- کد خبر: 3598
- بازدید: 1,440
- 1391/08/23 - 13:19:42
بررسي مطالبات رهبر انقلاب (4)/ مورد مطالعاتی «اختلاف افکنی»
«اهالي رسانه» كجاي پازل «اختلاف و خیانت» قرار دارند؟
در اينكه «اختلاف» امري مذموم است، كمتر كسي است كه شك داشته باشد.
به گزارش سبلانه به نقل از بولتن، يك اختلاف كوچك كافي است تا رفاقتي چندين ساله به هم بخورد. يك اختلاف جزئي براي فروپاشي خانوادهاي با قدمت چند ده ساله كفايت ميكند. در واقع اختلاف چيزي نيست جز اخلال در وضع موجود و طبيعي يك نظام. يعني يك جاي قضيه لنگ است. يعني يك گوشهاي از سيستم از نظم و نظام اصلي خارج شده است. براي همين است كه در بحث "تئوري سيستم"ها وقتي مشكلي در سيستم ايجاد ميشود، صاحبنظران معتقدند كه وظيفهي ديگر اجزاء، بازگرداندن سيستم به وضع موجود و نظم اصلي است. وگرنه يك مشكل كوچك ميتواند موجب برهم ريختن كل سيستم و نابودي آن شود.
واضح است كه منظور از اختلاف، اختلاف در سلائق يا اختلاف در روشها و متدها نيست. چه آنكه ميتوان براي رسيدن به يك "هدف" از روشها و راههاي گوناگوني استفاده كرد. اگر چه حالت مطلوب آن است كه با همانديشي سلائق مختلف، بهترين، كمهزينهترين و در عين حال ميانبرُترين گزينه را انتخاب كرد. پس اختلاف آنجا دردسرساز است كه در "آرمان"ها، "افق"ها، "اهداف"، "اصول" و "مباني" باشد.
از سويي ديگر بين "اختلاف در نظر" و "اختلاف در عمل" تفاوت وجود دارد. نقل است از "دكارت" كه پدر شكگرايي است پرسيدند كه تو چگونه با اين همه شكي كه داري و در همهي موضوعات تشكيك كردهاي، باز هم پايبند به الهيات مسيحيت هستي؟ دكارت جواب داد: "بين شك در نظر و شك در عمل تفاوت وجود دارد. من شك در نظر دارم نه در عمل. من در نظر به همه چيز مشكوكم اما در عمل، خود را ملزم به مسيحيت ميدانم."
پس اختلاف، آنجا مشكلساز است كه از عرصهي "نظر" به حوزهي "عمل" كشیده شود. دو نفر يا دو گروه ميتوانند در عين حالي كه با يكديگر اختلاف در نظر دارند در مقام عمل، نهايت همكاري و هماهنگي را داشته باشند. بدان علت كه بر اساس تئوري سيستمها كه پيشتر گفته شد اخلال در يك "جزء سيستم" مساوي است با برهم خوردن نظم و سامان عمومي "كلّ سيستم".
در اينباره رهبر انقلاب به خوبي بيان فرمودند كه:
"اختلاف نظر، فراوان است؛ هيچ اشكالى هم ندارد - دو نفر مسئولند، رفيقند، اختلاف نظر هم دارند؛ هميشه هم بوده است - اما اختلاف نظر نبايد به اختلاف در عمل و اختلاف در برخوردهاى گوناگون، به اختلاف علنى، به گريبانگيرى، به مچگيرى در مقابل چشم مردم منتهى شود؛ چون آن اختلافات آنقدر اهميت ندارد. يك وقت يك چيزهاى مهمى است، خب مردم بايد مطلع شوند؛ اما اين اختلافاتى كه انسان مىبيند بين اين حضرات هست، چيزهائى نيست كه اينقدر اهميت داشته باشد كه حالا با ادعاهاى گوناگون، ما اينها را بزرگ كنيم، جلوى چشم مردم نگه داريم، به اينها اهميت بدهيم؛ كه اهميتى هم ندارد."
ديگر آنكه حتي مهمتر از اين موضوع، كشاندن اين اختلاف بي اهميت به سطوح جامعه و در ميان گروهها، جريانها و اقشار مختلف مردم است. اين يعني درگير كردن همهي اجزاء سيستم به يك مشكل كوچك و جزئي و در نتيجه غافل شدن از كاركرد و وظيفهي اصلي يك نظام. براي همين است كه رهبر انقلاب چنين موضوعي را برابر با "خيانت" دانسته و به مسئولين قوا نهيب ميزنند:
"اختلافات را نبايد علنى كرد؛ اختلافات را نبايد به مردم كشاند؛ احساسات مردم را نبايد در جهت ايجاد اختلاف تحريك كرد. از امروز تا روز انتخابات، هر كسى احساسات مردم را در جهت ايجاد اختلاف به كار بگيرد، قطعاً به كشور خيانت كرده."
حال سؤال آنكه چرا چنين مسألهاي از منظر رهبر انقلاب تا بدين حد مهم است كه غفلت از آن موجب خيانت به كشور تلقي ميشود؟
براي اين سؤال ميتوان پاسخهاي گوناگي عنوان كرد. اما دو پاسخ مهم اين سؤال آن است كه كشاندن اختلاف به سطح جامعه اولا موجب جدايي و فاصله بين "مردم" و "مسئولين" ميشود و ثانيا موجبات نااميدي و نارضايتي مردم از مسئولين را فراهم ميكند. در چنين شرايطي تصور عمومي و باور مردمي آن است كه مسئولين به جاي آنكه به وظائف اصلي خود، يعني تأمين معيشت هرچه بهتر و رفاه اقتصادي- اجتماعي جامعه بپردازند مشغول دعواهاي بياهميت حيدري- نعمتي خود هستند كه اتفاقا حاصلي هم جز اتلاف وقت و سرمايه و عمر ندارد.
نه بازديد از زندان اوين براي مردم اهميت دارد و نه سؤال از رئيسجمهور. كه اين هر دو امري است فرعي. "اصل" براي مردم چگونگي گذر از اين برههي مهم تاريخي و گذار از شرايط اقتصادي است كه كشور دچار آن شده است. اصل، غافل نشدن از كارهاي اساسي و وظائف اوليه است كه رهبري فرمودند:
"من به مسئولين، به رؤساى محترم هشدار ميدهم. من از رؤساى قوا حمايت كردم، باز هم حمايت ميكنم - مسئولند، بايد كمكشان كرد - اما به آنها هشدار ميدهم، مراقب باشند. نه اينكه اين نامهنگارىها خيلى مهم باشد؛ نه، صد تا نامه بنويسند؛ كار خودشان را بكنند، اختلافات را به ميان مردم نكشانند، چيزهاى جزئى را مايهى جنجال و هياهو و استفادهى تبليغاتى دشمن و خوراك تبليغاتى راديوهاى بيگانه و تلويزيونهاى بيگانه نكنند، صد تا نامه بنويسند؛ نامه اهميتى ندارد. مهم اين است كه همهى ما بدانيم مسئوليتى داريم، همهى ما بدانيم موقعيت حساسى داريم."
در اين ميان اما بد نيست به خودمان يعني "اهالي رسانه" و كساني كه در حوزهي "خبر" مشغول ايفاي نقش هستند نيز سوزني بزنيم. بهراستي وظيفهي ما به عنوان يك "خبرنگار" و "اهل قلم" چيست؟ آيا وظيفهي ما آن است كه از اين آب گلآلود استفاده كرده و ماهيهاي سياسي خود را صيد كنيم؟ آيا وظيفهي ما اين است كه از وضع موجود براي رسيدن به مقاصد كوتهبينانهي انتخاباتي خود سود بريم؟ و يا نه، وظيفهي ما آن است كه فضا را براي هرچه نزديكتر شدن مسئولين سه قوه با هم، و مسئولين با مردم مهيا كنيم؟ كدام راه و وظيفه به ثواب و صواب نزديكتر است؟
بولتن نيوز به عنوان رسانهاي كه در حين انتقاد به برخي از اقدامات مسئولين، خود را حامي هر سه قوه و محافظت از اصل انقلاب اسلامي معرفي كرده، بر خود وظيفه ميداند كه در شرايط موجود، فضاي رسانهاي را براي گذار از اين موقعيت مهم و فوقالعاده به بهترين نحو ممكن فراهم كند. باشد كه خداي نكرده مشمول و مصداق "رسانهي خائن" نباشيم.
انتهای پیام/
دیدگاهها