سبلان ما

پایگاه خبری تحلیلی

سبلان ما

یک‌شنبه 28 بهمن 1403
  • گروه: فرهنگی
  • کد خبر: 69562
  • بازدید: 138
  • 1403/11/07 - 23:58:23

سبلان ما گزارش می‌دهد؛

پایان فراق 16 ساله شهید سر جدا

پایان فراق 16 ساله شهید سر جدا

آرام و بی‌صدا اشک می‌ریزد، رَدِ نگاهش تابوتی است که روی دوش مردم دست‌به‌دست می‌شود، با صدایی پر از غم می‌گوید: محسن است: شهید سر جدایی که پس از ۱۶ سال در آغوش وطن آرام گرفت؛ مادرش طاقت وداع نداشت.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی «سبلان ما»، آرام و بی‌صدا اشک می‌ریزد، رَدِ نگاهش تابوتی است که روی دوش مردم دست‌به‌دست می‌شود، با صدایی پر از غم می‌گوید: محسن است: شهید سر جدایی که پس از ۱۶ سال در آغوش وطن آرام گرفت؛ مادرش طاقت وداع نداشت.

 چند قدم جلوتر می‌رود، پیکر محسن را در آغوش می‌کشد و به‌جای مادر به فرزند از غربت برگشته خوشامد می‌گوید، رو به قبر خواهر می‌کند و می‌گوید: «دیدی خواهر محسنَت برگشته، عزیزم محسنَت آمده خودت به پسرت خوش آمد بگو».

صدای گریه حاضرین بلند و بلندتر می‌شود، ناله‌های مادران و خواهران جانکاه است، نجوای خواهرانه بلندتر می‌شود، «جان خواهر بیا و محسنَت را در آغوش بکش دردانه پسرت برگشته است» و چه غم‌انگیز است ناله‌های این خواهر با مادر شهید «محسن ایران‌نژاد»؛ قبر شهید درست در کنار قبر مادر است، مادری که سال‌ها چشم‌انتظار پیکر فرزندش بود.
 

مداح که از هم هیئتی‌های شهید است ادامه می‌دهد خوش به حال این شهید؛ یاد شهید سر جدا، دل‌ها را روانه کربلا می‌کند، آن لحظات جان‌سوز را که حضرت زینب (س) خود را در میان پیکرهای تکه‌تکه دید و چه سخت که در آن لحظات دور و برت کسی نباشد.

صدای یا حسین (ع) است که به آسمان بلند می‌شود و  دل و جان را از آرامگاه ججین اردبیل روانه دشت نینوا می‌کند.

پدر شهید صبورانه یا حسین (ع) می‌گوید و برادری که گوشه چشمی به پیکر برادر دارد و هم‌زمان مراقب حال پدر و خواهر است؛ خواهری که بی‌تاب‌تر از همیشه سراغ مادر و برادر را می‌گیرد و اَشک امانش نمی‌دهد.


 خواهر است دیگر طاقت فراق برادر ندارد، او از همان لحظه ورود قاب عکس برادر را در دست دارد، گاهی بوسه‌ای بر قاب عکس می‌زند و گاهی هم آن را به قلب خود می‌فشارد.

خاله شهید محسن «ایران‌نژاد» چه وداع سختی با خواهرزاده دارد، می‌گوید: خواهرم بیا و پیکر محسن را در آغوش بکش؛ ببین، زمان فراق‌ مادر و فرزند به سر آمده است، بیا برای پسرت حجله عروسی بگیر، ببین برای پایان این فراق و شیرینی وصل، حتی آسمان هم اشک شوق می‌ریزد، ببین که لحظه‌ای نور می‌درخشد و لحظه‌ای بعد دانه‌های ستاره‌ای شکل برف کم‌کم در هوا پخش می‌شوند؛ برف شادی است که می‌آید، بیا عزیز دل خواهر بیا امانتت را تحویل بگیر.

 و کمی آن طرف‌تر از خانواده شهید محسن ایران نژاد، مادری روی خاک سرد قبرستان نشسته و چادرش را روی صورتش کشیده است و فقط قطرات اشک است که رو به پایین می‌غلتد، او با شانه‌هایی که از گریه شدید می‌لرزد، می‌گوید: آغوش گرم مادر برای فرزندش همیشه باز خواهد بود، حتی اگر سال‌ها گذشته باشد؛ بخواب جان مادر ، آرام بخواب که مادرت طاقت وداع نداشت؛ محسنم ببین که پرچمت را دوستانت در دست گرفته‌اند و بلندتر از همیشه یا حسین (ع) می‌گویند.

  ببین که تمام مادران و دختران این شهر برایت مادری و خواهری می‌کنند؛ عزیز من به پسر من هم بگو که سال‌هاست مادرت چشم به راهت است و اشکی که روی گونه‌های این مادر شهید می‌غلتد.

  و دختری پرچم به دست می‌گوید: هر قطره اشک، داستانی از عشق و فراق را به تصویر می‌کشد و این مادر هم دلتنگ فرزند است، سال‌ها است روزگارش این است با قاب عکس فرزند شهیدش برای تشییع شهدا می‌آید.

 و خواهری که حالا پس از خاکسپاری برادر جوان و غیورش کنار مزار ایستاده و مهمانان برادر را بدرقه می‌کند، می‌گوید: در این لحظات سخت تنها یک چیز روشن است: یاد و نام محسن، در قلب‌ها زنده خواهد ماند. او نه‌تنها یک شهید است، بلکه نماد عشق و فداکاری برای خانواده و وطن است او می‌گوید: باوجود غم و اندوهی که این وداع به همراه دارد، عشق و فداکاری برادر شهیدم ما را به ادامه راهی روشن‌تر فرامی‌خواند.

 شهید سر جدا، «محسن ایران‌نژاد» سال‌ها از میان ما دور بود؛ این شهید همزمان با سالروز شهدت امام موسی کاظم (ع) با استقبال باشکوه مردم و مسئولان در خاک مادری خود و در کنار مزار مادر به خاک سپرده شد.

شهید محسن ایران‌نژاد در سال ۱۳۷۸ در منطقه سراوان استان سیستان و بلوچستان توسط گروهک تروریستی منحوس ریگی به گروگان گرفته شد و پس از انتقال به ناحیه داغ پاکستان سر از بدنش جدا و به فیض شهادت نایل آمد.


 

اشتراک‌گذاری

  • پایان فراق 16 ساله شهید سر جدا

برچسب‌ها

دیدگاه‌ها

  • وارد کردن نام، ایمیل و پیام الزامی است. (نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد)
دیدگاه شما برای ما مهم است
دوازده منهای دو