیگر نخواهیم توانست سخن از توسعه ی شهری و بلوغ فکری بزنیم، شهروندان ما مالیات پرداخت می کنند اما آثار آن را در زندگی روزمره ی خود نمی بینند.
همه ی این اشکالات بر می گردد به ضمانت اجرایی که حالت فرم به خود گرفته است و در عمل سلیقه ی مدیریتی و فرهنگ مردمی تعیین کننده ی شرایط حاکم است. زمانی که پلیس کنترل کننده ی ترافیک شهری مستقر در میادین و خیابانها به جای اجرای قانون و برخورد با متخلف، سرگرم گفتگو با راننده ی خودرویی که وسط خیابان ایستاده است، طبیعتا هم قانون تعطیل خواهد شد و هم آرامش و نظم و امنیت شهروندان.
با اینکه پلیس در اجرای ماده 2 رسیدگی به تخلفات رانندگی لحظه ای درنگ نمی کند به طوری که حتی قبل از نزدیک شدن به مرز تخلف هم یقه ی راننده را گرفته و با چسباندن برگه ی جریمه اعمال قانون می کند اما همین پلیس وقتی قرار می شود ترافیک را مدیریت کرده و رفت و آمدها را روان کنند دستشان به کار نمی آید، به بیان دیگر آنجاهایی که نتیجه ی اعمال قانون جریمه است پلیس ما حضور پر رنگ تری دارد اما آنجاهایی که به تلاش و کوشش پلیس نیاز است تا بار ترافیک کم شود حضور پلیس کمرنگ و سرد است.
مواردی از این دست را شهروندان ما شاهد هستند که پلیس راهنمایی و رانندگی ما در محل پست اش به جای اجرای قانون به خوش و بش کردن با رانندگان خوردوهایی که عموما هم آشنای همدیگرند سپری می شود. در شرایطی که قانون به ضد قانون تبدیل می شود این فرهنگ مردم است که می تواند جامعه را بسوی نظم و آرامش بکشاند، ایجاد نظم اگر فقط مبتنی بر ناظم و قانون باشد آن نظم توسط مجری همان قانون شکسته خواهد شد و از اینجاست که شهروندان ما بایستی هر تک تک شان مجری قانون باشند.
مجری قانون بودن، التزام به رعایت قانون و حفظ حقوق شهروندی است، نتیجه ی سخن من این است که فقط قانون و مجری قانون نیست که می تواند به ما آرامش بدهد بلکه این ها در کنار یک شهروند مطیع قانون و نظامات اجتماعی است که معنی پیدا می کند.
به بیان دیگر اولاً ما قبل از قانون باید تن به رعایت نظامات شهروندی بدهیم و با شلختگی خود بی نظمی را به سطح جامعه نکشانیم که با یک توقف بیجا موجب یک ترافیک آزار دهنده شویم، دوماً اینکه مجری قانون را به پاسخگویی عادت دهیم.
جمشید کریمی؛ خبرنگار و فعال مطبوعاتی
انتهای پیام/
دیدگاهها